نوجوان 14 ساله کولبر از کوه پرت شد
سایر منابع:
سایر خبرها
جزئیات حادثه سقوط مانی، کولبر 14ساله از کوه
به گزارش خلیج فارس؛ شهروند در ادامه نوشت: مادر و فرزند کوله های لوبیا را به پشت می گرفتند و به سمت مرز می رفتند، ولی در آخرین سفر مانی دچار حادثه شد. مادر مانی می گوید: مانی از دوسال پیش یعنی از سن 12سالگی من را همراهی می کرد. این بار به پسرم گفتم که مدرسه ها شروع شده و همراهم نیاید، اما مانی قبول نکرد. مانی و خواهرش برای گذران سال تحصیلی باید از برنامه شاد استفاده می کردند و گوشی هوشمند نداشتند. من هم توان ما ...
تلاش نوجوان کولبر برای خرید گوشی هوشمند با سقوط از کوه ناتمام ماند
بود اما پزشکان گفتند به خاطر آسیبی که به چشمش وارد شده باید به تهران منتقل شود.مادر مانی می گوید: پسرم سال گذشته معدلش 18/93 شد و همه نگرانی اش مدرسه رفتن بود. کولبری می کرد که بتواند موبایل بخرد و از درس و مشق هایش عقب نیفتد، اما حالا با وضعیتی که پیدا کرده نه تنها نتوانست موبایل بخرد بلکه از درس هاش عقب افتاد. از طرفی مخارج درمان او برای ما که هیچ پولی نداریم کمرشکن است.او ادامه می دهد: از زمانی که به خاطر اعتیاد شوهرم از او جدا شدم بچه هایم را به تنهایی بزرگ کردم و اما این روزها برایم از همیشه سخت تر است. مانی همه امید و مرد خانه ام بود. اینکه او را روی تحت بیمارستان ببینم برایم سخت است. ...
ماجرای کوله بر 14 ساله اهل روستای شمشیر چه بود؟
به گزارش گروه استان های باشگاه خبرنگاران جوان از کرمانشاه ؛ مانی هاشمی نوجوان 14 ساله از اهالی روستای شمشیر شهرستان پاوه است که یکشنبه گذشته (16 شهریور) به همراه مادرش برای جا به جایی بار به سمت مرز می رود که به گفته مادرش در پی تعقیب و گریز نیرو های نظامی پس از سقوط از ارتفاع از ناحیه سر و صورت مجروح می شود و پس از انتقال به بیمارستان پاوه برای مداوای بیشتر به بیمارستان طالقانی کرمانشاه منتقل می ...
جزئیات سقوط هولناک مانی 14 ساله در رویای شاد
را نداشم رضایت دادم و او را به خانه بردیم. چند روزی پسرم در خانه بود اما چون حالش بد بود و خونریزی داشت مجبور شدم دوباره او را به بیمارستانی در کرمانشاه بردم. پسرم چند4 روز در آنجا بود اما پزشکان گفتند بخار آسیبی که به چشم پسرم وارد شدن در اینجا کار زیادی نمی شود کرد و باید مانی را به تهران ببریم. مادر مانی در ادامه می گوید: پسرم درسش خوب بود. سال گذشته معدل او 18/93 شد و همه نگرانی اش ...
سیل کمک های مردمی برای درمان کولبر 14ساله | این همه درد برای یک لقمه نان؛ به خاطر یک گوشی! | واکنش ...
است که از 2 سال پیش با مادر جوانش به کولبری می رفت. او می خواست مرد خانه باشد. چراکه مادر چند سالی است به خاطر اعتیاد پدر از او جدا شده و بار زندگی روی دوش او افتاده است. امسال مانی نقشه کشیده بود که پول هایش را از راه کولبری جمع کند تا بتواند گوشی هوشمند بخرد و در سال تحصیلی جدید از شبکه اینترنتی شاد و درس و مدرسه آنلاین جا نماند. اما بخت با پسر نوجوان و مادرش یار نبود. آن ...
قصه پرغصه شاد برای 4 میلیون دانش آموز
کولبری شد، ولی چند روز پیش در حالی که به همراه مادرش مشغول کولبری بود و چهار کیسه 25 کیلویی لوبیا به سمت عراق می برد، از ترس دستگیری توسط نیروی انتظامی، از کوه سقوط کرد و به دلیل مصدومیت در بیمارستان بستری شد. ظاهرا این نوجوان به دلیل ناتوانی مادرش در تامین هزینه ها تصمیم به کولبری گرفته بود. مادر این کودک می گوید او درس خوان و معدل بالا است و همه نگرانی اش مدرسه رفتن بود. در تیرماه ...
سقوط از کوه کولبر 14ساله برای خرید گوشی هوشمند !
...: پسرم سال گذشته معدلش 18/93 شد و همه نگرانی اش مدرسه رفتن بود. کولبری می کرد که بتواند موبایل بخرد و از درس و مشق هایش عقب نیفتد، اما حالا با وضعیتی که پیدا کرده نه تنها نتوانست موبایل بخرد بلکه از درس هاش عقب افتاد. از طرفی مخارج درمان او برای ما که هیچ پولی نداریم کمرشکن است. روناک بعد از جدایی از شوهرش، به تنهایی بار زندگی را به دوش می کشد. او ابتدا نان محلی می پخت و می فروخت اما بعد از گران شدن آرد دیگر این کار برایش فایده چندانی نداشت. از آن زمان بود که مثل صدها مرد دیگرِ روستا تصمیم گرفت کولبر شود. ...
روایت های همسر شهید عَبِد عَبیات از اولین شهدای جاویدالاثر دفاع مقدس
عربی سرکردیم تا سمت مرز برویم، شاید نشانی از عبد پیدا کنیم. اما نگذاشتند و نشد. عراق از سوبله -مرز ایران و عراق- عبور کرده بود. همان روز های اول عراق بُستان را گرفت و پیشروی خودش را به سمت داخل ایران ادامه داد. نه می توانستیم گریه کنیم، نه می دانستیم چطور از شر جنگنده های عراقی خلاص شویم و به کجا پناه ببریم. سهیلاخانم نفس عمیقی می کشد. روایت جنگ برای کسی که هشت سالش را به چشم خود دیده است ...
یادنامه شهید حاج داود کریمی با یادداشت ها و خاطراتی از: عابدین وحیدزاده ، مصطفی تاجزاده، سید محمد صنیع ...
دستگاه ماشین پیکان به سمت تهران حرکت کردیم و چون جاده خیلی ناامن بود و مقدار زیادی پول همراه مان بود، آقای کریمی پول ها را بین دیواره درب ماشین پیکان، جاسازی کرد و روکش شیشه بالابر دستی را روی آنها قرار داد. دو اسلحه کمری و یوزی داشتیم که اینها را گذاشتیم زیر کفی صندلی شاگرد. معمولا پیکان های قدیمی این طور بود که زیر پای شاگرد قسمتی از بدنه ماشین، جایی که پا قرار می گیرد، آکوستیک بود. آکوستیک را ...
ناگفته هایی از سردار شهید روزبه هلیسایی
همان لقمه حلالی که به ما داد و کمک های مادر و توکل بر خدا ماحصلش این فرزندان شدند. پدرم لیسانس ریاضیات و مهندسی ابزار دقیق داشت و در سال 1384 به رحمت خدا رفت. نعمت جنگ در ابتدای جنگ تحمیلی به خاطر شغل پدر در اهواز بودیم. یادم هست که نشسته بودیم و صبحانه می خوردیم که هواپیماهای دشمن آمدند و شهر را بمباران کردند. بااینکه تهران خانه داشتیم ولی سنگر را خالی نکردیم و ...
شوک برقی خواب را برای همیشه از من گرفت
از تیرماه 65 دچار بی خوابی شد و امروز 35 سال است که چشمانش شبانه روز بیدار است؛ بعد از جنگ علاوه بر کار در اداره، مغازه اتوکشی را نیز فعال کرد و در همان اهواز ساکن شد و بعد از بازنشستگی به زادگاهش در روستای رهیز پادنا از توابع شهرستان سمیرم برگشت و به کار کشاورزی در کنار فرزندش پرداخت. خانه ای زیبا در لابه لای درختان نهفته بود، باغچه ای از سبزیجات و گل های زیبا و ماکیانی که پرورانده بود ...
آسمان خراش صلح در آسمان اصفهان رصد می شود/ 36 متولی فرهنگ و هنر داریم اما خروجی کاملا نامتناسب است
پهلوی و عدم همکاری اساتید موجب بازنشستگی پدرم پیش از موعد شد که 20 فروردین ماه 1350 استعفا می دهد. چند روز بعد از استعفا از ساواک نامه ای برای مرحوم پدرم می فرستند و او را به تهران فرا می خوانند که مرحوم رضا ابوعطا رییس وقت هنرستان در نامه می نویسد که مرحوم مهدی ملک زاده حق التدریسی بوده که پس از خانه نشینی ایشان سفارشات را در خانه انجام می داد با اساتید بزرگی نظیر مرحوم رستم شیرازی، اکبر مصری پور ...
زندگی هنری جیمز نچوی و مستند دیدنی عکاس جنگ
، خبرنگار ارشد CNN که در برخی سفرها همراه نچوی بوده است، می گوید: من نمی دانم که چه چیزی او را وادار به ادامه می کند. و هانس هرمن کالار ، سردبیر اخباری خارجی مجلهٔ استرن نیز می گوید: او به آن تنش، به آن جریان فشارخون بالا، و به آن ترس از مرگ نیازمند است تا اینکه بتواند زندگی را احساس کند. او در موقعیتهای غیرقابل تحمّل، در اوج شکوه خود قرار دارد. در بخش دیگری از فیلم، کریستین بروستت ...