محمود از زندان آزاد شد و از زنش شنید بچه دار شده اند!
سایر خبرها
نقشه شیطانی پسر 18 ساله تهرانی برای زن همسایه!
می گفت پسر پیرزن وقتی به خانه برگشته و به ماجرای قتل پی بوده ، پلیس را مطلع کرده است. من بعد از این ماجرا چند سال برای کار به شهرستان رفتم و وقتی فهمیدم آبها از آسیاب افتاده و پلیس ردی از قاتل پیرزن پیدا نکرده است به تهران برگشتم، ازدواج کرد و صاحب فرزند شدم ولی در این سالها همیشه حرف های مادرم درگوشم بود که می گفت خون پاگیر است و بالاخره یک روز دستگیر می شوم. حالا بیش از 30 سال از این ماجرا گذشته ...
آرمان در دادگاه قتل غزاله را انکار کرد
من و غزاله مشکل خاصی با هم نداشتیم. او به خانه ما آمد و با هم صحبت کردیم و بعد رفت. من صدایی شنیدم، وقتی در را باز کردم، غزاله را دیدم که در راه پله افتاده است. خیلی ترسیدم. او را به داخل خانه کشیدم و بعد سعی کردم کمکش کنم. آن قدر ترسیده بودم که نمی دانستم چه می کنم. من خیلی بچه بودم. غزاله را داخل کیسه گذاشتم. متوجه شدم نفس می کشد، اما ترسیده بودم و فقط می خواستم او را از خانه دور کنم. بعد کیسه را به نزدیکی سطل زباله اطراف پارک ملت بردم. ...
همسایه ها پسری را که مادرش را کتک زده بود ، کشتند!
احسان توانست با پرداخت دیه رضایت اولیای دم را جلب کند. چون اولیای دم نتوانسته بودند تفاضل دیه را بپردازند حکم اعدام محمد که در زندان بود اجرا نشد. وی بلاتکلیف مانده بود که سرانجام و با گذشت نزدیک به 9سال از این جنایت توانست با پرداخت دیه رضایت اولیای دم را جلب کند. محاکمه بعد از جلب رضایت اولیای دم وی دیروز از جنبه عمومی جرم در شعبه دوم دادگاه کیفری یک استان تهران پای ...
مرگ مشکوک زن جوان پس از قهر شوهرش
لفظی ادامه داشت به طوریکه از رفتار های او خسته شده بودم. چند روز قبل دوباره بر موضوع پیش پا افتاده ای با هم درگیر شدیم و وقتی دیدم او شروع به مشاجره کرد، از خانه قهر کردم و بیرون رفتم. فکر کردم چند روزی از خانه دور باشم بهتر است و با خودم گفتم او را به این روش تنبیه کنم. در این چند روز از همسرم خبری نداشتم تا اینکه با شماره تلفن همراهش تماس گرفتم، اما او جواب نداد. خیلی نگران ...
پیوس: فوتبال نجاتم داد؛شاید امروز پشت میله های زندان بودم
نظری در مورد پروین دارید؟ علی آقا یکدانه فوتبال ماست. حتی من هر جا برای مربیگری می رویم، یکسری اخلاق هایش را سرلوحه خودم قرار می دهم. اخلاق و رفتار خاصی در کارش داشت و مهم تر از همه اینکه بین بچه ها همدلی ایجاد می کند. چه شد که به پرسپولیس رسیدید؟ من سال 64 با قرارداد 20 هزار تومانی رفتم پرسپولیس. یک دوست مشترکی به نام توکلی تماس گرفت و آدرس یک نمایشگاه به نام عارف را داد و گفت ...
تصادف هولناک زن 39 ساله سمنانی / مرضیه همه چیز را پیش بینی کرده بود + عکس
اتفاق هولناکی که رخ داده بود داد. بلافاصله از سمنان راهی گرمسار شدم و به بیمارستان رفتم . وضعیت دیگر سرنشینان خودرو خوب بود اما متاسفانه همسرم به دلیل ضربه شدید به سر و شدت خونریزی به کما رفته بود. مردجوان ادامه می دهد: مرضیه دختردایی من بود و چندسال پیش زندگی امان را با عشق وعلاقه آغاز کردیم. وقتی او را در کما دیدم دنیا روی سرم خراب شد. فقط دست به دعا برداشتم و به خدا گفتم به دو دخترم که ...
روایتی از استقبال مخاطبان شهرآرانیوز پس از انتشار گزارش یک بازگشته به زندگی
... انگار آن زنگ، زنگ بدبختی من بود. دعوا دو زخمی برجای می گذارد و سعید متواری می شود. اوضاع زندگی خیلی زود به هم می ریزد: به میدان بار بدهکار شدم. می رفتم از شهرستان ها میوه می خریدم تا کسی ردم را پیدا نکند. مشکلاتم زیاد شده بود. به هم ریخته بودم. در همان رفت وآمد ها چند نفر پیشنهاد خلافکاری دادند. قبول کردم که تریاک جابه جا کنم. یک سال بعد، گیر افتادم. هفت سال زندان برایم بریده شد. بابت ...
گفتگو با همسر شهید سید جلال حبیب الهی/ داوطلب رفتن به یگان ویژه صابرین شد
استان درعا همراه شهدایی چون حسین بادپا به شهادت رسید و پیکرش سه سال و نیم بعد به آغوش خانواده برگشت. آنچه خواهید خواند گفت وگویی است با مریم اکبری همسر این شهید عزیز. *احساس کردم مهرش به دلم افتاده خاله من با عمه سید جلال همسایه بودند. عمه وقتی مرا می بیند به خاله ام می گوید با خانواده ام صحبت کند تا برای پسر برادرش که 21 ساله است به خواستگاری من بیایند. 17 ساله بودم و خیلی ...
کارگاه تولید ماسک برای خوداشتغالی اهالی سیدی مشهد | رسمِ خوشایند همراهی
وضع معیشتی مردم رو به راه نبود و ما دغدغه تأمین سبد های معیشتی برای نیازمندان را داشتیم. تا اردیبهشت آنجا مشغول بودم. نزدیک به زایمانم رفت و آمد برایم سخت شد و دیگر نتوانستم بروم. ماه رمضان دوباره یک کارگاه تولیدی از من نیرو خواستند و من 120 نفر از محله را به آن ها معرفی کردم. بعد از ماه مبارک دوباره از من درخواست نیرو کردند که به دلیل سختی مسیر برای آن ها تصمیم گرفتم اینجا را که میهمان خانه مان بود ...
ناگفته های نوجوان طلایی خورشید / پیش از این سینما نرفته بودم!
گفتی من در تست بازیگری قبول شدم. مادرم باور نمی کرد، خودم هم باور نمی کردم چون بیشتر از 600 نفر در حیاط مدرسه برای تست صف کشیده بودند. وقتی یکباره به مادرم گفتم از بین آن همه آدم من قبول شدم باورش نمی شد. من به کارهای خدا ایمان دارم. نمی دانم چطور بگویم خیلی خوشحال شدم. اصلاً شما بودید چه حسی پیدا می کردید؟ * اگر من هم بودم مثل تو باورم نمی شد. این روزها باز هم کار می کنی؟ ...
علت قتل مرد دو زنه در هاله ای از ابهام/ همسرم با چوب به سراغم آمد،من هم چاقو برداشتم
نخستین بررسی ها در صحنه جنایت نشان می داد که درگیری بین اعضای یک خانواده رخ داده است و در ادامه دو برادر به اتهام قتل دامادشان دستگیر شدند. تحقیقات نشان می داد مقتول که مردی میانسال بوده مدتی قبل برای دومین بار ازدواج کرده و همین موضوع باعث ایجاد اختلاف در خانواده شده بود. همسر دوم مقتول در تحقیقات گفت: چند سال قبل از شوهر اولم کامیار جدا شدم و با محمود که شوهر خواهر کامیار بود ازدواج کردم. من از ...
محرمی: عاقبت من شد عاقبت یزید!
.... البته گفتم افتخار می کنم بچه پایین شهر هستم ولی به هر حال سختی های خودش را هم دارد. یک بار خود شما به من گفتید اول کشتی گیر بودید و بعد فوتبالیست شدید. توضیحی می دهید؟ فکر می کنم دکتر دادکان کشتی من را دیده باشد. شاید اگر به کشتی ادامه می دادم قهرمان جهان می شدم، اما ول کردم و شدم گل کوچک باز! در سبک وزن کشتی می گرفتید؟ سبک کشتی شما شبیه چه کسی بود؟ بله، در سبک ...
اسرار مرگ زنی پس از قهر با شوهر
خانوادگی اختلاف داشتیم. چند روز قبل پس از آنکه با او بگومگو کردم به حالت قهر از خانه بیرون رفتم اما چند روز بعد تصمیم گرفتم برگردم. هرچه به موبایل همسرم زنگ زدم در دسترس نبود. خودم را مقابل خانه رساندم و زنگ زدم اما کسی آیفون را جواب نداد. با کلیدی که داشتم در را باز کردم و وقتی وارد شدم جسد او را دیدم و پلیس و اورژانس را خبر کردم. پس از اظهارات این مرد بازپرس جنایی تهران دستور تحقیقات بیشتر در این خصوص را صادر کرد تا اسرار مرگ زن جوان فاش شود. ...
بخشش، پایان کابوس یک محکوم به قصاص
مردی که به جرم قتل عمد به قصاص محکوم شده و حتی یک بار پای چوبه دار رفته بود، در نهایت توانست با گرفتن رضایت اولیای دم از مجازات مرگ نجات پیدا کند. توبه این مرد در زندان و گواهی مسئولان زندان مبنی بر اینکه وی تنبیه شده و از جنایتی که مرتکب شده پشیمان است، دلایل گذشت خانواده مقتول از قصاص بود. به گزارش همشهری، جنایتی که این مرد رقم زده بود، 28اسفند سال 90رخ داد. آن روز مأموران کلانتری تهرانسر در ...
آرمان در دادگاه قتل غزاله را انکار کرد
سعی کردم کمکش کنم. آنقدر ترسیده بودم که نمی دانستم چه می کنم. من خیلی بچه بودم.غزاله را داخل کیسه گذاشتم، متوجه شدم نفس می کشد اما ترسیده بودم و فقط می خواستم او را از خانه دور کنم بعد کیسه را به نزدیکی سطل زباله در میدان مینا بردم . قاضی گفت: چرا با اورژانس تماس نگرفتی؟ به فکرم نرسید با اورژانس تماس بگیرم. من اصلاً متوجه کارهایم نبودم. لکه های خون غزاله روی در و ...
کارگردان متهم به قتل: اسلحه را برای ساخت فیلم امانت گرفته بودم
.... او از سال ها قبل شغل خیاطی اش را رها کرد و دو تا از اتاق های آپارتمانش را به دو وکیل اجاره داده بود و یکی از اتاق هایش هم در اختیار خودش بود، اما نمی دانم آنجا مشغول به چه کاری بود. وی ادامه داد: او هر چند وقت یک بار در روزنامه ها برای جذب منشی زن آگهی می داد و پس از آن تعداد زیادی دختر و زن برای گزینش به آنجا می آمدند تا اینکه یکی یا دو تا از آن ها انتخاب می شدند، اما مدتی بعد با آن ها اختلاف ...
اشک های آرمان در دادگاه غزاله
به گزارش شبکه خبری تهران نیوز ،دوازده اسفند ماه سال 92،پدر غزاله 19 ساله با مراجعه به کلانتری 103 گاندی، مفقود شدن ناگهانی دخترش را به پلیس اطلاع داد و چندین نفر را بعنوان مظنون معرفی کرده و تحقیقات پلیسی برای یافتن ردی از غزاله آغاز شد. در تحقیقات مشخص شد که آخرین تماس های غزاله با پسر مورد علاقه او به نام آرمان برقرار شده بود.همین سبب شد پلیس به آرمان مظنون شده و او را تحت بازجویی قرار دهد. با گذشت ده روز از مفقود شدن غزاله بالاخره آرمان لب به اعتراف گشود و گفت ...
اولین اعترافات کارگردان قاتل: ناخواسته مرتکب قتل شدم
.... این نخستین جمله ای بود که او به زبان آورد. وی در ادامه گفت: هنوز باورم نمی شود که لباس متهمان بر تنم است. من که روزی برای خودم کسی بودم و با عشق برای مردم فیلم می ساختم. به همه بگویید که من پشیمانم و اگر می دانستم پایان ماجرا به اینجا ختم می شود هرگز اسلحه به دست سراغ مرد همسایه نمی رفتم. متهم وقتی روی صندلی نشست ادامه داد: 15سالی می شد که با مقتول اختلاف داشتم. من 30سال است در ...
تجاوز سیروس به مریم در بیابان جنوب تهران!
این زن جوان که با اطلاع از صدور حکم خفیف برای متهم ابراز تعجب کرده بود، گفت: من 15 سال قبل با مرد میانسالی که 12 سال از خودم بزرگتر بود ازدواج کردم. اما این زندگی 6 ماه بیشتر طول نکشید و به خاطر اخلاق بد همسرم از او جدا شدم. به خانه پدری ام آمدم و 12 سال آنجا زندگی کردم. در این مدت به عنوان منشی کار می کردم و خرج خودم را تأمین می کردم، اما بعد از مدتی توانستم خانه ای برای خودم بگیرم. ...
خواهش شهید محمد عباسی از همسرش پس از 48 روز اغما
12 ساله بود، دخترم روی پای پدرش می نشست و مشق می نوشت، پسرم خیلی شبیه پدرش است و هر زمان او را می بینم یاد محمد می کنم. الان هم پسرم دکترای عمران دارد و دخترم متخصص طب اورژانس است. خودم هم بعد از سال ها تدریس و مدیریت در مدارس مختلف بازنشسته شدم. رحیمی از سختی سال ها تحمل داغ از دست دادن عزیز خود گفت و افزود: تحملش خیلی سخت است، به خانواده سپرده بودم کسی جلوی بچه ها بابا نگوید و پدر ها ...
شوک برقی خواب را برای همیشه از من گرفت
اتوکشی را که فروخته بودم دوباره خریدم و شبانه روز کار می کردم .حالا روزی صد لباس با دست می شستم و بالای پشت بام پهن می کردم و همزمان دنبال کار می گشتم. مسوؤل هیأت مهدیه، رحمان گلابی و مسوؤل هیأت قائمیه آقای اکبریان که خیاط بود و با خرج هیأت برای بچه های هیأت زن می گرفتند. با کمک دوستم شهید قیم که عضو هیأت قائمیه خرمشهر بود به صنایع مجتمع فولاد پهلوی معرفی شدم و با قبولی در امتحان ورودی ...
اکبر عبدی: 25سال معتاد به تریاک بودم
پرسید تا حالا چه درخواستی از خدا داشته ای؟ عبدی گفت: بار دومی که به حج مشرف شدم در سال 1378 زیر ناودون طلا از خدا خواستم که تهران زلزله نیاید. به خدا گفتم اگر هم آمد به کارمندانت بگو ریشترش را کم کنند. از خدا خواستم به طور کلی زلزله تهران را از چارت کاری اش خارج کند (خنده). همه چیز از خدا گرفتم علیمردانی دوباره پرسید که چه چیزی از خدا خواستی که تا به حال به آن نرسیدی؟ اکبر ...
داماد هوسباز عروس خانواده زنش را به عقد خود درآورد!
زنم متوجه حضور من نشده بود و سرش توی گوشی بود و داشت پیامک ارسال می کرد. اما با دیدن من هول شد و گوشی از دستش افتاد و من که به این رفتارش شک کرده بودم گوشی را گرفتم و شماره ها را چک کردم و آنجا بود که متوجه شدم او مشغول گفتگو با شوهر خواهرم بوده است. ناصر 25 سال بود با خواهرم زندگی می کرد و 3 فرزند داشتند. باورم نمی شد که همسرم بعد از 17سال زندگی مشترک و 2 فرزند دست به این کار زده است ...
نه باردارم، نه تنبل؛ چاقم
چاقی ام شده. قبل از افسردگی اصلاً چاق نبودم اما بعد از آن در عرض سه سال 40 کیلو چاق شدم. آدم هایی که چندین سال است من را ندیده اند با دیدنم شوکه می شوند. باورشان نمی شود من این قدر تغییر کرده باشم. همه سعی می کنند رژیم بدهند به آدم و مدام بگویند میوه بخور، شب ها شام نخور. اینها حرف های دختری است که روزهای سختی را به خاطر اضافه وزنش تحمل می کند: شکمم فوق العاده بزرگ شده. بهم می گویند کی بچه ات دنیا می ...
داستان هایی از مواسات در دفاع مقدس/ ماجرای مربای گل محمدی
زد که "من همین را داشتم که بدهم جبهه" مبهوت و متحیر مانده بودم و نمی دانستم چه بگویم و چگونه تصور و ذهنیت نامناسب خودم را جبران کنم از این که یک لحظه در ذهنم به او گفته بودم این لباس کهنه چیست که آورده ای. حسابی شرمنده شدم دستی به سرش کشیدم و از او تشکر کردم و خواستم که به کلاسش برگردد. سنگینی سکوت آن پسربچه هنوز هم بعد از گذشت سال ها در گوشم مثل فریاد صدا می کند. همیشه از خودم می پرسم ...
ماجرای وسایلی که در خانه این خانم غیب می شود
خانم کلمه ای لیسانس اقتصاد و بازرگانی گرفته، نقاش است و شاگردانی هم دارد اما می گوید: همه این راه ها را رفتم تا مادری آگاه برای بچه هایم و همسری خوب برای شوهرم باشم. بعد از دانشگاه و بزرگتر شدن پسرم، خواستم برای دوره کارشناسی ارشد شرکت کنم اما دلم نیامد برای خانواده کم بگذارم. من یا کاری را شروع نمی کنم یا کاملاً روی آن متمرکز می شوم و باید در حد توان خودم عالی انجام دهم. البته این ویژگی ...
کارگردان سینما: قتل عمدی نبود
می کنم پوکه همراه خونابه ها به بیرون رفت و مأموران گشت بسیج مشکوک شدند. پس از این من به اتاقم رفتم و خوابیدم تا اینکه متوجه مأموران شدم که ساختمان را محاصره کرده اند. من می خواستم خودم را تسلیم کنم و به همین دلیل به طرف پنجره رفتم و مأموری را صدا زدم که قصد دارم در را باز کنم، اما او ترسید و خیال کرد که قصد دارم شلیک کنم و فرار کرد و بعد هم که مأموران ویژه به سوی آپارتمانم شلیک کردند ...