سایر منابع:
سایر خبرها
شکار بازیکن سابق پرسپولیس توسط خفاش شب؟
را زیر نظر داشت. آن شب پیراهن پرسپولیس تنم بود و ساک ورزشی همراه داشتم. راننده سکوتش را شکست و پرسید فوتبال بازی می کنی؟ منم سریع جواب دادم بله. بازیکن پرسپولیس هستم. بعد پرسید چی همراه داری؟ اول جواب ندادم. دوباره پرسید که این بار گفتم چند هزار تومان بیشتر در جیبم نیست. پول ها را درآوردم و نشان دادم. همدستش گفت: چی تو ساک داری؟ من آن روز تمرین بودم و لباس هایم را هنوز نشسته بودم. در ساک را باز ...
اولین فعالیت های فرهنگی نوجوانان تهران در دوران دفاع مقدس
هم یک دانش آموز بودم که چیزی نداشتم که از لحاظ امکانات مالی کاری کنم، کسی هم نبود که کمک مالی کند برای هر طرحی اول تهیه پول از همه مهم تر بود. از پول تو جیبی خودم و از بچه ها پایگاه و پولی که از معتمدین محل جمع کردم تصمیم گرفتم کاغذ تقدیرنامه بخرم و قاب کنم. پولی که جمع شده بود خیلی کم بود شاید به زور کفاف خرید قاب عکس ها را می داد و برای کاغذهای روغنی که مخصوص نوشتن تقدیرنامه بود پولی ...
خودت را بغل کن
. مثلا چند روز پیش صدای کمک! کمک! از خانه همسایه روبه رویی می آمد. فکر کنم صدای پدر خانواده بود. من اهمیت ندادم، چراکه در آن لحظه داشتم به خودم اهمیت می دادم. گویا مشکل همسایه هم حل شد، چون بعد از مدتی صدای کمک خواستنش ضعیف و ضعیف تر و ناگهان قطع شد. اگر مشکلش حل نشده بود، حتما صدایش را بالاتر می برد. شاید اگر به کمکش شتافته بودم، بدعادت می شد و یاد نمی گرفت خودش مشکلاتش را حل کند. شب باید می ...
زن جوان: همسرم برای فرار از مهریه مرا نقره داغ کرد
مهریه ام از او طلاق گرفتم، به این امید که دوباره به عقد او در می آیم، ولی اکبر نه تنها دوباره مرا عقد نکرد بلکه دختر خردسالم را نیز از من گرفت و من از دیدار فرحناز که اکنون 9 ساله است محروم مانده ام. خلاصه بعد از طلاق، به عنوان نظافتچی در خانه های مردم مشغول کار شدم و زندگی جدیدی را آغاز کردم. همه پول هایی را که با کارگری به دست می آوردم طلا می خریدم یا پس انداز می کردم تا روزی برای خوشبختی ام هزینه ...
زن جوان: همسرم برای مهریه مرا نقره داغ کرد
با همه این حرف های پوچ و فریب دهنده خودم را قانع کردم تا با او ازدواج کنم، اما بعد از سه سال زندگی مشترک روزی فهمیدم که یوسف از دو سال قبل دختری کم سن و سال را به عقد خودش درآورده است و من از این موضوع بی خبر بودم. زمانی که از ازدواج پنهانی همسرم مطلع شدم چند ساعت گریه کردم و اشک ریختم. به یوسف گفتم ازدواج حق تو بود و من می دانستم تو روزی مرا رها می کنی! می دانستم من فقط طعمه ای برای هوسرانی های ...
6 مرد خانه با اذن مادر به جبهه رفتند
...، ایشان خودش ما را راهی می کرد. از میان شش رزمنده خانه، همیشه پنج نفر در جبهه بودند و آن یکی در خانه بود تا دیگری به مرخصی بیاید و جایگزین شود. همیشه پنج نفره در جبهه بودیم. من خودم 41 ماه در جبهه حضور داشتم. مدتی در رسته زرهی و بعد هم همراه بچه های کادر درمان، پرستار و امدادگر بودم. برادر دیگرم حسین از ارتش راهی شده بود. علی اصغر هم نیروی بسیجی بود. عباس هم پاسدار بود و محمد حسین هم فرهنگی ...
مانی به (شاد) نرسید
زنگ خطر / پسر با بارش سقوط کرد و صدایش درکوه پیچید: مادر جان، مادر جان، به دادم برس... زن، غلت زدن پسرش در سراشیبی کوه و برخوردش با تخته سنگ ها را می دید اما جز فریاد زدن کاری از او ساخته نبود. این بخشی از ماجرایی است که چند روز پیش برای کولبری 14ساله رخ داد.
ماجرای نذر هزار ویلچر
، خداحافظ. نیاز آن جوان همان ویلچر ساده بود و نیاز نفر بعدی هم آن ویلچر سی پی. و خاطره ای که برایت خیلی تأثربرانگیز بوده است؟ چند روز پیش، بعد از اهدای این همه ویلچر، گذرم به خانه ی افتاد که دیدن معلولی در حالت و وضعیت خیلی بد، خیلی حالم را بد کرد. معلولی که به خانه اش رفته بودم 20 سال است روی تخت افتاده و به خاطر این مسئله زخم بستر گرفته است، آن هم زخم بستر بسیار شدید. یعنی وقتی به ...
درمان ضخامت آندومتر، حتما کورتاژ لازمه؟
والان که امروز 23ماهه خونریزی دارم سونوگرافی واژینال بعد یک هفته پاکی ماه پیش انجام دادم روز 16 ماه که اندومترم 14 مختصریضخیم گزارش شده وعفونت لگن ورحم هم گزارش شده دکتر ماماتشخیص کورتاژ داده و البته اینکه من ماههای قبل دتروهای گیاهی مثل آویشن وبابونه زیاد استفاده کرده بودم بعلت درمان کرونا و یک بسته هم داروخانه داروی ویتاگنوس بهم داد که بعد یک هفته مصرف از روز دوم تا هشتم که ...
20سال انتظار برای کتاب فروشی!
کنم نام کتاب هم دیدار با امام زمان (عج) در مکه و مدینه بود. نزدیک به دو- سه هفته بود که برای خرید این کتاب، پول می خواستم. بعد از دو هفته ، این پول جمع شد و اگر اشتباه نکنم قیمت کتاب هم آن موقع، 500 تومان بود. شروع به خواندن این کتاب 200صفحه ای کردم و آن را به مدرسه هم می بردم. یکی از بچه های مدرسه، عاشق این کتاب شده بود، من هم با وجود اینکه هنوز کتاب را کامل نخوانده بودم، به او هدیه دادم. آن موقع ...
ماموریت غیرممکن در بازگرداندن حافظه های فرمت شده
ماموریت غیرممکن در بازگرداندن حافظه های فرمت شده به گزارش گلونی یک روز از خواب بیدار می شوید و می فهمید همه مردم جهان جز شما، کرونا رو فراموش کرده اند: هرچه کنترل زد را می زدم باز نمی گشت. هرچه ریکاوری کردم حافظه شان بازنگشت که نگشت و من ماندم و حافظه هایی که از کرونا فرمت شده بود. هیچ کس به یاد نمی آورد که ویروسی هست و جانمان در خطر است. ...
خانواده ستاره هشتم در عصر جدید
می خواست رسید، ولی هدف من این نیست. همین که می بینم ورزشکارانی که سال های سال زحمت کشیدند، ولی هنوز به جایی که شایسته اش هستند نرسیده اند به این طریق حاصل سال ها زحماتشان دیده می شوند احساس رضایت می کنم. کسی که انفرادی شرکت می کند در مرحله اول و دوم دیده می شود، ولی بعد از آن ماندن و ادامه دادن تا مرحله فینال کار کسانی است که یا به لحاظ فنی سطح کارشان خیلی باید بالا باشد یا کار گروهی بدون نقص انجام ...
گرسنه روایتگر گرسنگی نویسنده ای مطرود از جامعه
رسید که دستم از هر وقت دیگه روان تر شده. اون مقاله ای رو که اون همه به خاطرش رنج برده بودم و امید بهش بسته بودم، سردبیر برگردوند. من هم، بدون این که دوباره بخونمش، با احساس خشم و توهین، بی درنگ پاره پاره اش کردم. قصد داشتم در آینده یه روزنامه دیگه رو هم زیر سر بذارم تا دستم بازتر باشه. در صورتی که تموم درها به روم بسته می شد، به عنوان آخرین چاره، کار توی کشتی رو برای روز مبادا کنار گذاشته ...
حسن تفتیان: فدراسیون قصد تخریبم را دارد
شما مورد موافقت فدراسیون قرار نگرفت؟ گفت: در این مدت هیچ تماسی از طرف فدراسیون مبنی بر درخواست برنامه های تمرینی ام نداشتم اما برنامه هایم را اردیبهشت ماه به سرپرست فدراسیون دادم که متاسفانه با هیچ کدام از اردوهای داخلی و خارجی و تمدید قرارداد مربی موافقت نشد. چند ماه گفتند صبر کن چون برنامه ها باید از نظر فنی تایید بشود و در رکوردگیری شرکت کنی اما در آخر گفتند پول نداریم و تمام. او در ...
یک عمر هنر در دل سفر | از قدمگاه تا مصلی با هنر معماری
کشاورزی می کرد. مادرم هم یزدی بود او 32 سال داشت که فوت شد و من در آن زمان ده ساله بودم. از دست دادن مادرم در آن سن کودکی برایم خیلی سخت بود. من فرزند دوم بودم و دو تا بچه کوچک تر از من بودند. آن روز ها به سختی می گذشت، اما بعد پدرم دوباره ازدواج کرد و نامادری ای که داشتیم خدارحمتش کند مادر خوبی بود و برای ما کم نگذاشت. ما سه برادر هستیم و یک خواهر از مادر من و دو خواهر و یک برادرم از خانم بعدی ...
یک بانو با نگاهی از جنس توانستن/از ویلچرنشینی تا نویسندگی 32 عنوان کتاب
و مدرسه فاصله گرفته بودم و تصمیم گرفتم دوباره به تحصیل برگردم. در خانه درس می خواندم و برای امتحانات می رفتم، خدا خواست که با وجود تمام مشکلات و سختی هایی که در مسیرم بود، لیسانس بگیرم. تمام روز را مطالعه می کردم و از هر کس که می شد، کمک می گرفتم تا بلاخره به نتیجه رسیدم، 8 سال بعد از آن اتفاق تلخ وارد وادی نویسندگی شدم البته زمینه اش را از همان دوران مدرسه داشتم خیلی وقت ها ...
دغدغه های خانم گل
...، نقل وانتقالات را مهم کرده است؟ برای خیلی ها جابه جایی من جالب بود. بعد از اینکه 7سال برای شهرداری بم بازی کردم، دوست داشتم امسال چالش جدیدی را تجربه کنم. پیشنهادهایی از تیم های دیگر و حتی از تیم های خارج از کشور داشتم ولی ترجیح دادم امسال در خدمت تیم وچان باشم. همین جدایی من، نظر خیلی ها را جلب کرد. کسی تصورش را هم نمی کرد که من از بم جدا شوم ولی فوتبال است و هر آمدنی، رفتنی هم دارد. این ...
عابدینی نگذاشت مقابل پوهانگ در ترکیب اصلی باشم
رفته بودم و فصل بعدش به پرسپولیس آمدم. همان زمان بود که کریم از پرسپولیس جدا شد و به آلمان رفت تا برای آرمینیا بیله فلد بازی کند. بعد از آن باخت هفته نامه فانوس نوشته بود استانکو شهامت این را داشته که بگوید باید از اول به حلالی بازی می دادم و عابدینی نخواست. الان زمان زیادی از آن ماجرا می گذرد و من هم هر واقعیتی در زندگی ورزشی ام افتاده باشد را بازگو می کنم. این خاطرات را تعریف کردم نه به ...
اعتراف پدرزن به قتل داماد
برای دستگیری عامل این جنایت ادامه داشت تا این که او صبح جمعه با مراجعه به پلیس کرج خود را تسلیم کرد. متهم به قتل وقتی مقابل بازپرس جنایی نشست، با اعتراف به قتل دامادش گفت: به دامادم اعتماد کامل داشتم. چند ماه قبل خانه ام در اسلامشهر را فروختم و مبلغ آن را به همراه حاصل دسترنج 30 ساله ا م، به دامادم دادم تا برایم در کرج آپارتمان بخرد. دامادم هم سه واحد آپارتمان به نام خودش خرید و قرار شد بعد از کارهای ...
کارگاه تولید ماسک برای خوداشتغالی اهالی سیدی مشهد | رسمِ خوشایند همراهی
داریم که کلاس یازدهم است. چند روز پیش از من پول خواست تا برای زن برادرش کادو تولد بخرد. پسری که آخر ماه درآمدش به حساب مادرش برای خرج خانه و اجاره ریخته می شود. پسری که خوش حال است آخر ماه پولش دست مادرش برای خرج خانه می رسد. یکی دیگر از پسر ها ظرفشوی هتل بود که کارش تعطیل شده بود و الان مسئول پسر های شیفت عصر است. به این بچه ها بها داده ایم و در کنارش نتیجه می گیریم. خودشان کار کرده و بعد محل را ...
مانی به شاد نرسید/ دانش آموزی که برای داشتن گوشی هوشمند کولبری کرد
پسر با بارش سقوط کرد و صدایش درکوه پیچید: مادر جان، مادر جان، به دادم برس... زن، غلت زدن پسرش در سراشیبی کوه و برخوردش با تخته سنگ ها را می دید اما جز فریاد زدن کاری از او ساخته نبود. این بخشی از ماجرایی است که چند روز پیش برای کولبری 14ساله رخ داد. پسری به نام مانی که می خواست با کولبری گوشی بخرد و در کلاس های آنلاین شرکت کند. از قریب به 4هزار نفری که در روستای شمشیر در نزدیکی شهر ...
محرمی: عاقبت من شد عاقبت یزید!
دادیم تا اینکه یک روز به اتفاق دوستانم در تست گیری باشگاه راه آهن شرکت کردم و خدابیامرز امیر ابوطالب من را انتخاب کرد. شنیدیم اول مهاجم بودید و بعد مدافع شدید؟ بله، حتی از راه آهن هم وقتی به شاهین رفتم باز مهاجم بودم، اما یک اتفاق باعث شد مدافع شوم. من در یک صحنه برخوردی با محمدرضا شکورزاده مدافع راست شاهین در بازی تمرینی داشتم که باعث شد آقای دینورزاده مدافع راست شد و من مدافع چپ ...
نقشه آدم ربایی 5 میلیاردی در دست منشی اخراجی
شکایت نکردم تا اینکه آن ها دوباره به سراغم آمدند و تهدید کردند به آن ها پول بدهم و من هم دوباره به آن ها پول دادم، اما این پایان ماجرای اخاذی آن ها نبود به طوریکه یکبار خانواده ام را و یکبار نوه هایم را تهدید به قتل می کردند و در نهایت از من بیش از 5 میلیارد تومان اخاذی کردند که در نهایت خسته شدم و تصمیم گرفتم شکایت کنم. منشی اخراجی عامل آدم ربایی با طرح این شکایت پرونده به ...
گزارشی تکان دهنده از تجربه افرادی که 2 بار به کرونا مبتلا شده اند
. هر 2 مصدوم نشانه های بیماری را داشتند، اما او در بخش اورژانس وسایل حفاظتی نداشت و بلافاصله مبتلا شد. بابادی می گوید: پس از رسیدگی به آن 2 مصدوم، تب کرد و بدن درد شدید گرفت، اما پس از چند روز علائم از بین رفت. بیستم تیر امسال، درست زمانی که آخرین کشیک را در بیمارستان می گذراند، دچار تب و لرز شدید شد: این بار سرفه هم اضافه شد، احتمال دادم دوباره مبتلا شده ام. به بیمارستان امام حسین (ع ...
زن جوان ناجی 3 بیمار شد +عکس
نتیجه رسیدم این اتفاق یک نشانه از طرف همسرم بوده تا پس از اعلام مرگ مغزی او بتوانیم اعضاء بدنش را اهدا کنیم. احمد می گوید: تصمیمم را گرفته بودم و رضایت دادم تا اعضاء بدنم همسرم اهدا شود، دوری از او برای من و به خصوص دو دختر کوچکم خیلی سخت است، اما وقتی می بینم با این تصمیمی که گرفتیم چند خانواده عزیزشان را دوباره می بینند و درخانه آن ها دوباره خنده وشادی زنده می شود خوشحالم، مطئن هستم ...
پیوس: فوتبال نجاتم داد،شاید امروز پشت میله های زندان بودم
، اما شما چطور به صورت پیاپی گل می زدید؟ از چه چیزی انگیزه می گرفتید؟ من از گلزنی سیر نمی شدم. مدام دنبال گلزنی بودم، چون دوست داشتم گل بزنم و بروم سمت جایگاه 36. همه هواداران را دوست دارم، اما در جایگاه 36 شرایط فرق داشت. حتی آخرین بوسه را به سمت همین جایگاه در روز خداحافظی ام از فوتبال فرستادم. باور کنید در هر بازی فقط برای رقم زدن گل اول می جنگیدم و بعد از آن، می خواستم گل هایم را به 4 و 5 ...
حاج قاسم: پیکر شهید بادپا به خاطر من بر نمی گردد
بودم قرار است برود. چند روز بعد که موضوع سفرش به سوریه را مطرح کرد اصلاً مخالفتی نکردم، می دانستم او برای چه می رود. انگار خانم حضرت زینب(س) اول دل ما همسران را به دست می آورد بعد شوهران ما راهی می شدند. * قرارهایی که با هم گذاشتیم و من تنها اجرایشان کردم یک هفته بعد از عروسی دخترم بود که برای اولین بار عازم سوریه شد. 12 روز مانده به عید رفت و قرار بود تا یک ماه بعد هم بیاید ...
انتقال سنایی و بهار به فضای مجازی
...، خیابانی که محل فروشگاه های لباس بچه است قبلا خیلی شلوغ تر بود، عملا مثل بازار بود اما الان چی؟ هیچ کس برای خرید به این خیابان نمی آید. این صحبت های یکی از فروشندگان لباس بچه در خیابان سنایی است. محمدی که 10 سال در این خیابان کاسبی می کند می گوید که نسبت به سال گذشته 70درصد کاهش فروش داشته است: قبلا مغازه را از 9 صبح باز می کردیم اما وضعیت بازار به گونه ای شده که ساعت 12 ظهر کرکره را بالا می دهم. مشتری نیست. او که مردی حدودا 40 ساله است معتقد است کاهش درآمدها به خاطر کرونا نیست، وگرنه همه دنیا ب ...