سایر منابع:
سایر خبرها
گنجینه عشق
بر عکس پات کردی. بعد هم تمام قد دولا می شد و لباس هایم را مرتب می کرد. من هم با دستان کوچک پنج ساله ام سر بزرگ بابا را بغل می کردم و می گفتم: دوست دارم همیشه با این حرف ، بابا اشک توی چشمانش حلقه می زد. اما چرایی این اشک را نمی دانستم... سرم را از روی زانوهایش برداشتم و گفتم: تو می دونستی علت اشکهای بابا چی بود؟ _ برای چی اومدی اینجا؟ چی شده؟ _ دلم برات تنگ شده بود ...
واکنش خنده دار اسرای ایرانی به سخنرانی پر تهدید افسر بعثی
... حسن پا شد، با همان لهجه شیرین ترکی اش: ارواح ننه ات، تو اگه مرد بودی الان تو جبهه بودی، نه اینجا با اون شکم گنده ات! . از همه خنده دارتر محمد رشتی بود که مثل من و نادر صف اول نشسته بود، پا شد دستش را روی سر بی مویش کشید خوب بی پدر مادر! می خوای بکُشی بیا بکُش. سرم رو پرِ تُف کردی، معلوم نبود حرف می زنی یا تف می کنی! دیگر آسایشگاه رفته بود روی هوا. انگار افسر آمده بود بساط مسخره ...
نرخ دلار مهم تر است یا تبریک تولد فرزند یک نماینده؟
که چند گام از همه دنیا جلوترند. حتی به این فکر می کنند که اگه مردیم قبر برامون آماده باشه و بعد از مرگ نخوایم تو اون شرایط سخت نداشتن جون در بدن، بدویم دنبال دو متر قبر. نسترن از اصفهان: ضمن آرزوی موفقیت برای مجلس جدید خواستم از همین جا به دنیا اومدن سومین فرزند یکی از نمایندگان مجلس رو خدمت تمام مردم ایران، مردم کشور های همسایه خصوصا خاورمیانه، مردم دنیا، رئیس مجلس، رئیس سازمان برنامه و ...
ننه! جنگ کی تموم میشه؟
خار به پای بچه ام فرو برود . می گفتم ان شاءالله ابراهیم می ماند و به اسلام خدمت می کند . و ابراهیم نماند . نصرت خانم می گوید این نماندن را قبلا خبر داده بود: وقتی حاج همت با خانم و بچه هاش از اسلام آباد غرب به شهرضا برگشته بودن، بعد از یه کم استراحت، سر حرف باز شد و بهش گفتم: ننه، ابراهیم! بیا اینجا، یه خونه بگیر و زن و بچه ت رو از آوارگی نجات بده . تا کی این طرف و اون طرف؟ یه روز اندیمشک ...
داستان کوتاه: دستم را بگیر کوچولو
؛ تند تند. . مادر گفت: نه پسرم؛ بابات؛ بزرگه پاش میخوره به میزو صندلی می شکنند.. بگذار بابا همینجوری دنبالت کنه. پدر گفت: آره پسرم؛ مامان ناراحت میشه اگه چیزی بشکنه.!! حالا تو بیا منو بگیر کوچولو. و هر دو نگاه عمیقی به هم انداختند.... جلوی دبستان ایستاده بود و منتظر پسرش بود که جلوی در مدرسه پیدایش بشود؛ بچه ها شیطان و بازیگوش می دویدند و از لای در مدرسه ...
انگار افتادیم توی گروه مرگ!
! بعدش اما اون خانومه هست که توی خودروها هر چند وقت یک بار حرف می زنه، یک هو فرمایش می کنه که درب خودرو باز است و این جوری به نماینده محترم گرا میده که گاهی باید دخالت هم کرد! *ایراد اساسی سریال بریکینگ بد ! توی سریال فاخر و ارزشی بریکینگ بد یه معلم شیمی ساده بدبخت حقیر در آمریکای ملعون، تبدیل میشه به بزرگ ترین تولیدکننده مواد مخدر ینگه دنیا و مکزیک و کلی ماجرای دیگه! ...
سعید راد ابراز پشیمانی کرد منوچهر هادی عذرخواهی
می کنم واکنش یکتا ناصر علاوه بر این یکتا ناصر، بازیگر سینما که همسر منوچهر هادی نیزاست به صحبت های سعید راد واکنش عجیبی نشان داد و زیر پست همسرش نوشت: عزیزم در این دوران خیلی از آدم ها یاد گرفتن که تعریف ها را مال خودشون کنند و انتقادات رو به دیگران حواله بدهند حقا که جایگاه بلند تو تحسین برانگیز است و وسوسه رسیدن به آن برای بعضی حسادت را جایز می کند. می دانم که حرف های نا به جا را به ...
چگونه به نوزاد حرف زدن بیاموزیم؟
شما تقلید کند. مثلا بگویید ببین من چطوری بازی می کنم تو هم مثل من بازی کن، یا مثلا بگو مامان بگو بابا و ... جالب است بدانید که در هر کاری مهارت تقلید کردن یک مهارت ضرروی است، در آموزش حرف زدن هم این موضوع صدق می کند. روبروی کودک تان بشینید و از او بخواهید هرکاری که شما می کنید هر حرفی که شما می زنید را تکرار کند. مثلا پاهای تان را دراز کنید و از او هم بخواهید همین کار را انجام بدهد، یا مثلا ...
عاشقانه ای با عطر باروت/موهایم را در غسالخانه شانه بزن!
روز در همان شهرک جنگ زده ها من را به کناری کشید و گفت: بابا جان، آمده اند خواستگاری ات؛ هرچند آن ها عرب و ما دزفولی هستیم و اختلاف قومیت وجود دارد اما نظر من را بخواهی آقای دغاغله خیلی بچه خوبی است، در آخر هم هرچه تو بگویی. اینطور نبود که ندانم و نشناسم چه کسی به خواستگاری ام آمده، بالاخره زیرچشمی حواسم به اطراف بود و زمزمه ای شنیده بودم و وقتی پدر از خواستگاری حرف زد ناخودآگاه گونه هایم ...
توییت انصاف | واکنش ها به کودتای خزنده بی بی سی
از پازل بزرگ تاریخ #جنگ است. قطعا اگر #آزادی و امنیت پژوهشگران و محققین مستقل و ملی بویژه خود #رزمندگان دفاع مقدس فراهم باشد،آنها حرف های بیشتری برای گفتن دارند. حیران: محمد درودیان و حسین علایی که رزمنده هم بودن این همه سال پس دارن چی کار می کنن؟ یه مثالش؛ درودیان روی یه کتاب چند جلدی با عنوان “مسائل اساسی جنگ” داره کار می کنه که چاپ اول جلد یکش سال 96 منتشر شده. تو این ...
آشنایی با بازی های سنتی و محلی
بازی مادر یا بزرگ تر دیگری دست کودک را در دست می گیرد، با انگشت دست دیگر کف دست کودک را قلقلک می دهد و می گوید :" لی لی حوضک، جوجو اومد آب بخوره افتاد تو حوضک . " انگشت کوچک را جمع می کند:" این درش آورد ." انگشت دوم را جمع می کند : " این شستش " انگشت سوم را جمع می کند: " این پختش." " کی خوردش ؟ " انگشت شصت را می گیرد و حرکت می دهد : " منِ منِ کله گنده " این بازی با انواع شعرگونه های دیگر نیز اجرا ...
جنگ دکمه ای یه داستان درباره قهر و آشتی
اصلا دوست نداره کسی بهتر از خودش باشه. پس با کمک هنک بزرگ ترین دکمه جمع کنِ کلاس ششم، نقشه ای می ریزه تا این مد رو متوقف کنه. اما متوقف کردن همچین مدِ دنباله دار و پرطرفداری چقدر ممکنه؟ یه قاچ از کتاب جنگ دکمه ای تو یه بخش از کتاب جنگ دکمه ای اومده: ندیدن اِلی در تمام تابستان، حس غریبی دارد. دو ماه و نیم است که نه به هم ایمیل زدیم، نه تلفنی با هم صحبت کردیم. البته من به ...
مروری بر ادبیات داستانی دفاع مقدس / از روایت های مستندگونه تا نگاهی از جنس فلسفه
خاک هم قاطی شده است و تمام پیشانی اش را پوشانده است. ناگاه از بالای سر جوان خاکستری پوش چشمم می افتد به دستی که در انفجار از شانه جدا شده است و همراه موج انفجار بالا رفته است و تو خوشه خشک نخل بلند پایه گوشه حیاط ننه باران، گیر کرده است. آفتاب کاکل نخل را سایه روشن زده است. خون خشک، تمام دست را پوشانده است. انگشت کوچک دست، از بند دوم قطع شده است و سبابه اش مثل یک درد، مثل یک تهمت و مثل یک تیر سه ...
40 روایت از جنگ و کتاب هایی که مرزهای زمینی را پشت سر گذاشتند
...، سنگ تمام گذاشته اند. آمیختگی این خاطرات به طنز و شیرین زبانی که از قریحه ذاتی راوی برخاسته و با هنرمندی و نازک اندیشیِ نویسنده، به خوبی و پختگی در متن جا گرفته است، و نیز صراحت و جرأت راوی در بیان گوشه هائی که عادتاً در بیان خاطره ها نگفته می ماند، از ویژگی های برجسته این کتاب است. تنها نقصی که به نظر رسید نپرداختن به نقش فداکارانه همسری است که تلخی ها و دشواری های زندگی با رزمنده ئی ...
اس ام اس های سرکاری و طنز
فرهنگسازی گذشته... باید منقرض شیم یه گونه جدید بیاد جامونD: میگن باران مظهر دلتنگیه و صداقت آدماست تو ببین با دلم چیکار کردی که داره برف میاد . . . میگی دنیا اسمش دخترونست وفا نداره ، خُب تو صداش کن “جهان” ! والا بابا با این بهونه هاشون ... داشتیم میرفتیم مشهد وسطه راه بنزینه ماشینه بابام تموم شد شوهر خالم میگه بنزینه منم تموم ...
از قطع ید که حرف می زنیم، از چه حرف می زنیم؟
. مردی که بغلش نشسته تکانی به خود می دهد: یعنی تو دستت رو می زدن دیگه دزدی نمی کردی؟ جون من بگو. مرد ریش بور دارد. چهل ساله است. الف ر می خندد. مرد ریش بور ول کن نیست: بگو دیگه... و روی می گرداند سمت دو مرد دیگر که پاهایشان به پایش وصل است: تازه ما که دزد نیستیم. یه شب همین طوری داشتیم روی پشت بوم راه می رفتیم. یکی چراغ قوه انداخت تو صورتمون. دو تا ساک سیاه بزرگ نشون داد، گفت این ها رو شما ...
(ویدیو) انتقاد تند سعید راد از سریال دل و واکنش هادی و ناصر!
بدهند، حقا که جایگاه بلند تو تحسین برانگیز و است و وسوسه رسیدن به آن برای بعضی حسادت را جایز می کند. می دانم که حرف های نابه جا را به دل نمی گیری و می دانم که نادرند کسانی که اینقدر خالصانه برای کارشان زحمت می کشند و جواب دشمنان و کینه توزان شان را هم با مهربانی می دهند.
فال روزانه دوشنبه 31 اردیبهشت 99 + فال حافظ و فال روز تولد 99/06/31
... زمانه افسر رندی نداد جز به کسی***که سرفرازی عالم در این کله دانست تعبیر: چرا عاقل کند کاری ک باز آرد پشیمانی. از کاری که کرده ای بسیار نادم و پشیمانی. با شکست مواجه شده ای و فکر می کنی دیگر کسی تو را دوست ندارد و مورد احترام نیستی. اما مرور زمان همه چیز را دست می کند. مطمئن باش این شکست مقدمه ای است برای پیروزی بزرگ انشاالله. ♑ فال روز متولدین دی شما دوست ...
به مناسبت سالگرد انتشار کتاب هابیت، یا آن جا و بازگشت دوباره توسط تالکین
بیلبو بگینز است – همان بلادونا توک افسانه ای بود، یکی از سه دختر استثنایی بابا توک، رئیس هابیتهایی که آن طرف آپ زندگی می کردند، و این آب که می گویم، رودخانه کوچکی بود که از پای تپه می گذشت. این حرف سر زبان ها بود (البته بین خانواده های دیگر) که مدتها پیش یکی از اجداد توکها احتمالا یک پری را به زنی گرفته است. این حرف البته حرف مزخرفی بود، اما مسلم است که خلق و خوی آن ها از یک لحاظ هابیتی نبود، و گاه و ...
داستان کوتاه اولین اعتراف از فرانک اوکانر
...: وای، بابا می دونی جکی موقع شام چه کار کرد؟ بعد، که همه چیز رو می شد، پدر مرا دعوا می کرد، مادر دخالت می کرد و تا چند روز بعد، پدر با من حرف نمی زد، و مادر هم خیلی کم با نورا حرف می زد، و همهٔ این ها زیر سر آن پیرزن بود! به خدا، دلم شکسته بود. بعد برای این که بدبیاری هایم دوچندان شود، باید برای اولین بار اعتراف می کردم و در مراسم عشای ربانی شرکت می کردم. زن پیری به نام رایان ما را ...
ماجرای توسل شهید اندرزگو به حضرت فاطمه زهرا (س)
به راحتی نشسته بودیم که دیدم حال آقا سیدعلی دگرگون شد! زیرلب حرف می زد و چشمانش بهاری شده بود. رو به من کرد و گفت من که به تو گفتم. توسل به مادرم زهرا(س) ما را نجات می دهد. او قبلاً هم بارها نتیجه ی این توسل را دیده بود. بعد از چند دقیقه آمدیم و سوار اتوبوس شدیم و به راحتی به مشهد رفتیم. منبع: کتاب مهر مادر/ انتشارات شهید ابراهیم هادی/ 1396. ماجرای عنایت ...
رحیم پور ازغدی: جهاد اسلامی، همان جنبش نفی خشونت است/ انقلاب بدون ضدانقلاب، انقلاب نیست
بدون یاد عاشورا و کربلا انجام نشده است پس هم شاه و هم صدام بنام حسین(ع) سقوط کردند. پس از آن نیز تاکنون رژیم صهیونیستی که در سراسر عمر سیاهش پس از هر جنگ، بزرگ تر و مناطق اشغالی اش بیشتر میشد برای اولین بار پس از انقلاب اسلامی بودکه پی درپی با الگوگیری جوانان عرب از منطق کربلا و امام حسین(ع) و با گرته برداری از 8 سال دفاع مقدس و روش جنگیدن مظلومانه بچه های ما، رژیم اسرائیل را چهار جنگ ...
معضلی به نام شوگرددی و شوگرمامی
آنچنانی بروم و لباس مد روز بپوشم! لذت می بردم از این که سوار ماشین های گران قیمت بشوم و در شهر گردش کنم اما توان مالی پدرم این اجازه را به من نمی داد! کمی مکث می کند، سرش را پایین می اندازد و می گوید: آن زمان ها من خیلی جوان بودم، توی دانشگاه با پسری آشنا شده بودم که از نظر سطح مالی مثل خودمان بود، دوستش داشتم اما برایم کافی نبود! من نمی خواستم در سطح خودمان بمانم! می خواستم بزرگ بشوم و ...
معضلی به نام شوگرددی و شوگرمامی
نظرم پدیده شوگرددی یا شوگرمامی بیشتر از هرچیز نشان می دهد که مادی گرایی تا چه اندازه تو دنیا گسترش پیدا کرده است! و این موضوع مثل خیلی اشکالات دیگه منحصر به فرهنگ ما نیست بلکه کل دنیا به سمتی حرکت کرده که پول حرف اول را می زند! زندگی در کنار یک مرد یا زن سن دار که از قضا وضع مالی خوبی دارد نشون می دهد برای خیلی از آدمها دیگر پول از احساسات و این دست مسائل مهم تر است به طوری که حاضر هستند برای پول ...
تلویزیون از جامعه عقب است. اصلاً به جامعه نمی خورد
جاهای دیگر... خب این ها دارند حرف دلشان را می زنند، شما می بینید چطور بحث تولید در تلویزیون مدیریت شده، وقتی جواب نمی دهد حالا می خواهید یکی دیگر را هم بدهید این بزرگ کند؟ جیرانی: چه کار باید کرد؟ فرشته طاهرپور: دعا. سیدضیاء هاشمی: واقعیت این است که اگر یک دستی در صنف و تهیه کنندگان به وجود بیاید... من همة مشکلات سینمای ایران را بر دوش تهیه کنندگان می بینم. یعنی اگر این جا منظم بود ...