سایر منابع:
سایر خبرها
مدال المپیک آسیایی را از امام حسین دارم/ بابت همه ی مدال هایی که می گیرم مدیون شهدا هستم
زیادی داشتم. - وقتی برای اولین بار وارد کربلا شدم حس فوق العاده قشنگی داشتم و به صورت ناخودآگاه اشک می ریختم. هر موقع از اهل بیت کمک خواستم دستم را گرفتند - هر موقع از اهل بیت کمک خواستم دستم را گرفتند و در زندگی نقش ائمه اطهار را به طور کامل احساس کردم. در کربلا هم به یاد دارم دعا کردم که در المپیک آسیایی مدال بگیرم. یک حاجت غیرممکن را خواستم چون هم رقابت ها از سطح ...
۞ امام علی (ع) می فرماید:
به گزارش “ورزش سه”، پس از پایان دیدار حساس دو تیم استقلال ایران و الاهلی عربستان که با برتری مطلق آبی پوشان و صعود این تیم در جمع 16 تیم برتر آسیا همراه شدT با خسرو حیدری مدافع راست و محبوب سال های نه چندان دور استقلال گفتگوی مفصلی انجام دادیم و از او که نقش بارزی در حفظ ترکیب این فصل استقلال داشت، سؤالاتی را مطرح کردیم که در ادامه آن را می خوانید: * بازی را دیدید؛ لطفا احساس و نظرتان ...
امانت داری، فروتنی و ایمان، 3 ویژگی بارز قدیر بود/ حتی 10 فرزند داشتم بازهم تقدیم انقلاب می کردم
مراسم تشییع شهدا می رفتم. وقتی به خانه بر می گشتم همیشه به حال خانواده این شهدا گریه می کردم و یکی از آرزوهایم این بود که در این دنیا شرمنده خانواده شهدا نشوم و بتوانم راه آن ها را ادامه دهم. از خدا می خواستم که خدا به من کمک کند تا بتوانم فرزندان صالح تربیت کنم که راه شهدا را ادامه دهند و به جامعه خدمت کنند. در آن دوره ما زندگی سختی را داشتیم و من خودم بچه ها را به مدرسه می بردم و بر ...
شهید مهدی رضایی مجد؛ از قیاس با مارادونا تا جبهه
رضایی مجد لیگ دسته یک فوتسال بسیج به نام این شهید نامگذاری شده و رقابتهای این لیگ به طور منظم در استانهای کشور در حال برگزاری است. "جعفر کاشانی" از پیشکسوتان فوتبال ایران درباره شهدایی چون رضایی مجد گفت: شهدا به ما قدرت شناخت آموخته و با ایثار جان خود در استقلال کشور نقش اساسی ایفا کردند. وظیفه ما در این مقطع زمانی زنده نگه داشتن یاد و خاطره شهدا بخصوص کاپیتان سابق تیم فوتبال جوانان ایران ...
شهید مهدی رضایی مجد؛ از قیاس با مارادونا تا جبهه
رضایی مجد لیگ دسته یک فوتسال بسیج به نام این شهید نامگذاری شده و رقابتهای این لیگ به طور منظم در استانهای کشور در حال برگزاری است. "جعفر کاشانی" از پیشکسوتان فوتبال ایران درباره شهدایی چون رضایی مجد گفت: شهدا به ما قدرت شناخت آموخته و با ایثار جان خود در استقلال کشور نقش اساسی ایفا کردند. وظیفه ما در این مقطع زمانی زنده نگه داشتن یاد و خاطره شهدا بخصوص کاپیتان سابق تیم فوتبال جوانان ایران ...
خراسان در جبهه | مروری بر خاطرات صدای ماندگار دفاع مقدس
را هم دوست داشتم، چون بازخوردش را می دیدم. وقتی رزمنده ای می آمد می گفت گزارش من را که گرفته بودی خانواده ام دیده اند. احساس می کردم که خیال خانواده یک رزمنده را راحت کرده ام. آن موقع تا یک مارش نظامی از صدا و سیما پخش می شد معنی اش این بود که عملیات شده است. همه خانواده هایی که رزمنده در مناطق عملیاتی داشتند اولین سؤالی که می کردند این بود که کدام منطقه است؟ نگران بودند. گزارش های پیام سلامتی که ...
پدرم قبل شهادتش هدیه عروسی ام را داد/استقلال کشور مهمترین دستاورد دفاع مقدس است
کردن به آنها و واگذاری مسئولیت به قشر جوان جامعه می توانیم موفق شویم. صبح قزوین: در مورد حضور پدر شهیدان در زندگی اگر خاطره ای دارید برای ما تعریف کنید؛ اللهیاری: اینکه گفته می شود شهدا زنده هستند را بارها در زندگی خود لمس کرده ام و یکی از روزهایی که حضور پدرم را احساس کردن روز عقدم بود. آن روز با حضور تعدادی از اقوام، مراسمی را در منزل گرفته بودیم. برای اولین بار در ...
جبهه دستم را گرفت اما شجاعت به من داد
در فهرست شهدا یک تجربه عجیب و منحصر به فرد است؛ عجیب مثل روزهایی که با یک دست، مرهم می گذاشت روی جراحت رزمنده هایی که او را نماد و تجلی حضور فرشته گونه زنان ایرانی در جبهه می دانستند. بانوی جانباز جنگ تحمیلی می گوید جنگ یک دستش را گرفت، اما قلم را به دست دیگرش داد تا در قامت نویسنده، داستان ها و خرده روایت های کمتر شنیده شده آن دوران را برای چند نسل بعد بازگو کند. ...
خلبانی که پشت بی سیم جنگنده قرآن می خواند / من آمریکا نمی آیم!
برخی شهدا انس بیشتری با قرآن کریم داشتند؛ تا جایی که به عنوان قاری، حافظ و یا معلم قرآن شناخته می شدند و گام نهادن در همین راه سبب شد تا مدال شهادت بر گردن آنها آویخته شود. خلبان شهید خسرو عبدالکریمی یکی از این عزیزان است که به جز تخصص در زمینه هوانوردی در میان همرزمانش به عنوان قاری و معلم قرآن شناخته می شود. شهید خسرو عبدالکریمی، هفتم مهرماه 1332 در شهر آبادان چشم به جهان ...
اگر زنده بود مقابل منفعت طلب ها می ایستاد
و در کنارش بودیم. نه تنها من و امثال من که در چند کیلومتری پشت جبهه منتظر همسران شان بودند، اکثرا جوان بودند یا تازه ازدواج کرده یا باردار بودند و یا بچه کوچک داشتند و همه در انتظار شهدا همراهی می کردند. اگر این زنان در کنار همسرانشان همفکری و همراهی و کمک نمی کردند اینها با آرامش نمی توانستند در خط مقدم مقاومت کنند. همه ملت ایران مقابل این دشمن ایستاده بودند. نقش زن ها بیشتر بود. 2 عامل بزرگی که ...
بیوگرافی “سعید معروف” والیبالیست محبوب ایران +تصاویر
وحید سید عباسی همه والیبالیست بوده و هستند. حالا هم که مربی اند. پس والیبال ورزش خانوادگی شماست؟ همین طور است؛ والیبال و البته پاسور بودن. چرا؟ نمی دانم چه صیغه ای است. تو چطور پاسور شدی. نگاه کردی به دایی هایت و گفتی می خواهم پاسور شوم؟ نه، اوایل که والیبال بازی می کردم، قدم کوتاه بود. به اجبار در پست پاسور می ایستادم تا اینکه کم ...
روایت زنان از کارتن خوابی؛ تن فروشی برای تهیه مواد
دادند و علاوه بر آن مسئول خوابگاه هستم، به من اعتماد دارند، و از این بابت خیلی از آن ها ممنونم. وی می گوید: من آن موقع هم که معتاد بودم برای خرج موادم کار می کردم، اما وقتی شرایط برای خانمی مهیا نیست و راه درآمدزایی ندارد که موادش را تهیه کند، ممکن است هر کاری برای تهیه مواد انجام دهد. سلاح دفاعی اکثر خانم ها همیشه اشک و گریه بوده، اما یک زن با گریه و اشک نمی تواند مواد به دست بیاورد، پس تنها راه برای تهیه مواد، "خودشان" هستند و جز تن فروشی راه دیگری ندارند. گرچه من این را کار را نکردم، اما خیلی ها را می شناختم که این کار را می کردند. ...
حاج نادعلی هم جنگید، هم مداحی کرد، هم 3 پسرش را داد
خبرگزاری فارس پیغام فتح؛ ویژه نامه چهلمین سالگرد آغاز دفاع مقدس: مداحان اهل بیت (ع) در برهه های مختلف تاریخ انقلاب اسلامی نقش آفرین بودند؛ به حدی که می توان گفت در شکل گیری انقلاب و بقای آن تاکنون، مداحان اثرگذار بودند و هرجایی که نیاز بوده است به میدان آمدند و وظیفه تبلیغی و فرهنگی خود را ایفا کردند تا بسیج نیروها برای خنثی سازی تلاش های دشمنان را ایجاد شود. تصویری از نادعلی کربلایی ...
از وام ودیعه مستاجران تا نبود کیت تشخیص کرونا در شهرستان شوش دانیال
... عدم فروش به موقع سهام عدالت با سلام و خسته نباشید اینجانب عبدالرضا شیبانی اصل از تبریز 3 هفته هستش که درخواست فروش بخشی از سهام عدالت و تو سامانه کارگزاری مفید ثبت کردم بعد گذشت این مدت دیروز به تاریخ 99/06/31 به کارگزاری مراجعه کردم می گن امکان فروش سهام عدالت نیست. خواهشی که دارم اینکه از مسئولین مربوطه سوال بشه که اگه قرار بود چیزی از سهام عدالت به دست ما نرسه پس چرا این همه خبر تو خالی و امید واهی به ملت می دادند برای آموزش اصول تصویربرداری خبری برای شهروندخبرنگاران اینجا کلیک کنید انتهای پیام/ ...
آنانکه ضد وصیت شهید همت بوده اند هم پیام تسلیت دادند!
دارم .... به منزل برگشتیم. خسته شده بودم و خوابم گرفته بود. خوابیدم. در خواب خانمی را دیدم که لباس عربی به تن داشت و مثل همه مردم زیارت می کرد. آن خانم بلندبالا که بچه ای روی دستش بود، به طرف من آمد و بچه را به من سپرد و گفت: این بچه رو بذار لای چادرت و به هیچکس هم نده. برش دار و برو . من آن بچه را توی چادرم پنهان کردم و آمدم. همان موقع از خواب پریدم. گریه امانم را بریده بود. از شدت خوشحالی زار می ...
دفاع مقدس از زبان شهیدی که زنده شد
بودم این رزمنده دفاع مقدس در گفتگو با خبرنگار خبرگزاری رضوی ازخاطرات خود در عملیات بیت المقدس ، چنین می گوید : بهمن سال 1360 بود که به همراه عده ای از پاسداران سپاه خراسان به جبهه رفتیم . در آن موقع شهیدان قرص زر ، جعفرپورآزاد و سایر عزیزان رزمنده از جمله آقایان علی سهیلی ، سعید صداقتی و علیرضا تواضع همه همراهمان بودند. ما به لشکر 92 زرهی اهواز رفتیم و آنجا در گردان ولیعصر (عج) سازماندهی ...
نیروهای زرهی در ادبیات و تاریخ دفاع مقدس مظلوم اند
لاجوردی برای بچه هایی خوب است که داعیه مشتی گری دارند وی افزود: می خواهم بگویم آن نسخه اولیه زیر و رو شد و همه چیزهایی که جمع شده بود به عبارتی شخم زده شد. اما اگر بخواهم از روزهای جنگ بگویم من در دیدارهای اول از لاجوردی بدم آمد. او قد رشیدی داشت و از نظر من عنق بود. اما خاصیت نیروهای تبلغیاتی جنگ این بود که هر طور شده خودشان را به طرف می چسباندند بنابراین من هم با لاجوردی دوست شدم و به او ...
عاشقانه های اسماعیل
عیسی محمدی شاید اگر جنگ تحمیلی علیه ایران اتفاق نیفتاده بود، او یک نویسنده معمولی می شد؛ با چند کتاب ادبی و بدون هیچ تجربه خاصی. اما جنگ عراق علیه ایران، خیلی ها را یکباره بزرگ کرد؛ معصومه رامهرمزی هم یکی از آنها بود؛دختر 14ساله ای که در فضای فرهنگی و ادبی خاص آبادان ...
ناگفته هایی از زندگی جانبازی که 35 سال نخوابیده است!
. مثلا یک بار صدکیلو سیر خریدم تا برای ترشی استفاده کنم. سیر ها را بین خانواده تقسیم کردم تا هر نفر مقداری از آن را تمیز کند. همه خسته شدند و خوابیدند، ولی من بیدار بودم و خودم همه کار ها را انجام دادم. وقت هایی که بیکار هستم به دامنه کوه دنا می روم و گیاهان کوهی جمع می کنم. آقا غضنفر که انگار با بی خوابی هایش کنار آمده، صحبت هایش را این طور ادامه می دهد: بیداری همیشگی، خاطرات بامزه ای برایم داشته ...
این عکس ها کهنه نمی شوند
...: عکس ها با آدم حرف می زنند. قبل ترها که فقط اسم شان روی تابلوهای آبی سر در خیابان ها و کوچه ها بود، هیچ تصوری ازشان نمی شد داشت، جز این که همه شان عزیز بودند و از این حیث هیچ تفاوتی با هم نداشتند. عکس ها و نوشته ها که نصب شدند اما انگار کسی آنجا نشسته بود و می گفت بیا مرا بیشتر بشناس! به گزارش فکرشهر، روزنامه ایران نوشت: عکس ها که نشستند کنار اسم ها، تابلوها جان گرفتند. به زبان ...
پدر اهوازی سر بریده پسرش را 3 ماه در کمد پنهان کرد! / پدر شهید هر شب گریه می کرد!
قولی که به محمدرضا داده بود توضیح می دهد: شبی که محمدرضا می خواست به جبهه برود، هنگام خداحافظی با من، دستم را گرفت و گفت ممکن است که برنگردم و تو قول بده که راه من را ادامه دهی. من هم از آن موقع تاکنون خیلی محکم در حال ادامه دادن راهش هستم و در عرصه های مختلف فعالیت داشته ام. گاهی راوی راهیان نور و گاهی امام جماعت مدارس و سخنران بوده ام. به قولم عمل کرده ام و همچنان راه این شهید را ادامه می دهم ...
اکبرپور: غمخوار به من چک داد تا پرسپولیسی شوم
در کرج مستأجر هستم، اما هزاران بار خداوند را بابت داده ها و نداده هایش شکر می کنم. مدیران امنیت شغلی ندارند فوتبالیست ها باید دستمزد خوب بگیرند و آینده خودشان را تأمین کنند، اما در کنارش باید نهایت تلاش شان را هم برای تیمی که در آن عضویت دارند انجام دهند و هرگز بابت اینکه مطرح شده اند و پول خوب در می آورند، مغرور نشوند و این را در نظر بگیرند که یک کارگر بابت حداقل روزی هشت ساعت کار ...
روایتی از منش بزرگ یک رزمنده دفاع مقدس/ دل دریایی در دیار غواصان دریادل
ایران به ویژه خرمشهری ها بعد از آزادی این شهر، بسیار خوشحال بودند و سر از پا نمی شناختند و از این که شهر خود را از تصرف و محاصره دشمن درآورده بودند، اشک شوق می ریختند. البته باید از همین جا بگویم که جای همه شهدا خالی بود و باید بدانیم که برای به دست آوردن آزادی کشور، شهیدها داده و افراد زیادی هم جانباز و اسیر دشمن شده اند که من کوچکترین و کمترین آن ها هستم و خیلی از آن ها بزرگتر و لایق تر از من ...
ننه! جنگ کی تموم میشه؟
پولی را که بابت ویزیت و نسخه به او داده بودیم، به ما بازگرداند و مقداری هم داروی تقویتی برایم نوشت و گفت: خیلی مواظب خودتون باشین . وقتی مطمئن شدم که بچه سالم است، از علی اکبر خواستم که در کربلا بمانیم. رفتن و دل کندن از آنجا با توجه به مسائلی که پیش آمده بود، خیلی سخت بود. چند بار جوازمان را تمدید کردیم و بعد از چهار ماه به ایران برگشتیم. نیمه بهمن بود که سرخوش از سفر کربلا، رسیدیم به شهرضا ...
جانبازی که از تیرماه 1365 تا حالا یک ثانیه نخوابیده!
تقسیم کردم تا هر نفر مقداری از آن را تمیز کند. همه خسته شدند و خوابیدند ولی من بیدار بودم و خودم همه کارها را انجام دادم. وقت هایی که بیکار هستم به دامنه کوه دنا می روم و گیاهان کوهی جمع می کنم. آقا غضنفر که انگار با بی خوابی هایش کنار آمده، صحبت هایش را این طور ادامه می دهد: بیداری همیشگی، خاطرات بامزه ای برایم داشته است که برای کمتر کسی تعریف شان کرده ام. مثلا چند سال پیش یک شب در حیاط نشسته ...
خاطرات عجیب شهید مدافع حرم؛ محمد حسین مرادی
بودند تا مزارش برای دفن آماده شود. محمد حسین آن روز دست روی تابوت پسرخاله اش گذاشته و گفته بود: آقا محسن، از جای من پاشو اینجا جای من است! آن موقع همه این کلام را شنیدند اما کسی متوجه نشده بود که منظور پسرم از این حرف چیست. چند سال بعد که محمد حسین در سوریه به شهادت رسید، او را درست در کنار مزار دایی اش، یعنی همان جا که آن روز اشاره کرده بود، دفن کردند. برای همه عجیب بود که پسرم از همان ...
زن ایرانی در دفاع مقدس با کنارگذاشتن جنسیت، به جنگ دشمن رفت
ایران توانست برای هشت سال، در برابر عراق از خود دفاع کند. در این میان، در بحث تاریخی جنگ، خلأ، حضور زنان بود و تصمیم گرفتم برای اینکه حق زنان ضایع نشود، به طور علمی و تحقیقی این جای خالی را پر کنم. کتاب در حدود هفتصدصفحه بود اما ناشر از ترس خوانده نشدن، خواست آن را به چهارصدصفحه کاهش دهم. کتابی که محصول نزدیک به یک دهه تحقیق است. بحث مفصلی در علم تاریخ نگاری هست که همه وقایعی ...