15 سال در خیابان زندگی کردم/ شب ها زیرِ ماشین، پشت شمشادها و خرابه ها می ...
سایر منابع:
سایر خبرها
پسرم می گوید اگر نوه ام را به بهزیستی بسپارم مرا می کشد
خوب شد و من صاحب پنج فرزند شدم اما این روزگار خوب زیاد طول نکشید و من بعد از آن تصادف لعنتی دیگر هیچ گاه رنگ خوشبختی را ندیدم. 24 سال قبل زمانی که بزرگ ترین فرزندم در کلاس اول راهنمایی تحصیل می کرد و نوزاد 20 روزه ای را در آغوش داشتم، سوار خودرو شدیم تا به منزل پدر شوهرم برویم اما در مسیر جاده روستایی دو عابر قصد عبور از عرض جاده را داشتند که ناگهان همسرم به دلیل حواس پرتی، خودرو را به آن دو عابر ...
مردی که به خاطر کرایه صاحبخانه اش را کشت
...> منتظر دستگیری بودم متهم به صندلی مقابل بازپرس جنایی تکیه زده و مدام می گوید ای کاش بر اعصابم مسلط می شدم. ای کاش با زن صاحبخانه دعوایم نمی شد و آن روز از ساختمان بیرون می رفتم و این همه اتفاق بد پشت سر هم برایم نمی افتاد. حالا باید منتظر طناب دار باشم، دلتنگ پسر 10 ساله ام هستم و می دانم بعد از این که فهمید پدرش قاتل است دیگر مرا نمی بخشد. بعد بغض گلویش را چنگ می زند و هق هق گریه امانش نمی ...
زنان بی نام در دفاع مقدس/ دلتنگ بودم اما سر قولم ماندم
که هیچ وقت مانع او برای حضور در جبهه نباشم من هم چون یکی از برادرانم و چند پسر عمویم در جبهه حضور داشتند و شرایط را می دانستم قبول کردم. رقیه خانم ادامه می دهد: یک هفته بعد از ازدواج همسرم دوباره به جبهه بازگشت و من هم در کنار پدر و مادر همسرم ماندم. خیلی دلتنگش می شدم اما قول داده بودم قوی باشم. وی به روزهای تولد فرزندانش بدون حضور همسرش نیز اشاره و می گوید: بعد از تولد ...
اخاذی از مدیرعامل با تهیه فیلم سیاه
ازدواج کنیم. متهم ادامه داد: ابتدا نقشه مان این بود که من خودم را یک طراح جا بزنم و وارد خانه اش شوم و او را بیهوش کنم و بعد از خانه اش سرقت کنیم. روز حادثه وقتی وارد خانه شاکی شدم، در فرصتی مناسب داخل چایی او داروی خواب آور ریختم و وقتی بیهوش شد در را باز کردم و پسرعمه ام وارد شد. پس از آن شروع کردیم به جست وجو در خانه اما پول و طلا پیدا نکردیم. برای همین تصمیم به اخاذی گرفتیم. چون شاکی ...
مراجعان شلوغ ترین کلانتری تهران در نیم قرن پیش چه کسانی بودند؟ / از مردی که زنش خانه داری نمی کرد تا ...
.... زهرا گفت: مادرم چند سال پیش به مرض سرطان فوت کرد و پدر 60 ساله ام با زنی ازدواج کرد و این زن نسبت به من بدرفتاری می کند و چون جوان است پدرم نیز از دستور او اطاعت می کند به طوری که دیشب این دو نفر ساعت یک بعد از نیمه شب مرا از خانه بیرون کردند و من به خانه برادرم رفتم چون تامین مخارج فرزند تا سن 18 سالگی بر عهده پدر است تقاضا دارم پدرم را تعقیب کنید. البته پدر این دختر که به کلانتری آمده بود ...
طلاق بعد از کتک کاری با خواهر شوهر
ترین معیارهای من برای زندگی این بود که همسرم زنی آرام و متین باشد و مرتب سروصدا به راه نیندازد. برای همین هم بود که پریچهر را به عنوان همسرم انتخاب کردم. ولی حالا بعد از این همه سال زندگی مشترک متوجه شدم او نه تنها آرام نیست بلکه خیلی هم خشن و پرخاشگر است. او از دعوا و جنجال هیچ ترسی ندارد و در این مدت به هر بهانه ای دعوا و جنجال به راه می انداخت و مرا عصبانی می کرد. اما با این که از این رفتارهایش ...
نجات عامل جنایت شبانه از چوبه دار
...> تحقیقات مأموران بعد از چند روز به نتیجه رسید و پلیس حامد را بازداشت کرد. این پسر جوان اعتراف کرد ضارب است، اما مدعی شد قصد قتل نداشته و ضربه ای که وارد کرده نیز کشنده نبوده است. این متهم در بازجویی ها گفت: من و میثم با هم اختلاف داشتیم. آن شب مشروب خورده بودم و خیلی مست بودم. از دست میثم عصبانی شدم و چون مست بودم، نتوانستم خودم را کنترل کنم تا اینکه در راه وقتی که داشتم با شمشیر به ...
انگلیسی صحبت کردن شاهرخ استخری با دخترش غوغا به پاکرد + فیلم
زندگی اتفاق بیافتد چیز خیلی متفاوتی از زندگی قبلی امان نبود. همسرم از کودکی در ایران زندگی نمی کرد و از 16 سالگی کار کرده و این را با افتخار می گویم، چون فاکتور مهمی برای من بوده است. برایمان اتفاق عجیب و غریبی نبود اگر من در بازیگری بیکار بودم؛ چون هر دو نفرمان می توانستیم و برویم کار کنیم و در آمد داشته باشیم. همسرم اصلا آدم متوقعی نبوده و نیست. شاهرخ استخری و همسرش در جمع بچه های سنجاق ...
نقشه شیطانی دختر تهرانی برای مهندس شیک پوش
دکوراسیون داخلی در شرکت مشغول به کار کردم. مهندس جوان ادامه داد: مهیا مدتی در شرکت کار کرد و از عملکردش در شرکت راضی بودم تا اینکه چندی قبل همسرم و فرزندانم به سفر رفتند و مهیا به خانه ام آمد و وقتی او را به چای دعوت کردم پیشنهاد داد خودش برای من چای بریزد که او خودش به آشپزخانه رفت و پس از ریختن چای و خودرن آن بیهوش شدم و وقتی به هوش آمدم متوجه شدم همه پول، مدارک، اسناد، دلار و طلاهای ...
داماد عصبانی پدر و مادر همسرش را کشت
برادر همسرم مینا، دوست و همکار بودم. از طریق او با مینا آشنا شدم و دو سال قبل ازدواج کردیم. پدر مینا صاحب این خانه 4 طبقه بود. بعد از ازدواج، پدرزنم طبقه چهارم را در اختیار ما قرار داد و مادرزن و پدر زنم در طبقه دوم ساکن بودند. دخالت های بی جا متهم ادامه داد: در این دو سال با همسرم اختلاف داشتم، اما خیلی جدی نبود. با این حال، چون با پدرزن و مادر زنم ساکن یک ساختمان بودیم، سر و صدای ...
مرد خشمگین جان پدر و مادر همسرش را گرفت
او باعث شد تا به شدت خمشگین شوم. واقعا کنترلم را از دست داده بودم. نمی توانستم این وضع را تحمل کنم. چند دقیقه بعد از رفتن همسرم خانه را ترک کردم و به محل کار همسرم رفتم. در آنجا با او درگیر شدم. همکارانش به مأموران بیمارستان زنگ زدند و آنها مرا بیرون کردند. وقتی کمی آرام شدم به خانه برگشتم تا اینکه ساعتی بعد همسرم به همراه مادرش وارد خانه شدند. مادر و دختر هر دو به شدت عصبانی بودند. مادرزنم می گفت ...
نقشه زوج طمعکار برای اخاذی از مهندس پولدار
قبول کردم یک روز که برای همسرم کاری پیش آمده بود و او به همراه فرزندم در خانه نبود. مهیا به خانه ام آمد بعد از چند دقیقه پیشنهاد داد اجازه دهم برایم چای بیاورد من هم قبول کردم، اما وقتی چای را نوشیدم بی هوش شدم ساعتی بعد که به هوش آمدم متوجه شدم تمام پول، اسناد و مدارک، دلار ها و طلاهایم به سرقت رفته است. مرد جوان ادامه داد: ساعتی بعد هم محیا با من تماس گرفت و عکسی برایم فرستاد که شوکه شدم ...
درمان عفونت قارچی/خونریزی شدید همزمان با آی یودی/استرس و ناباروری/فقدان قاعدگی
دارم و دی ماه سال گذشته با مراجعه به پزشک و انجام تست پاپ اسمیر مشخص شد عفونت قارچی دارم و علائم التهاب و سوزش و خارش دهانه واژن و ترشحات پنیری هم داشتم دکتر در آن زمان دو ورق قرص سیپروفلوکساسین 250 و پماد فلوکونازول و شیاف کرمی کلوتیمازول تجویز کرد و مصرف کردم پس از بهبود رابطه با همسر داشتم و پس از یک هفته دوباره ترشحات پنیری برگشت و سوزش و خارش و دوباره مراجعه کردم نسخه تکرار شد و این بار تا ...
روایت امدادگر از اولین دیدارش با حاج احمد متوسلیان
صبح در مدرسه بمانیم و وقتی صبح به خیابان می رفتیم، زن و بچه و مرد را کف خیابان می دیدیم که به شهادت رسیده اند. در یکی از جنگ ها که در بهمن سال 62 رخ داد، شیفت بعد از ظهر در مدرسه بودیم که جنگ شروع شد و به ما گفتند باید در مدرسه را ببندید و اجازه ندهید کسی از مدرسه خارج شود. چون اگر بچه ها بیرون می رفتند همه آن ها زیر آتش گلوله ها کشته می شدند. در این شرایط هم نگه داشتن 200 دانش آموز در مدرسه بسیار ...
قتل پدر به خاطر 87 هزار تومان
... انتقام برای چه؟ آن روز پول نداشتم شیشه بخرم. به سراغ پدرم رفتم تا 87 هزار تومان بگیرم و با آن مواد تهیه کنم. اما مخالفت کرد و پولی به من نداد. از دستش عصبانی بودم، من به تنها چیزی که فکر می کردم تهیه مواد مخدر بود. به سراغ مادرم رفتم او 20 هزار تومان داد که با آن می توانستم فقط سیگار بخرم. با ناراحتی و کینه از خانه خارج شدم و به پمپ بنزین نزدیک خانه مان رفتم. با همان 20 هزار تومان ...
قتل پدر زن و مادر زن بر سر ایمپلنت دندان همسر!
پول داشته باشد قرض بگیرم و بعد در فرصت مناسب بدهی اش را پرداخت کنم. همسرم با شنیدن این حرف خیلی عصبانی شد و شروع به فحاشی کرد و به من گفت تو که پول نداری غلط کردی که زن گرفتی. او پس از مشاجره و فحاشی خانه را ترک کرد و به محل کارش در بیمارستان رفت و من هم که خیلی عصبانی شده بودم به محل کارش رفتم و در آنجا شروع به داد و بیداد کردم به طوریکه حراست بیمارستان مرا از بیمارستان بیرون کرد و من هم به خانه ...
جانبازی که 35 سال نخوابیده است!
. بعد هم کم کم به فکر ازدواج افتادم. به شهر خودم یعنی پادنا آمدم، با کمک خانواده همسرم را پیدا کردم و متاهل شدم. روزی که گاز خردل را نوش جان کردم! آقاسید به داستان جانبازی اش که می رسد، لحن صدایش تغییر می کند. انگار همه آن ماجراها دوباره جلوی چشمانش می آید. بغضش رو قورت می دهد و صحبت هایش را این طور ادامه می دهد: 4 اسفند سال 1364 بچه های ایرانی از صبح تا ظهر حدود 65 فروند هواپیمای بعثی را ...
روایتی از دختران بوشهری که در دفاع مقدس قد کشیدند
.... ظهر که بیدار شدیم دیدیم روی پشت بام خانه های محل، پتوها آویز شده بود. کاش تصویری از آن داشتم. چون پتوهای یک شکل، صحنه جالبی ساخته بود. مادرم، خانه را مدیریت می کرد پدرم از طرف نیروگاه مأمور شده بود تا در جبهه راننده آمبولانس باشد. همه نگران حال او بودن ولی من بیشتر از همه نگران بودم. چون به انصار المجاهدین، آمار شهدای بوشهر در هر عملیات اعلام می شد، اما یاد گرفته ...
آزار شیطانی دختر 18 ساله فقیر در خانه مجردی پولدار
.... زمانی که سوار خودروی شاسی بلند او می شدم دنیا را به گونه ای دیگر می دیدم. چند روز بعد پرهام مرا به خانه مجردی اش برد و با وعده ازدواج، فریبم داد و هستی ام را به نابودی کشاند. اکنون یک سال از آن ماجرای تلخ می گذرد اما او نه تنها از ازدواج با من سخن نمی گوید بلکه مرا تهدید به انتشار فیلم ها و تصاویر خصوصی می کند تا به این ارتباط کثیف ادامه بدهم. شایان ذکر است، به دستور سرهنگ محمدعلی محمدی (رئیس کلانتری آبکوه) تحقیقات پلیس در این باره آغاز شد. انتهای پیام ...
روایت سه پزشک نجات یافته از چنگ کرونا
درد بود البته درد سینه، تنگی نفس، مشکلات ریوی و تب نداشتم. در ابتدای امر با این ویروس همانند یک سرماخوردگی برخورد کردم اما با وخیم شدن حالم در بیمارستان مهر به مدت 5 تا 6 روز برای آزمایش های تشخیصی بستری شدم. بعد از آن به مدت سه هفته در خانه قرنطینه شدم. در تمام مدت دارای بدن درد شدید بودم، که مرور این درد به سمت چپ بدنم گسترش پیدا کرد تا حدی که از کمر و پا درد توان راه رفتن برایم نمانده بود. در ...
با روحانی تا تخم مرغ 1400 تومانی!
می شود؟ فروشنده گفت: 5600 تومان. این عدد را بر چهار تقسیم کردم و فهمیدم تخم مرغ دانه ای 1400 تومان برایم تمام می شود. اینجا بود که معنی با روحانی تا 1400 را فهمیدم. تخم مرغ ها را سر جایش گذاشتم. از سوپرمارکت خارج شدم. تا رسیدن به خانه دوباره احساساتم را بررسی کردم. در مورد پیروزی ام بر آمریکا دچار تردید شده بودم... پایگاه تحلیلی-خبری شعار سال، برگرفته از جهان صنعت، به نقل از مجمع فعالان اقتصادی ...
آیا شیوع ویروس کووید 19 تأثیر متفاوتی روی مشاغل زنان و مردان داشته است؟
فرزندی ندارد. او می گوید: تجربه دورکاری من به دو دوره تقسیم می شود. دوره اول پس از پایان تعطیلات نوروز تا 15 اردیبهشت ماه بود. در این دوره علاوه بر من بخش زیادی از همکارانم نیز دورکار بودند. در این دوره از دورکاری خیلی راضی بودم، چون بعد از سال ها کار فشرده برای خودم فرصتی پیدا کردم که در خانه کار کنم و بدون دغدغه ترافیک و پوشش اداری و صبح زود بیدار شدن، به کارهایم برسم. نکته جالب اینکه ...
حکایت سربازی که در مراسم یادبود خودش شرکت کرد + تصاویر
. از اسم شروع می کردند تا دمِ دستی ترین دلبستگی ها از بین برود! هنوز بین رفقای هم رزمش اسمش محمد است؛ پس، برای ما هم اسمش همان محمد است! حدود 30 سال است که از آن روز ها می گذرد. یادگار محمد از آن موقع ها یک آلبوم عکس در کمدش است و یک مشت قرص روی میزِ کنار دستش! البته خاطراتش هم هست که در تمام این سال ها آن ها را برای خودش نگه داشته. باز هم وقتی که بعد از این همه سال قبول کرد ...
کارنامه پرافتخار اهالی در دفاع مقدس
اصابت قرار گرفت و بعد از دقایقی در نزدیکی پل ساوه و در زمینی بایر سقوط کرد. خبر شروع جنگ تحمیلی چطور به گوش شما رسید؟ بعدازظهر روز 31 شهریورسال 1359 بود که نیروی هوایی عراق به پایگاه های هوایی ایران حمله کرد. آن موقع ما در حیاط خانه مشغول ذبح قربانی بودیم که صدای بمباران را شنیدیم. من و اعضای خانواده ام از خانه بیرون دویدیم و همراه اهالی محله به لب جاده ساوه رفتیم تا ببینیم چه ...
روایتی از منش بزرگ یک رزمنده دفاع مقدس/ دل دریایی در دیار غواصان دریادل
دفاع مقدس دارد. وی اظهار می کند: من هم احساس وظیفه کردم و حدود سال 63 بود که به جبهه ها رفتم و در عملیات خیبر در جنوب بودم. ضمن اینکه در عملیات های والفجر 8 و بیت المقدس نیز حضور داشتم. من در قسمت تدارکات بودم و در تامین غذا برای رزمندگان کمک می کردم. اسم عملیات بیت المقدس که می آید به آزادی خرمشهر اشاره می کند و توضیح می دهد: خودم آن موقع در خرمشهر بودم و از نزدیک دیدم که تمام ...