سایر منابع:
سایر خبرها
به وقت مدیران سینمایی و هنری؛ساعت کاسبی،ساعت اداری!
رفتم و گفتم:تمام وجودم فدایت باد،چرا چنین پریشان و آشفته ای؟زمین و زمان زیر بار ناراحتی و اخم تو تاب از کف می دهند! نگاهی به من کرد و گفت:دهانت را ببند ای چاپلوس... برای اولین بار بود که به حقیر چنین لقبی داد،اجبارا سه نقطه گذاشتم تا نه بدآموزی شود و نه این عنوان بر جبینم بچسبد و در دهان های بی چاک بیفتد! گفتم:هرچه می گویید درست،اما.... میان حرفم پرید و فریاد کشید: ...
گوشه هایی از خاطرات ارنست همینگوی
انگیزتر پیدا کرده ام.رانندگیآمبولانس جبهه. خیلی کیف می ده که یه مشت آدم رو به مرگ رو جابه جا کنی و تویراه هم ازشون بپرسی: رو به قبله بودن چه جوریه پسر؟ . غیراز دودره کردن ادامهٔ تحصیل بیش تر واسه این اومدم اروپا که بتونم یهوقتایی تو رودخونه های پر و پیمونش ماهی گیری کنم. ولی از اقبال بدم همه یرودخونه های درست حسابی اروپا دست دشمنه. واسه همین ما باید هرچه سریع ترتو جنگ برنده شیم. ...
پیغام فتح| پایی که جا ماند اثری ماندگار از رزم و ایثار/ ماجرای حق سکوت 4 پاکت سیگار!
نشده، توی گرمای تیرماه که جگر آدم می پزد، تیرماه، گرمترین ماه سال، شما با یک عضو مرده ای سر و کار دارید که به تو وصل است. عملا گند شده، دیگر جاهای بدن من که با ترکش، لت و پاره شده و آبکش شده، شرایط برای یادداشت روزانه نیست و بعد از اینکه پا قطع شد من دوباره به حیات جدیدی دست پیدا می کنم و زنده می شوم. چطور این انرژی و روحیه را داشته باشید که در چنین شرایطی هر روز بنویسید؟ ...
فال روزانه شنبه 5 مهر 99 + فال حافظ و فال روز تولد 99/07/05
کمی خسته شوید، ولی احساس رضایت خاطری که به دست می آورید ارزش آن را دارد. فال حافظ مخصوص متولدین شهریور: سر ارادت ما و آستان حضرت دوست***که هر چه بر سر ما می رود ارادت اوست نظیر دوست ندیدم اگر چه از مه و مهر***نهادم آینه ها در مقابل رخ دوست تعبیر: در انجام کاری که در پیش داری درنگ و شتاب نکن. عشق و محبت و ایمان به هدف تو را بهتر و زودتر به هدف می رسانند ...
درمان بیماری های جسمی از نظر قرآن
که تأثیرات شگرف تری بر تن و روان آدمی به جا می گذارد. شاید برخی از پزشکان در دهه های اخیر به این نتیجه رسیده اند که درمان با روحیه بالا و امید در بیمار،عامل بهبودی در بسیاری از بیمارهای حتی سخت درمان یا بی درمان است. از نظر قرآن برخی از بیماری ها برای مجازات و کیفر است؛ چنانکه گرفتاری سامری به بیماری دوری از اجتماع و عدم توان تماس و لمس، به سبب بلا و کیفری بود که به خاطر ایجاد گوساله پرستی ...
مولای ما کریم ولیکن غریب بود // او دست گیر خلق ولی بی حبیب بود
برهان حسن است شصت شب گریه کُنِ روضه یِ عطشان شده ایم تا بفهمیم در این سلسله باران حسن است بوده در کرب و بلا شاه اگر تشنه یِ آب تن به خاک است و سری خورده به رویِ نِی تاب با همه بی کسی و غربت و داغی که چِشید `همسری داشت حسین بنِ علی مثلِ رباب” قاتلِ جانِ تو شد مَحرمِ کاشانه یِ تو خانه را بر سرِ تو مَحرمِ تو کرده خراب ...
اروند و دل هایی که با خود برد
کمرشکن را- دوره کند. نگاه چولان ها (بوته های بلند) و نی ها سنگینی می کند. می خواهند بدانند آیا تو هم گمشده ای داری که قربان صدقه اش بروی و در پناه بودنش، پنهان شوی تا لحظه موعود؟ می خواهند بدانند آیا باز عاشقانه های دعای توسل را از گوشه و کنار ساحل می شنوند؟ دعایی که برای برخی آخرین نجوا بود از مبدا زمین به مقصد کبریا؛ نجوایی سراسر خوف و رجا. گاه باد، اندام این گیاهان ...
داستان علمی- تخیلی یافت شدیم ، نوشته آیزاک آسیموف
. بالاخره از حرکت باز ماند. اما خودم داشتم پیچ و تاب می خوردم. سعی می کردم نگاهی به خود بیندازم. گفتم: جو تو را به خدا، نگاه کن، از آنها روی تن من نیست؟ پاسخ داد: من که چیزی نمی بینم. خوب، نگاه کن. جو، حسابی مرا ور انداز کن. من هم لباس هایت را نگاه می کنم. اگر لباس هایت پاره شوند، ممکن است نتوانیم به سفینه برگردیم. جو گفت: پس راه بیفت. از ...
من و مادرم : کوچه
و توگوشش گفتم : النا ناراحت میشه ،کافیه ، مادراشکاش را پاک کردو گفت : حق با تو، بعد سراغ النا رفت و درآغوشش گرفت : گفت : الان مامان میاد. بعد زیر لب ، آهنگ مرا ببوس را زمزمه می کرد. مادرم صدای خوبی داشت ، آن موقع ها که پدرزنده بود باهم به کوه می رفتندو مادرم این آهنگ را برای پدر می خوانده است. او خودش اهل تعریف و تمجید نبود. صدای ماشین زیبا ...
کرامت خاصه کریم اهل البیت(ع)
به تو می گویم به شرط اینکه آن را به کسی نگویی. گفتم: خدا شاهد است تا تو زنده ای به کسی نمی گویم. گفت: شبی منصور مرا طلبید و شصت نفر از اولاد حضرت علی(ع ) را به من تسلیم کرد و گفت: امشب تا صبح نشده است باید اینها را میان دیوارها بگذاری. من هم پنجاه و نه نفر آنها را با کمال ترس میان دیوار گذاشتم. یک پسری باقی ماند که هنوز خط عارضش ندمیده و گیسوان بلندی داشت و نوری در صورتش ظاهر بود همین که ...
بیوگرافی مهدی شیری بازیکن پرسپولیس و قسمتی از مصاحبه او+تصاویر
مسلما تلاش میکنم بهترین اوضاع را برای خودم ترسیم کنم. برای حضور در پرسپولیس از سیدجلال مشاوره گرفتم. بعضیها میگویند تو تصمیم پیوستن به باشگاه استقلال با مربیگری قلعه نویی را داشتی و... در اول باید بگویم به اشتباه بعضیها فکر می کنند من در تیم های پایه استقلال بودم که همین جا باید اشاره کنم اصلاً زمانی در هیچ رده پایهای در باشگاه استقلال بازی نکردم ولی در سال 90 رفتم تا صرفا ...
غواص ها بوی نعنا می دهند!/ دریادلان خط شکن
خوشه ای دیگر جلایی نداشتند و داشتند می مردند. از زمین و آسمان گلوله سرخ می بارید روی محورهای چپ و راست ما و آن روبه رو درست روبه روی ما، سکوتش خیلی مرموز بود و مرا وامی داشت حس کنم که منتظرند برویم نزدیک تر و آن وقت ... بعدش را دوست نداشتم تصور کنم و به منورهای جدید نگاه کردم که چتری از نو شدند روی اروند و غواص هایی که معلوم بود کنار موانع عراقی ها کپ کرده اند. احساس عجیبی داشتم. تصور می ...
شهیدی که با شناسنامه دوستش شهید شد/ ثبت رسمی شهادت رضا بعد از 36 سال
خبرگزاری فارس- اصفهان، فاطمه نجفی؛ صدای پای ایل می آید و زمین در تکاپوی آمدن ایل فرشی سبز می گستراند و مردان و زنانی خسته از راهی سخت کوهها و دره ها را می نوردند تا سختی روزگار را در سلول های وجودشان خانه کنند. زنانی هم پای مردان غیور ایل در سیاهی شب سرمای روزهای سخت را در زیر باران گاه و بیگاه بهاری ورق می زنند تا نقوش خسته روزها را در تار و پود گلیم وگبه نقشی بر جاجیم روزگار شوند ...
فال روزانه پنجشنبه 3 مهر 99 + فال حافظ و فال روز تولد 99/07/03
. امروز در خانه بمانید و با بچه ها بازی کنید. همراه با همسرتان روی کاناپه لم داده و تلویزیون تماشا کنید. اگر هم مجرد هستید دوستان نزدیکتان را به منزلتان دعوت کنید و از همراهی آنها لذت ببرید. فال حافظ مخصوص متولدین مرداد: روشن از پرتو رویت نظری نیست که نیست***منت خاک درت بر بصری نیست که نیست ناظر روی تو صاحب نظرانند آری***سر گیسوی تو در هیچ سری نیست که نیست ...
زندگی نامه سردار شهید محمد مرشدی
.... اغلب که با هم بودیم، روزه بود. صبح که برای نماز بیدار می شد، صِدام نمی زد، ولی بلند بلند قرآن و نماز می خواند. اگر می توانستم بیدار شوم، بیدار می شدم، می گفت خودت می دانی، مسئول خودت هستی. رابطه اش با پدر و مادرش عالی بود ... با توجه به ناراحتی پدر و مادر، می گفت آن جا دوستانم همه شهید شدند و دست شان را خونی کردند، گذاشتند توی دست من، من چطوری می توانم نروم و راه شان را ادامه ندهم. پدر و ...
فال روزانه جمعه 4 مهر 99 + فال حافظ و فال روز تولد 99/07/04
اگر در اینترنت جستجو کنید می توانید آن را به صورت آنلاین خریداری کنید و یا گزینه های دیگری را در نظر بگیرید. فال حافظ متولدین تیر آن ترک پری چهره که دوش از بر ما رفت***آیا چه خطا دید که از راه خطا رفت تا رفت مرا از نظر آن چشم جهان بین***کس واقف ما نیست که از دیده چه ها رفت تعبیر: از سخن یاوه گویان ناراحت نشو تو همان راه راست را برو چون به نتیجه ی کارت ...
بزرگمرد کوچک، نماد دفاع مقدس منطقه مغان
آخر وصیت می کنم راه شهیدان را ادامه بدهید و اسلحه شان را نگذارید در زمین بماند. و مادرم و پدرم چنانچه من می دانم لیاقت شهادت را ندارم ولی اگر خداوند بخواهد که شهید بشوم مرا حلال کنید و من هم شهادت را جز سعادت نمی دانم. یعنی هر کس که شهید می شود خوش به حالش که با شهدا همنشین می شود. و از تمام همسایه ها و از هم روستایی هایمان می خواهم که اگر از من سخن بدی شنیده اید و کارهای بدی ...
شلوغ ترین طبقه جهنم کجاست و چه کسانی در آن هستند؟
جهنم از همه جا شلوغ تر است؟ خداوند در در قران کریم فرموده که درصورت انجام گناه به جهنم فرستاده می شوید. اما کجای جهنم از همه جا شلوغ تر است و جای چه کسانی است؟ خدا درباره اش فرموده است: إِنَّا أَرْسَلْناکَ بِالْحَقِّ بَشِیراً وَ نَذِیرا ؛ ما تو را به حق، برای بشارت و بیم دادن (مردم جهان) فرستادیم. در آیه دیگری چنین آمده است: وَ ما أَرْسَلْناکَ إِلاَّ رَحْمَةً لِلْعالَمین ؛ ما تو را جز ...
همرزم ها ننه خیرالله صدایم می کردند
تفاوت ها روحم اذیت می شود، یکی از همین تفاوت ها در بیت المال است، در اسراف کردن هاست، در تبعیض قائل شدن میان بالادستی و نیروهاست؛ قبل از شروع عملیات کربلای 4 برای شناسایی منطقه " بمو " در 150 کیلومتری قصر شیرین، 3 ماه در غار بودیم. بماند که این عملیات توسط ستون پنجم لو رفت. نه نانی آن جا بود و نه آذوقه ای. جاده برای رفت و آمد ماشین و آوردن آذوقه و مهمات نبود. چارپا آن جا بود که خیلی هاشان یا زخمی ...
داستان شهیدی که بر بال فرشتگان بازگشت
.... احساس کردم آهنِ مذاب شده روی تنم ریختند. پاشیدن خونِ گرم و تازه ام را به اطراف دیدم. دردی را حس نمی کردم. سُریدنِ روح از جسمم را متوجه شدم. یک مرتبه خودم را در آسمان دیدم. تمام منطقه ی جنگ را زیر پاهایم، جسمِ خونین و پارهِ پاره ام، سرِ پر خونم را... آنقدر سبک بال بودم، آرام و بدون درد... مبهوت از حس غریبم، فضا را سیر می کردم... نسیم خنکی مرا در خود پیچیده بود. به خودم نهیب زدم که ...
شعر/ خیال کن که رقیه زمین نخورده پدر
خوش آمدی، گله ای نیست، بهترم مثلا... شبیه قبل نشستی برابرم، مثلا... خیال میکنم اصلا مدینه ایم هنوز بهشت چادر زهراست بسترم مثلا دوباره مثل گذشته کشیده ای بابا خودت به دست خودت شانه بر سرم مثلا نسوخته ست، نه...امشب به پات می ریزم خیال کن که همان نازدخترم مثلا... بگو: فدای سرت، گوشواره گم شده است بگو دوباره برای تو می خرم ...
پیغام فتح| توصیف جالب شهید یزدان پناه از زبان محسن رضایی/ماجرای قایق دربستی شهید لطیف فر+تصاویر
هنگامی که به دهدشت برمی گردد منطقی درب را بر رویش می گشاید و اولین جمله ای که دانشی از منطقی می پرسد این است که لباس بسیجی به تنم می آید یا نه؟ شهید رحمت الله دانشی منطقی می گوید: در همان حال به او گفتم؛ رحمت الله آن قدر این لباس بر تن تو زیبا و قشنگ است که شهادت را می توان بر قامتت از همین جا مشاهده کرد و همین گونه هم شد و دانشی به آرزوی خود رسید. اما در این سخن ...
پنجم صفر؛ شهادت حضرت رقیه (س)
: پدر جان! کدام سنگ دلی سرت را برید و محاسن تو را به خون پاکت خضاب کرد؟ پدر جان! چه کسی مرا در کودکی یتیم کرد؟ پس از مادر از غم فراق او به دامان تو پناه می آوردم و محبت او را در چشم های تو سراغ می گرفتم، اکنون پس از تو به دامان که پناه برم؟ پدر جان! پس از تو چه کسی نگهبان دختر کوچکت خواهد بود، تا این نهال نو پا به بار بنشیند؟ پدر جان! پس از تو چه کسی غم خوار چشم های گریان ...
مرد خشمگین جان پدر و مادر همسرش را گرفت
کارمند یکی از بیمارستان های تهران است. قبل از رفتن به من گفت که قصد دارد دندانهایش راایمپلنت کند و پول می خواهد. وقتی مبلغش را پرسیدم جا خوردم و گفتم این همه پول ندارم. با این حال گفتم از برادرت یعنی برادرزنم که با او دوست بودم قرض می گیرم. یک دفعه عصبانی شد و گفت تو اگر پول نداشتی نباید ازدواج می کردی و زن می گرفتی. فریاد زد که باید پول ایمپلنت را جور کنم و بعد با عصبانیت خانه را ترک کرد. رفتار ...
روایت اهل قلم از دل حماسه
کرد و برایشان قصه می گفت. به بچه ها می گفت کفش هایتان را بیاورید، مثل روز اول تمیزش می کنم. شب های جمعه یک سینی بزرگ خرما دم دکانش می گذاشت و می گفت فاتحه بخوانید برای شادی روح شهدا. ابراهیم آقا همیشه به ما می گفت: دلم می خواهد شهید شوم؛ اما مرا به جبهه نمی برند. یک روز صبح، یک راست از خانه اش به مسجد رفته بود؛ اما در آنجا به او گفته بودند: آنقدر جوان ها از شهرها و دهات ایران آمده اند که جا نداریم ...
گلچینی از احادیث امام حسین(ع)
...، فَاعْمَلُوا وَ لا تَغْعُلُوا.([7]) فرمود: ای بندگان خدا، خود را مشغول و سرگرم دنیا و تجمّلات آن قرار ندهید که همانا قبر، خانه ای است که تنها عمل صالح در آن مفید و نجات بخش می باشد، پس مواظب باشید که غفلت نکنید. 8- قالَ(علیه السلام): لا تَقُولَنَّ فی أخیکَ الْمُؤمِنِ إذا تَواری عَنْکَ إلاّ مِثْلَ ماتُحِبُّ أنْ یَقُولَ فیکَ إذا تَوارَیْتَ عَنْهُ.([8]) فرمود: سخنی که ...
منافی: میرحسین تلاش کرد که مجلس به من رای اعتماد ندهد /به خاتمی گفتم نگذار اطرافیانت آبرویت را ببرند/ ...
با دکترهادی منافی وزیر بهداری دولت شهیدرجایی در باره موضوعات مختلف از جمله وقایع 6تیر،7تیر و شهادت شهیدان محمدعلی رجایی و محمدجواد باهنر مصاحبه کرده ایم. بخشهایی از مصاحبه را می خوانید: چگونه وارد دولت شهید رجایی شدید؟ من پیش از پیروزی انقلاب اسلامی و در جریان مبارزات آن دوران با شهید رجایی آشنا بودم. آشنایی ما در ابتدا توسط تعدادی از دوستان صورت گرفت و بعد از انقلاب اسلامی هنگامی که شهید رجایی به من گفت مسئولیت وزارت بهداری را بر عهده بگیرم، بسیار شوکه شدم، چراکه اصلا در آن زمان انتظار چ ...
رقیه(س) الگویی برای تربیت فرزندان
روایت شده: من در دوران کودکی نزد پیامبر اکرم(ص) بودم. انگشتر ایشان توجه مرا به خود جلب کرد. خواستم با آن بازی کنم که پدرم مانع شد و بر سر من فریاد کشید اما پیامبر(ص) فرمود: "به او کاری نداشته باش[بگذار بازی بکند]." سپس سه بار به من فرمود: "خدا به تو طول عمر بدهد." در جریان وداع امام حسین(ع) با رقیه(س) نیز می بینیم که امام کاملاً به عواطف کودکانه ی دخترش توجه می کند و با اظهار محبت شایان ...
اکبر ایمانی: نمی گذارم کسی به تراکتور خیانت کند!
قهرمان می شود. این مسائل را شنیده بودیم ولی فکرمان را مشغول این مسائل نمی کردیم و تمرکزمان روی کار خودمان بود. همه ایران در مورد این صحبت می کردند که می خواهند استقلال را قهرمان کنند ولی اگر ما می خواستیم فکرمان را مشغول آن کنیم نتیجه نمی گرفتیم. خودم به شخصه این مسائل را قبول ندارم و فوتبال نتیجه اش در زمین مشخص می شود و ما این مساله را نشان دادیم. درباره گل خودت هم صحبت کن ...