شاهین نصیری نیا: بعضی ها با داس به جان وزنه برداری افتاده بودند
سایر منابع:
سایر خبرها
بخاطر سلفی کرونایی شدم
می توانم مرخص شوم. این بازیگر که این مدت برای بهبودی داروهای مورد نیاز را مصرف کرده است اظهار کرد: تقاضا کردم دیگر به من دارو ندهند چون داروی اضافه تبعاتی مثل دیابت را می اورد. به زودی جلوی دوربین می روم وی درباره اینکه پس از مرخصی به منزل خواهد رفت یا خیر عنوان کرد: بناست به خانه نروم و سه روز اینجا استراحت مطلق داشته باشم. بعد از این دوره هم می توانم جلوی دوربی ...
رضازاده: مردم بدانند قهرمان شان سالم است!
سجاد بهروزی: خانه مان را عوض کردیم! سجاد بهروزی هنوز هم جوان ترین وزنه بردار تاریخ ایران است که در مسابقات جهانی وزنه زده است. او یک سال پس از اینکه در 16 سالگی دوبنده تیم ملی را پوشید و به مسابقات جهانی 2005 رفت، دوپینگش مثبت شد تا دو سال از بهترین سالهای ورزشی اش از دست برود. خودش درباره آن روزها می گوید: روزهای سختی بود. دو سال از جوانی ام، با حسرت وزنه بردار را دنبال ...
آغاز نهضت خاطره گویی با تأکید رهبر انقلاب/ خاطرات 100 فرمانده جنگ تدوین می شود
بود پای یک تخته سنگ. اسلحه اش این طرف تر افتاده بود و دیده می شد. ناگهان یاد چیزی افتادم. از این و آن شنیده بودم می توانم اسلحه را برای خودم بردارم. حتی شنیده بودم رزمنده های فلسطینی موقع ازدواج یک کُلت و اسلحه را مِهر زنشان می کنند. توی دلم گفتم صبح می روم اسلحه غنیمتی را برمی دارم و وقتی ازدواج کردم، مثل فلسطینی ها پشت مهریه زنم می اندازم. ساعت ده شب به دیواره سنگر تکیه دادم و خوابیدم ...
بسیاری از رزمنده ها ورزشکار بودند
ماهی را هم در خدمت سپاه باشد. آرزویش خدمت در سپاه بود، اما نمی دانست که سرنوشت داستانی دیگر برایش رقم زده و جنگ، زندگی او را هم مثل خیلی های دیگر تغییر می دهد: بعد از گرفتن دیپلم مدارکم را که دادم برای اعزام به هندوستان گفتند چند ماهی زمان می برد. گفتم این چند ماه را به سپاه می روم که جنگ شد. گفتم جنگ چند هفته، یک ماهی طول می کشد و می روم پی درس خواندن، اما چند ماه شد هشت سال! داستان زندگی حشمت ...
ماجرای خواستگاری موزیسین برجسته از همسرش
منزل استاد کریمی جردن. من طوری می رفتم که راس ساعت 8 منزل ایشان باشم. تا ساعت 10 درس داشتیم و بعد می رفتم هنرستان. بعضی روزها بچه ها را هم با خودم می بردم. دهلوی شوهر آسانی نبود و قانونمندی های خاص خودش را داشت؛ اما ما با هم خیلی روزهای خوبی داشتیم. خیلی به کار من بها می داد و کمک می کرد رشد کنم، درس بخوانم و استخدام شوم. در فعالیت های هنری آزادم می گذاشت تا به علاقه مندی هایم برسم. در عوض من هم از هیچ چیز کم نمی گذاشتم و همیشه تمام تلاشم را برای او و خانواده ام انجام می دادم که همه در کنار هم باشیم. ...
مرشد سینما : به سردار قاآنی گفتم همین طوری بمیرم خیلی نامردیه،باید شهید شوم
می سازیم ناپدیدش می کنند یا نمی گذارند بسازیم! * این روزها موضوع تحریف جنگ دوباره مطرح می شود که اگر مراقب نباشیم و در عرصه های نمایشی درست عمل نکنیم این اتفاق می افتد؛ همان دغدغه ای که رهبر معظم انقلاب هم دارند. رهبر انقلاب بارها این دغدغه را داشته اند و فرموده اند جنگ را آن طور که هست بگویید. خودم دو سریال نوشتم و جنگ را آن طور که هست گفتم. سریالی که حضرت آقا می پسندند اما ...
ابوفاطمه مسافر سوریه شد/کلیشه ای می گویم عاشق شهادتم
منطقه مائود انجام گرفته است اما با بغضی غریب از شهادت همرزم خود، شهید رضا رئوف کاظمی و یا شهادت محمدحسن زاده در عملیات والفجر 8 یاد می کند که باعث درد و ناراحتی او شده است و با همان بغض در گلو می گوید بعد از شهادت هم رزمانم از خودم خجالت می کشیدم، من هم آرزوی شهادت داشتم اما مصلحت خداوند بر این نبود. عشق به امام شهدا و معنویت، تنها چیزی بود که ما را به سمت جبهه های حق علیه باطل می کشانید ...
قرعه کشی برای اعزام به جبهه؛ سبقت برای ایثار بود/ وقتی پستچی وصیت نامه ام را به دست خودم داد
. وقتی پستچی وصیت نامه ام را به دست خودم داد! ولی یک سری نامه را هنوز نگه داشته ام. یکی از نامه ها، وصیت نامه خودم بود که از جبهه فرستاده بودم. مدتی بعد از این که به خانه آمدم، پستچی وصیت نامه خودم را برایم آورد! چه روایتی که خود شاهد آن بوده اید، آن قدر برایتان حیرت آور است که آرزو می کنید ای کاش از آن فیلمی ساخته می شد؟ قدس: مهم ترین ارمغان جنگ، همان ...
خاطره جانباز شیمیایی از گردان کمیل/ استقبال مردم برای بدرقه رزمندگان دیدنی بود
بروم فقط می دانستم که درخیابان پیروزی ساکن است. حالا من باز با سد رامین افتاده بودم که این اتفاق خوب را با دنیا عوض نمی کردم. سید رامین معاون دسته بود و به من گفت که پیک دسته شوم. اما من به او گفتم: من تازه اومدم نفرات و مسئولین را نمی شناسم.بالاخره پیک دسته بودن، مستلزم اینه که چهار نفر رو بشناسی که پیغام ببری و بیاری بخاطر همین قبول نکردم و به عنوان یک نیروی عادی دسته بودم. همین که ...
جانباز افغانستانی: افتخار می کنم که جانباز جنگ ایرانم
به گزارش شهرآرانیوز؛ حسین خدادادی یک مهاجر افغانستانی است که سال ها در جبهه های دفاع مقدس ایران حضور داشته است و هنوز هم جراحت های جنگ و ترکش آن را با خود دارد. روزی به عیادتش در طبقه دهم بیمارستان ساسان رفتیم از او پرسیدیم، حالا از رفتنت در جبهه پشیمان نیستی؟ نگاهی تندی به ما انداخت و گفت: من ایران را دوست دارم و مثل کشور خودم می دانم. این حق آب و خاک و مسؤلیت من بود که به جبهه رفتم ...
چه کسانی می خواهند تاریخ را تحریف کنند؟/ دکتر گفت: منم کچلم! نکنه چمرانم
، با آن همه آدم های قهرمانش، با آن همه فداکاری های زنان و مردانش، ویران شده باشد!! آخر می دیدم بعد از سی و نه سال از آن روزهای وحشت و درد، از آن روزهای غریب، هیچ کس برای جاودانه کردنش کاری نکرده است. سال گذشته که در یک روز بارانی به سرپل ذهاب رفتیم، دیدم آنچه اتفاق افتاده بود. درمانگاه شهید نجمی، نزدیکترین درمانگاه به خط مقدم جبهه سرپل ذهاب، با تمام خاطراتش، ویران شده بود. تلی از خاک ...
بنده سیاسی نیستم و تیم ندارم/ اشتباهی وزیر شدم/ همکاران من اگر حقوق هم نگیرند، بازهم کار می کنند
نکرده این پول را وارد بازار نکنیم که چرخش آن باعث تغییر در پایه پولی شده و دلار دچار نوسان شود، بازهم صبوری کردیم و دیروز به دکتر تقوی نژاد گفتم، همین میزان را هم برگردانید. ما گذشتیم تا مبادا درخواست من موجب تزلزل نشود. از این به بعد ما لب فرو می بندیم. همکاران من اگر حقوق هم نگیرند، بازهم کار می کنند. ما برای فدا کردن جان آمده ایم. وزیر بهداشت ادامه داد: برای برخی ها عجیب است که ...
باید برشی جدید از دفاع مقدس و متناسب با ذائقه مخاطب امروز ارائه دهیم
تقسیم می کند، این قسمت را باید بگویی اروند. اما گوشش بدهکار نبود و دوباره حرف خودش را تکرار کرد. اروند حتی در شاهنامه فردوسی آمده و قدمت تاریخی دارد. مربوط به این دوران نیست که بتوان در آن دخل و تصرف برد و عوض شود. راوی باید به مسائل تاریخی اشراف کامل داشته باشد. از زمان عثمانی اتفاق هایی افتاده که تبدیل به جنگ شده در طول دوران های مختلف با جنگ روبه رو بوده ایم و مختص به جمهوری اسلامی ...
دیدار با خانواده ای که کفن حاج قاسم را امضاء کردند/ روایت سردار از مناجات عارفانه پدر خانواده
... از حرفش تعجب کردم. با خودم گفتم: خب، بابا شهید شد، پیکرش هم برنگشت. این خواسته خودش بود. مادرم از بچگی به ما گفته بود بابا دوست داشت گمنام باشد. در وصیت نامه اش هم نوشته که: دوست دارم مفقود شوم و پیکرم در بیابان های داغ، خوراک پرندگان آسمان شود تا شاید اندک فایده ای داشته باشم. تا آن موقع به این موضوع فکر نکرده بودم اما صحبت آن دوست باعث شد جرقه ای در ذهنم بزند. با خودم گفتم: خب، من هم دل دارم ...
برای یعقوبو یهودی که سال هاست مرده...
یکی می گفت چیش خورده. یکی می گفت دعا سیش کردن... یکی دیگه می گفت اهل اونا آزارش میدن... یکی هم می گفت تا ببریمش شیرازی، اصفهانی، شاید دکتری، دوایی پیدا بشه بلکه بهتر بشه! قد بلندی داشت و پاهای کشیده، چشاش درشت و عسلی بید، خیلی بچه بید که ماشالله از اَهرم -مرکز شهرستان تنگستان- اورده بیدش بوشهر، اما حیف و صد حیف که ماشالله عمرش به دنیا نبید و زود از دنیا رفت... قصه ماشاللّه درازن، راننده کمپِرِسی (ماشین سنگین) بید و ا ...
اصفهان| نویدکیا: هواداران سپاهان از من انتقاد کنند نه از بازیکنان/ دوست دارم محمود کریمی پیشنهادم را ...
... وی درباره تیم خارجی موردعلاقه و الگوی مربیگری خود ادامه داد: طرفدار آرسنال بوده و هستم و آرسن ونگر را دوست دارم. خیلی به اینکه باید مثل چه کسی باشم فکر نکرده ام و از هر مربی نکته ای یاد گرفته ام و نمی توانم شخص خاصی را الگوی خود معرفی کنم و بر اساس تجربیاتم راه خودم را می روم. به بازیکنان خود ایمان دارم نویدکیا درباره جذب مهاجم گفت: به بازیکنان خود ایمان دارم و نمی ...
پروانه معصومی: انتقاد دارم که بازیگران زنِ میانسال را نمی بینند/ واقعاً خیلی ها از نقشِ زنان در جبهه بی ...
به یاد هموطنان خرمشهری می افتادم که فکر می کردند قرار است خیلی زود به شهرشان بازگردند اما این بازگشت به خانه سال ها طول کشید. خوشحالم که این روزها تکرارِ این سریال را در شبکه آی فیلم پخش می کند و در پخش های مجدد ابعاد و رگه های تازه ای از کار بیشتر دیده می شود. * این اواخر کم کار شده اید؟ اتفاقاً دیروز به یکی از دوستانم می گفتم که "نمی دانم چرا از موقعی که کرونا آمده است این ...
فکر کردیم نذری می دهند؛ نگو صف خرید کاست مثنوی شهادت است
این شعر را سرودند و بنده هم صرفا یک وسیله بودم که از آن رونمایی کنم. تمام لحظاتی که مثنوی شهادت را می خواندم، حاج صادق اشک می ریخت - اوایل سال 71 شهید سید مرتضی آوینی مدیریت ماهنامه ای در حوزه هنری را برعهده داشت که همان روزها بنده به دیدار شهید آوینی رفتم و در آن دیدار شعر مثنوی شهادت را به ایشان دادم تا در ماهنامه به چاپ برساند. فردای آن روز در یک محفل شعرخوانی حضور پیدا ...
ناشران خصوصی، داستان های پیامبر اکرم(ص) را منتشر نکردند!
کف روی آب هستند و می روند. مهم این است که ما در این 100 سال داستان نویسی فارسی چه کاری برای پیامبرمان کرده ایم؟ همین پرسش را باید تئاتر و سینما از خودش بپرسد. خوشبختانه در شعر، نگارگری، نقاشی و موسیقی اتفاقات بسیار خوبی افتاده ولی در حوزه نمایش و سینما و ادبیات داستانی کاری نکرده ایم. * داستان های انتخابی، اِلمان و فضای جهانی هم دارند؟ یعنی مخاطب جهانی هم می تواند با داستان ها ارتباط ...
ناگفته هایی از جانباز حمید بیات / 16 بار مُردم و زنده شدم...
شهید نجمی رفتم بعد از مدتی از آقای تهرانی مسوول درمانگاه خواستم برم خط مقدم. فهمیده بودم شب جمعه 20 آذر سال 60 عملیات می شود، چندین بار برای رفتن به خط را اصرار کردم و گفتم من از زن و بچه و همه چیز دست کشیدم که با دشمن در خط مقدم بجنگم. آقای تهرانی از مهارت کارم خبردار بود بدون اینکه پاسخ درستی برای حضورم در خط بدهد مسوولیت تجهیز امدادگران را کار خیلی سنگینی بود را به من سپرد. کار را با ...
ناگفته هایی از جانباز حمید بیات / 16 بار مُردم و زنده شدم...
، می گوید وقتی از اتاق عمل بیرونم که آوردند مادر شهیدی حال مرا که می بیند، پس از اجازه از رئیس بیمارستان کنارم می ماند. بعد از مدتی متوجه وضعیتم شدم. همان لحظه در دلم از امام زمان(عج) خواستم لطف الله بیات را برساند تا پدر و مادرم را از وضعیتم مطلع کند که یکباره گرمای نفسی را در صورتم احساس کردم؛ خودش بود. گریه ام گرفت و با ناله گفتم کاش حضور خود شما را آقای من صاحب الزمان(عج) طلب می ...
شمسایی: با حضور من، رقم قراردادهای فوتسال بیشتر شد
موفقیت است که به این تیم آمدم و لحظه به لحظه برای گیتی پسند هر کاری می کنم. همه آدمها همیشه دنبال بهترین رتبه هستند و ما هم از این قاعده مستثنا نیستیم. وی در مورد اینکه خیلی ها اعتقاد دارند لیگ برتر فوتسال امسال دیگر 2 قطبی نیست، گفت: من هم این موضوع را قبول دارم. خدا را شکر بعد از 2 سال دوری از فوتسال وقتی پایم را به فوتسال گذاشتم رقم قرارداد ها بالا رفت و هر موقع این اتفاق افتاده ما لیگ ...
پاشازاده: مافیایی ها کخ را در استقلال زدند
همبازیان آن دوره خودم حق می دهم، چون با انجام سه بازی به تیم منتخب جهان دعوت شدم و این اتفاق برای برخی ها به اصطلاح امروزی زور داشت. دربی فکر می کنم در 9 دربی شرکت داشته ام؛ اولین بازی برای هر بازیکنی با هر روحیه ای سخت است. خود من سال 71 هنوز 18 سالم تمام نشده بود که در استادیوم لبریز از تماشاگر باید برای استقلال برابر پرسپولیس بازی می کردم. در پنج دقیقه ابتدایی یعنی از لحظه ورودم به ...
کنایه تاجگردون به یکی از نمایندگان کهگیلویه و بویراحمد/نمی گویم پاک هستم اما آنها از من بدتر هستند
وقتی کسی سکوت کرد هرچی که دلشان خواست بگویند. مردم فرق خیانت و غیرخیانت را می دانند. مثل آن حاج آقای همشهری که خودش را پشت دیواری قائم کرد تا به عملیات جنگ نرود خودم را قائم نمی کنم و از عملیات فرار نمی کنم. تاجگردون اظهار داشت: سال 90 گفتم که من کسی هستم که یک روزی وقتی بگویند تاجگردون، مترادفش گچساران به ذهن مردم ایران بیاید و وقتی بگویند گچساران، مترادفش تاجگردون به ذهنشان بیاید. در ...
اسدی: بعد از این همه سال ساختار مدیریت تراکتور باید حرفه ای تر از این عمل کند/ امثال مظاهری باید افتخار ...
.... الان سرمربی تیم انتخاب شده و باشگاه تازه می خواهد وارد نقل و انتقالات شود ولی زمان زیادی از دست رفته است. شما نگاه کنید تیم های دیگر مثل پرسپولیس و استقلال و سپاهان سعی کردند نفرات کلیدی خودشان را حفظ کنند و به جز 1-2 نفر بازیکنی از دست ندادند و از همان روز اول شروع کردند بازیکن خریدن و کارشان را شروع کردند ولی بعد از گذشت یک ماه تراکتور تازه می خواهد شروع کند بازیکن خریدن و این زمان زیادی را ...
استفاده از واژه زهر از سوی امام (ره) تلخ ترین دوران زندگی ما بود
سردار"سالار آبنوش" درباره حضور خود در دفاع مقدس، اظهار داشت: خداوند تقریبا توفیق حضور در بیشتر عملیات های اصلی را به ما داده بود. در ابتدا به عنوان تک تیرانداز و نیروی تک بر وارد جبهه شدم و همان سال اول مسوول مهندسی یگان محل ماموریت خود بودم. بعد از آن مسوول گردان شدم و در اواخر جنگ هم در هیات رییسه و به عنوان جانشین ستاد و بعد از جنگ هم فرمانده تیپ حضرت قائم (ع) بودم. فرمانده سابق تیپ ...
2 ماه که به اندازه 2 قرن گذشت
حدود 15 هزار کیلومتر از خاک کشورمان به تصرف دشمن درآمد. تصرف این بخش عظیم از نواحی مرزی کشورمان، نتیجه مستقیم همان اهمالکاری هایی بود که باعث شد تجاوزات مقطعی عراق در جنگ ما قبل از جنگ نادیده گرفته شود و به ناگهان، ستون یگان های زرهی دشمن روی جاده اهواز- خرمشهر، ظرف پنج روز خود را به حومه مرکز استان خوزستان برسانند. در همین دو ماه عراق آن قدر خاک از ما گرفت که تا دو سال بعدی، ایران تنها سعی می کرد ...
اتاقکی که 27 سال است از شهدا می گوید/ ماجرای عموخسرو و تصاویری که زندگی اوست
نمی ماند، همینطور هم شد و عید قربان آسمانی شد. تقریبا دو سال از من کوچکتر بود، در 19 سالگی شهید شد. در حالی که اشک از چشمانش جاری می شد گفت: بدا به حال ما، خوشا به حال شهدا، نمی دانم چه چیزی در انتظار ماست، من که برای شهادت لحظه شماری می کنم. دوران جنگ خیلی مواقع در دل آتش بودم و شهادت رزمندگان زیادی را به چشم دیدم، با خودم می گفتم حتما من هم تا صبح نخواهم ماند و می روم اما نمی دانم ...