سایر منابع:
سایر خبرها
ناگفته هایی از جانباز حمید بیات / 16 بار مُردم و زنده شدم...
...! گفت حمید جان! تو روزی چند بار مقابل چشم من و مادرت پر پر می شوی در حالی که دو برادرت یکباره شهید شدند اینجا بود که فهمیدم معصومه خانم همسرم، مجروح واقعی است نه من! فصل دوم سال 62 که به دعوت سپاه در برای جذب نیرو فعالیتم را آغاز کردم آن هم با وجود شدت مجروحیتم، تلاشی عجیب برای پیروزی جبهه حق بر باطل را در کارم گنجاندم، وقتی حرف از جبهه و رزمنده ها و ایثار و شهادت می شد ...
خالق روح منی خمینی کیست؟
هم حالم بد شده بود، هنگام شهادت حمید بسیاری از اقوام در منزل ما حضور پیدا کردند تا خبر شهادت را به من بدهند. آنها حتی پزشک هم برای من از قبل دعوت کرده بودند و با وجود این که پیش از گفتن خبر شهادت حمید به من یک آرام بخش تزریق کردند، اما با شنیدن این خبر بیهوش شدم. هنگامی که چشم هایم را باز کردم یکی از دوستان حمید به من گفت: این وصیت نامه را فرزندت به من داد و گفت: اگر شهید شدم فوراً این وصیت نامه ...
پای برهنه با دشمن جنگید / شهید چمران گفت حسن منیم بالامدی
سرویس فرهنگی تبریز بیدار ؛ شهید حسن جنگجو معروف به فهمیده آذربایجان که با رجعت پیکرش در سال 96 و همزمانی مراسم تشییع او با رحلت مادر چشم انتطارش، حال و هوای عجیبی به تبریز و کل ایران داد و همه را منقلب کرد. جثه کوچک این شهید همواره نگاه ها را در جبهه به خود جلب کرده بود، او در اسفند سال 61 در عملیات خیبر در حالی که تنها 23 سال داشت، بال در بال ملائک گشود و شهد شهادت را سرکشید. ...
شهدا درس آموختگان مکتب عاشورا هستند
سعیده را به او بخشید. سعیده چهار ماه بعد از شهادت برادرانش متولد شد. از نحوه حضور فرزندان و همسرتان در هشت سال دفاع مقدس بفرمایید . عباس پنچ سال و نیم در جبهه ها بود که پدرش طاقت دوری او را نداشت و لباس بسیجی برتن کرد و دوشادوش فرزندش در جبهه ها حضور پیدا کرد . پس از آمدن پدر از جبهه، برادر کوچک و نوجوان عباس، سعید با پافشاری زیادِ خانواده به جبهه رفت و دو برادر در کنار ...
خون شهدا را پایمال نکنید
، شما افتخار کنید که دو شهید را تقدیم راه اسلام کردید، پس ناراحت نباشید، که من نه در راه خدا شهید شدم، که من در راه امام حسین (ع) شهید شدم، که من راه برادرم محمدتقی که راه تمام شهیدان به خون خفته اسلام است ادامه دادم و در این راه آماده شهادت بوده ام در مرگ من مقاوم و استوار باشید، سربلند و سرافراز باشید، همانطور که در شهادت برادرم محمدتقی مقاوم بودید. بدانید که من غنچه ای امانتی بودم که ...
روحیه همبستگی زمان جنگ بی نظیر بود/ پس از کربلای 5، برادرم بی قرار رفتن به جبهه بود
به گزارش پایگاه خبری تحلیلی سبلان ما ، روایتی از کودکی بردار شهید که دوران دفاع مقدس به رزمندگان حاضر در جبهه نامه می نوشت و اکنون در سمت فرمانداری اردبیل خدمت می کند. در چهلمین سالگرد دفاع مقدس هم صحبت شدیم با مسعود امامی یگانه، برادر شهید علی رضا امامی یگانه و فرماندار فعلی اردبیل و بر آن شدیم مصاحبه ای در رابطه با خاطرات وی از برادر شهیدش داشته باشیم. * از حضور برادرتان ...
مداحانی که شهید داده اند+عکس
های معظم شاهد هستند، حاج محمود کریمی و محمد کریمی، فرزند شهید نقی کریمی و برادر شهید داوود کریمی باشند، پدر حاج محمود کریمی، خود نیز ذاکر اهل بیت (ع) بود که بعدها فرمانده سپاه شاهین شهر اصفهان شد و اولین اعزامش به کردستان بود. آخرین اعزام او نیز 13 اسفند 1360 بود و چهارم فروردین 1361 در عملیات فتح المبین در دشت عباس، به مقام جاویدالاثری رسید. داوود کریمی برادر حاج محمود نیز در سال 1365 در عملیات ...
درباره شهید محمدرضا دستواره
آمده است: در بخش دیگری از کتاب درباره ارتباط با احمد متوسلیان از زبان شهید دستواره آمده است: محمدرضا دستواره نیز همزمان با اوج گیری انقلاب اسلامی، همراه با سیل خروشان ملت ایران در تظاهرات و فعالیت های مردمی شرکت فعال داشت و در این زمینه چند بار توسط عوامل رژیم پهلوی دستگیر شد. 1357 خورشیدی زمانی که در سال آخر دبیرستان درس می خواند نه تنها خود فعالانه در تظاهرات و اعتراضات ...
شهید خرازی در آغوشم گرفت و گفت باید ماسک بزنی
عجیب عاشق شهادت بودند. البته نه اینکه بی تحقیق وارد این وادی عشق شده باشند بلکه به این درک رسیده بودند. اگر سواد کمی داشتند یا فقیرانه زندگی می کردند در عوض سر سفره هایی بزرگ شده بودند که نان حلال بر سر آن بود و در مکتب امام حسین (ع) تربیت شده بودند. انقلاب دستاورد های زیادی داشت که یکی از آن دستاورد ها پرورش همین نوجوانان و جوان های مؤمن، متعهد و وفادار بوده و است. اولین بار ...
شهیدی که در دو لشکر هیأت راه انداخت
بعد یعنی از سال 1360 عضو سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شد و تا آخرین روز عمر خود در جبهه ها بود. آقا جواد همیشه به رفقاش می گفت: تا جنگ هست، جبهه هم هست. تا جبهه هست، منم در جبهه هستم. تصویری از مداح اهل بیت شهید جواد رسولی(نفر سوم از سمت چپ) علاقه اش به هیأت سبب شد در لشکر 27 محمد رسول الله (ص) و 10 سیدالشهدا (ع) هیأت راه انداخت و بانی هیأت شد. آقا جواد، مداح این هیأت ها هم ...
خاطرات شیرزن رزمنده امدادگر گیلانی/ جنگ رویدادهای بسیار تکان دهنده ای داشت
فرمان امام خمینی (ره) به جهاد سازندگی رفتم و آنجا به کارهای فرهنگی مشغول شدم و سال 60 در ایام عید از طرف اداره به ما گفتند هر خواهری که دوست دارد؛ برای ثبت نام جهت اعزام به مناطق جنگی اقدام کند. رزمنده امدادگر گیلانی با بیان اینکه اسفند سال 60 بود که به همراه 15 نفر از خواهران عازم جبهه های جنگ مناطق غرب کشور شدیم افزود: همزمان با ورود ما آژیرخطر، بخاطر بمباران هوایی به صدا درآمد و این ...
مادر شهید محمود صوفی آسمانی شد
زیبایی قرائت می کرد و نسبت به فرامین الهی بسیار پایبند بود. محمود صوفی برای اجرای همان فرامین به ندای رهبر خویش برای حضور در جبهه ها لبیک گفته و درس و مدرسه را رها کرد و راهیدانشگاه جبهه شد تا درس ایثار و مدرک شهادت را از مولایش امام حسین(ع) دریافت کند. شهید محمود صوفی سرانجام در شامگاه 22 دی ماه 1365در منطقه عملیاتی شلمچه در عملیات پیروزمندانه کربلای 5 با اصابت چندین ترکش به ...
دیدار با خانواده ای که کفن حاج قاسم را امضاء کردند/ روایت سردار از مناجات عارفانه پدر خانواده
عزیزی برایتان آمده... حسین رفت جلوی در و بعد دوان دوان برگشت و با هیجان گفت: مامان! حاج قاسم اومده... شوکه شده بودیم. خیلی سال بود حاج قاسم را ندیده بودیم. بعد از شهادت شیخ محمد، در برنامه های مختلف ویژه شهدا ایشان را دیده بودیم. یک بار هم به درِ منزل ما در اختیارآباد آمده بودند اما آن موقع ما به قم برگشته بودیم. بعد از آن ایشان به سپاه قدس و تهران منتقل شدند و قدری فاصله ایجاد شد. خلاصه فوری بساط ...
پایِ خاطراتِ مینا
کردم امام خمینی (ره) یک سکه متبرک با دستان مبارکشان را به من و همسرم عیدی داده بودند و هنوز هم این دعای یا مقلب را به یادگار نگه داشتم. روزهای رحلت حضرت امام (ره) را چگونه به یاد می آورید؟ راستش من در سال 68 با آزمون ورودی استخدام شرکت دارایی شدم و یادم می آید آن روزها در بحبوحه رحلت جان گداز امام خمینی بودیم و دل ها غمگین و چشم ها اشک بار از این واقعه دردناک بود، یادم هست که ...
شهیدی که 2 بار تشییع و دفن شد/ نگذاشتیم پدرم پیکر پسرش را ببیند
تنها 16 سال داشت که راهی جبهه شد، می گفت: اگر بتوانم یک لیوان آب هم به دست رزمنده ای بدهم، برای من کافی است. پس از شهادت، رهبر معظم انقلاب به منزلشان رفت و گفت: وصیت نامه شهید پورزرگری را خواندم و منقلب شدم.
خاطرت تلخ حسن روشن از شهادت و مرگ دوبرادرش
بنده را بازخواست کردند که نمی دانیم شما ارزغیر مجاز به خارج می بری و قبل از انقلاب فلان کارها را می کردی. اگر در آن عکس بودم این تهمت ها را به من نمی زدند. یک بار هم تیم ملی به خط مقدم رفت. شما اما در این سفر نبودید. ما یک بار در قالب تیم کارگری همراه با آقایان قاسمپور و برزگری که در امارات بازی می کردیم به هویزه رفتیم. یک سفر هم به مشهد داشتیم و چند بازی انجام دادیم. ولی درست ...
از فرش به عرش
حسین سعی کرده بود جای خالی حسین را تا جای که می تواند برای پدر این شهید عزیز پر کند می گوید حسین مادرش را دردوران بچگی از دست داده بود پدرش پزشک معتمد شهر بود و در زمان زندگیش کارهای خیر زیادی انجام داد .حسین تک پسر بود و در رفاه و آسایش بزرگ شده بود و می توانست در دنیا از بهترین امکانات و مرفه ترین زندگی برخوردار باشد ولی به خاطر اعتقاداتی که او و پدرش داشت با وجود سن و سال کم راهی جبهه ها شد ...
ناگفته هایی از جانباز حمید بیات / 16 بار مُردم و زنده شدم...
، می گوید وقتی از اتاق عمل بیرونم که آوردند مادر شهیدی حال مرا که می بیند، پس از اجازه از رئیس بیمارستان کنارم می ماند. بعد از مدتی متوجه وضعیتم شدم. همان لحظه در دلم از امام زمان(عج) خواستم لطف الله بیات را برساند تا پدر و مادرم را از وضعیتم مطلع کند که یکباره گرمای نفسی را در صورتم احساس کردم؛ خودش بود. گریه ام گرفت و با ناله گفتم کاش حضور خود شما را آقای من صاحب الزمان(عج) طلب می ...
گفتگو با دو آزاده که چند سال بعد از شهادت به خانه بازگشتند!
...> داستان رستم عالیشاه هم تقریباً شبیه به آن چیزی است که خواندید و البته اسارت در همان منطقه و این بار در پاتک دشمن به جبهه فاو. 12 روز از پیوند زناشویی رستم می گذشت. آرزوهای زیادی داشت و قرار بود وقتی از عملیات برگشت زندگی مشترکش را آغاز کند. اما خبر شهادت رسید و تابوتی که خالی دفن شد. رستم سخت ترین روزها را در اردوگاه اسراء سپری کرد. جایی که 4 هزار و 500 نفر بدون آنکه اسم و مشخصاتی از آنها به ...
بانوان پشتیبان جبهه و جنگ از خانه
آنجا حضور داشتند، به این محل فرستاده شدم و همکاری می کردم، بعد از مدتی یکی که از مسئولان به من گفت شما موقع خروج از ارشادگاه چهره ات رو عوض کن، گفتم چرا؟ گفت اسمت را به عنوان ناخن کش از رادیو عراق اعلام کردند! بعدها مجبور شدم در سکوت رفت و آمد کنم. این بانوی فعال در ستاد پشتیبانی جبهه و جنگ با تأکید بر اینکه برای فعالیت هایمان هیچ هزینه ای نمی گرفتیم، در اصل کار را قربه الی الله انجام می ...
قرعه کشی برای اعزام به جبهه در سمنان؛ سبقت برای ایثار!/ وقتی پستچی وصیت نامه ام را به دست خودم داد!
: تلخ ترین و شیرین ترین خبری که از جبهه ها کسب کردید چه بود؟ قدس: اسفندماه سال 66، قرار شد گروهی از خبرنگاران را به جبهه غرب اعزام کنند. وقتی من به تهران رسیدم، ماشین روزنامه رفته بود! به من گفتند با اتوبوس به کرمانشاه برو و خودت را به قرارگاه رمضان معرفی کن. از آن جا مرا تحویل ماشینی دادند و تا سقز رفتم. در سقز به گروه خبرنگاران ملحق شدم. نیمه شبی بود که به ما گفتند بلند شوید که برویم ...
ماجرای عکس شهید 13 ساله ای که بر دیوار اتاق مقام معظم رهبری نصب است
شهرستان اسدآباد دیده به جهان گشود، عشق وصف ناپذیر این شهید والا مقام در سن کم به دفاع از مام وطن در برابر دشمنان موجب شد تا با دستکاری شناسنامه خود در دوم راهنمایی روانه جبهه حق علیه باطل شود و در بار دوم اعزام خود در عملیات بیت المقدس 2 به تاریخ 30 دی ماه 66 در حالیکه تنها 13 سال از بهار زندگی خود را تجربه کرده بود، در ماووت عراق بر اثر اصابت ترکش به سر عاشقانه به شهادت رسید. شهید رضایی به ...
یادی از رشادت و اخلاص شهید فرهنگی و شهید دانش آموز لرستانی
انقلاب و منافقین جلوگیری به عمل می آورد . با شروع جنگ تحمیلی ، این شهید والا مقام در خیل رزمندگان دلاور بسیجی به سوی جبهه های نبرد حق علیه باطل رهسپار گردید و مدت مدیدی با مسئولیت معاون دسته و دژبانی 72 محرم ، از دین و میهن خویش دلاورانه دفاع کرد و سرانجام این دلاور مرد عرصه های جنگ و جهاد در سن 18 سالگی با پیکری خونین سر بر سجاده گلگون کرخه نهاد . فرازی از وصیت نامه شهید : ...
آلیسون بکر: مادرم هم دروازه بان بود!
آلیسون از رم با 67 میلیون پوند را نقطه عطف این تیم می دانند، یک دروازه بان برزیلی به یک دفاع انگلیسی سر و شکل داد. آلیسون از اول می خواسته دروازه بان شود: در خون من است، پدر و پدربزرگم دروازه بان بودند و مادرم در تیم هندبال مدرسه دروازه بانی می کرد. فقط یک بار وقتی 9 سال داشت، هافبک بازی کرد اما به دروازه رفت و دیگر برنگشت. برادرش، موریل که پنج سال بزرگتر است، بااستعداد بوده و آلیسون به او ...
رمز موفیقت دختر روستایی که رتبه 2 کنکور سراسری را کسب کرد
راچک کردم ولی رتبه ها اعلام نشده بود، ساعت 4 صبح با زنگ یکی از دوستانم از خواب بیدار و متوجه شدم که رتبه دوم کنکور زبان خارجه را بدست آورده ام. ** از چه زمانی تصمیم به شرکت در کنکور زبان گرفتی؟ حدوداً دو سال می شود که تصمیم خود را برای اینکه در چه رشته ای کنکور بدهم گرفته بودم و برای این تصمیم تلاش کردم ولی هیچ وقت به خودم نگفتم که باید رتبه تک رقمی بیاورم فقط دوست داشتم در ...