سهیل 4 بار پای چوبه دار مرد و زنده شد / گفتگو با جوان تهرانی
سایر خبرها
قاتل: به خاطر یک سیلی تا پای چوبه دار رفتم
مرتضی نیز به حبس محکوم شد. این حکم در دیوان عالی کشور نیز تأیید شد و متهم در آستانه مرگ قرار داشت تا اینکه توانست رضایت اولیای دم را جلب کند. به این ترتیب پرونده از جنبه عمومی جرم به دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد و متهم بار دیگر مقابل هیئت قضایی شعبه دوم قرار گرفت. او در آخرین دفاعش گفت: مقتول را نمی شناختم و خصومتی با او نداشتم. به خاطر یک سیلی تا پای چوبه دار رفتم و در این مدت که در زندانم، خانواده ام به خصوص مادرم خیلی اذیت شده اند. از دادگاه تقاضا دارم در مجازاتم تخفیف قائل شوند تا هرچه زودتر آزاد شوم. در پایان هیئت قضایی جهت صدور رأی وارد شور شد. ...
پدرم در ایام جوانی مادرم را از خطر مرگ نجات داد
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : سرویس تاریخ انتخاب ؛ خیلی ها طرز زندگی و حقارت و صرفه جویی غیرلازم پدر و مادربزرگ من را اهانتی به شمار می آوردند و گاهی از کنایه نمی توانستند خودداری کنند و بارها شنیده می شد که با آهنگ تمسخرآمیز و خشم آلودی زبان شان را می گشودند و خویشتن داری و حفظ ظاهر را جایز نمی دانستند و جملاتی ماننده بیچاره ها را زمزمه می کردند و یا زمانی ...
اعدام قاتل موبایل فروش اسلامشهری !
برادرش تماس گرفت و به بیمارستان منتقل شد اما ساعتی بعد به کما رفت و تلاش پزشکان برای نجات جان وی بی نتیجه ماند.در این میان پدر و مادر فرشاد با اهدای اعضای بدن فرزندشان موافقت کردند و اعضای بدن فرشاد به چندین بیمار نیازمند اهدا شد. بازداشت 3 متهم با مرگ صاحب موبایل فروشی تحقیقات برای ردیابی عاملان جنایت خونین آغاز و سه متهم جوان در اسلامشهر ردیابی و بازداشت شدند.آنها به ...
آزار سیاه مسافران در ارابه جهنمی
[سیما فراهانی] وحشت، ترس، خطر، ناامیدی و اضطراب را تجربه کردند. در آن خودروی جهنمی ثانیه ها برایشان حرکت نکرد و زمان متوقف شد؛ نه صدای فریادشان را کسی شنید و نه توانی داشتند برای مقابله. در جدال با مرگ و زندگی در خودروی سه مرد شکنجه گر ساکت ماندند، کتک خوردند، اموال شان را از دست دادند و حتی به آنها تعرض هم شد. حالا اما آمده اند تا این بار فریاد بزنند. پسر شکنجه گر دست و پابسته در مقابل شان است و ...
دشمنیِ استالین با محصولات تجملیِ کارخانه های غرب بی پایان بود
بار دیگر در کمین بود اطلاعی نداشت. پدرم دریافت کالاهای تجملی را به شدت منع کرده بود و چندین بار مادرم را به این خاطر سرزنش کرد. او به هیچ وجه تحمل چنین گشاده بازی های اشرافی را نداشت و آن را برای همه مخصوصا نزدیکان خود تحریم می کرد. گویی دشمنیِ او با محصولات تجملیِ کارخانه های غرب و اصولا خارجی بی پایان بود و هرگز حتی برای یک لحظه قدرت تحمل بوی ادکلن و دیدن آن چه که از غرب می آمد نداشت. ...
زوایای پنهان خودکشی پدر امیر حسین مرادی؛ ناگفته های وکیل خانواده متهم از تماس مشکوکی که ناصر مرادی را به ...
سرعت پخش شد و مشخص شد فردی که خود را خبرنگار و وابسته به نهادهای حقوق بشری معرفی کرده با پدر یکی از محکومان تماس گرفته و مدعی شده است که بزودی فرزندش بدون برگزاری مجدد دادگاه به دار مجازات آویخته شود و همین امر باعث شده تا پدر متهم تاب و تحمل نداشته و دست به خودکشی بزند. بابک پاک نیا وکیل خانواده امیرحسین مرادی در این باره گفت: شما می دانید که این خانواده به شدت تحت فشار بوده اند. حالا در ...
گفت وگو با زنی که شوهرش را با پرتاب کارد به قتل رساند
...> حرف آخر؟ پشیمانم. اول شرایط را ببینید بعد انتخاب کنید در این پرونده زنی 28 ساله ناخواسته و بعد از دعوا با شوهرش و در اوج عصبانیت دست به قتل او زد و در برابر مجازات قصاص قرار گرفت. او یک بار تصمیم اشتباه گرفت و با مردی ازدواج کرد که 22 سال از خودش بزرگ تر بود. بیشتر خانم ها، چون تحمل زندگی به تنهایی را ندارند و بعد از جدایی از سوی خانواده حمایت نمی شوند، دوباره بعد ...
روزگار سیاه !
دادند به خاطر اینکه مرگ مادرم را لحظه ای فراموش کنم و به یاد خاطرات بد زندگیم نیافتم کمی مواد مصرف کنم و حالم را تغییر دهم. آنقدر به این کار ادامه دادم که معتاد شدم و تمام پولی که با زحمت در آوردم را خرج مواد کردم. در همین زمان در سن 18سالگی با افسانه دختر همسایه مان آشنا شدم. خیلی دوستش داشتم و دلم می خواست با او ازدواج کنم. اما او و خانواده اش می دانستند من شرایط خوبی ندارم مخالفت ...
تپه سنگی وکیل آباد ؛ سقفی برای کارتن خواب ها
.... حاصل گفتگو با معتادان کارتن خواب تپه سنگی را در سطور بعدی می خوانید. 23 سال است معتاد هستم مهدی با بیان اینکه سال 1356 به دنیا آمده، گفت: از بیست سالگی به اعتیاد روی آورده و همه نوع مواد مخدری را تجربه کرده ام. در ابتدا با سیگار و سیگاری آغاز شد و بعد ها به تریاک، هروئین، شیشه و... رسید. از آنجایی که پسر بزرگ خانواده بودم کسی با من کاری نداشت، نه پدر و نه مادر. از اول هم اهل ...
همیشه ترس از دست دادن محمدحسین را داشتم/ خانواده شهدای مدافع حرم اسیر زخم زبان ها هستند
ایده آل بود که همیشه فکرمی کردم که زود از دستش می دهم. اما هیچ وقت فکرش را هم نمی کردم که به این زودی همسر شهید شوم. محمدحسین نه فقط برای من، بلکه برای همگی انسان خوبی بود؛ او در میان خواهران و برادرانش هم شاخص بود و رفتارش با پدر و مادرش فرق داشت. او سعی می کرد در ارتباط با همه، جزو بهترین افراد باشد و به همه خوبی کند. محمدحسین باتوجه به این که دوران دانشجویی مشغول به کار بود، تمام ...
من ایرانی ام؛ امّا هر روز با تو در کوچه های فلسطین اشک می ریزم /بزرگ مرد انتفاضه! دلیری دستانت را می ...
کودکی پرپرت را . شب، غلیظ تر شده است و با هزار فانوس، روبه رویت ایستاده ایم . شب، غلیظ تر شده است و تنهایی ات ضخیم تر . بزرگ تر از همه کودکان جهان شده ای. سرت به آسمان می رسد، گام هایت را محکم برمی داری، از تاریکی نمی ترسی، از تنهایی نمی هراسی، گرسنه نمی شوی، پلک هایت برای خواب سنگین نمی شود . تو با تمام کودکان متفاوتی . خونی که در شریان های تو ...
سردار گلشهر | گفت وگو با خانواده محمد مقدم شهید مدافع حرم
.... من هم سوار یک اسب سفید بودم. ناگهان یک خانم خیلی محجبه را دیدم که به سمت من می آید. دهانۀ اسبم را گرفت و ما را با خودش برد. مادرم ترسیده بود. فکر می کرد اینجا و در اردوی ملی برایش اتفاقی بیفتد. به او می گفت برو به ایران. برادرم، اما بهتر از همۀ ما مفهوم خواب او را می دانست. می خواست بیاید مرخصی، اما پشیمان شد سردار درست فهمیده بود. خوابش تعبیر شد. خانواده اش می گویند ماجرای ...
گاندی کیست؟ (زندگی نامه، جملات و سخنان)
انجام کارها یا آنها را با عشق انجام دهید یا هرگز انجام ندهید . جایی که عشق وجود دارد زندگی نیز وجود دارد. هر شب زمانی که می خوابم می میرم و صبح روز بعد هنگامی که بیدار می شوم دوباره متولد می شوم . دو روز در سال است که ما نمی توانیم برایش کاری انجام دهیم: دیروز و فردا طوری زندگی کنید انگار فردا خواهید مرد، یاد بگیرید چنان زندگی کنید که انگار همیشه زنده اید ...
شبیخون به حرفه ای های پایتخت
آبی کاربنی که به تن دارد از همه بیشتر عرض اندام می کند. می گوید: هر شروری که در منطقه 19 تردد می کند را خاموش می کنم. خاموش کننده منم. در زندان تیزی درست می کنم و با تیزی با اوباش درگیر می شوم تا منطقه را از وجود این مزاحمان پاک کنم. 29 سال دارد. 20 بار سابقه دستگیری دارد و 14 سال حبس کشیده. تنها جرمش هم درگیری است؛ آن هم با اشرار. اشرار حقیقی نه مجازی: از این سوسول بازی ها خوشم نمی آید. می خواهم درگیری فیزیکی داشته باشم نه این که در اینترنت و اینستا لفظی بجنگم. کار من خاموش کردن و پاک کردن اشرار است. /شهروند ...
شهیدی که تاریخ تولد و شهادتش یکی است
به گزارش پایگاه خبری مهرصبا مرجع اخبار شهرستان میانه ، معصومه درخشان طی گزارشی نوشت: در حالیکه یک روز قبل از تولد همسرم در تدارک برگزاری جشن تولد او بودم ناگهان همه شادی ها و خوشحالی هایم با صدای لرزان پدرو چشمان به اشک نشسته مادرم به اندوهی از غم و اندوه تبدیل شد و فهمیدم همسرم به آرزوی همیشگی خود یعنی شهادت دست یافته است. در کنار شهدای هشت سال دفاع مقدس و شهدای مدافع حرم ...
"روایت دلدادگی" / هر هفته معرفی یک دانش آموز یا معلم شهید استان کرمان
که از مدرسه برگشتم متوجه شدم که مادرم در خانه نیست. در همان لحظه مادرم به دنبال من آمدند و گفتند: باید برویم خانه یکی از آشنایان. من عصبانی شدم و گفتم: من امتحان دارم و باید درس بخوانم. غلامرضا با نهایت آرامش به من گفت: امر مادر واجب و درس خواندن مستحب است. راوی: نیره جعفر کرمانی پور خواهر شهید "مبارزه علیه رژیم شاه " پدر شهید فردی ارتشی بود به همین دلیل ما در شهر ...
ماجرای زندگی زن کردی که یک افسر عراقی را با تبر کشت
می کردم؟ از کجای زندگی اش باید می پرسیدم که بغض نپیچد در گلویم؟ از کجای قصه اش باید می پرسیدم که دستم نلرزد، تنم نلرزد. حرف زدن با فرنگیس راحت نبود. زنی که حالا 58 ساله شده بود و از 18 سالگی، جنگ و خون را نه تنها به چشم دیده بود بلکه صدها بار کشته ها و زخمی های انفجار مین را از خاک بلند کرده بود تا ببیند زنده اند یا نه! فرنگیس در طول 8 سال دفاع مقدس هزاران بار مرگ را مسخره کرده بود! ...
اعدام مردی که یک دلار فروش را به قتل رسانده بود+ عکس
نمی دانم چطور این اتفاقات رخ داد. اسلحه را برای چه خریدی؟ 23 سال قبل خواهر کوچک من توسط خانواده مادری ام ربوده شدند و همراه مادرم به خارج از کشور قاچاق شد و این اتفاق هیچ وقت فاش نشد و این اسلحه را تهیه کردم تا اینکه روزی که با این افراد روبرو می شوم به من پاسخ دهند که چرا دو عضو خانواده ام را از من گرفتند. علت ربودن خواهرت چه بوده؟ به خاطر اختلاف پدر و ...
قاتل دلارفروش در ایستگاه مرگ
بیمار شد و در کار نیز ورشکسته شد. من هیچ پولی نداشتم تا او را درمان کنم به همین خاطر پدرم مرد و من زندگی سخت تری را تجربه کردم. از همه آدم ها کینه به دل گرفته بودم و بعد هم تصمیم گرفتم هر طور شده پولدار شوم و از فقر نجات پیدا کنم. وقتی بزرگتر شدم اسلحه ای خریدم و شروع به سرقت کردم. به عنوان مأمور به سراغ دلارفروش ها می رفتم و سرقت می کردم. با توجه به درخواست قصاص اولیای دم، مرد ...
زنان آتش را قراری نیست
با تصمیم او چندان موافق نبودند: پدر و مادرم ابتدا مخالفت زیادی داشتند. الان هم که 6 سال و 2ماه است که وارد این حرفه شدم، هنوز هم نگرانند. آتش نشان باید همیشه آمادگی بدنی خوبی داشته باشد. الهام قبل از این که آتش نشان شود، ورزش می کرد: من چند رشته رزمی کار کردم. چند مقام استانی و کشوری به دست آوردم. وقتی هم که در آزمون عملی شرکت کردم، نمره خیلی خوبی به دست آوردم. الهام هنوز هم آمادگی بدنی ...
شوهر اسیدپاش: نمی خواستم همسرم را از دست بدهم
مشغول به کار شدم. اختلافت با مهناز سر چی بود؟من همیشه کنار و همراهش بودم. حتی مقابل خانواده ام ایستادم، مادرم دلش نوه می خواست و به من گفت حالا که مهناز بچه دار نمی شود، با یک نفر دیگر ازدواج کن تا بچه ات را ببینم. اما قبول نکردم، گفتم من عاشق همسرم هستم و نمی توانم از او جدا شوم. حتی برادرش سال ها قبل به خاطر موضوعی با مهناز درگیری لفظی پیدا کرد که من در دفاع از مهناز، با او دعوا کردم و سر ...
بخشش جوانی که به خاطر دوستش آدم کشت
سال بارها طناب دار را بالای سر خودم احساس کردم. خانواده فرشید می گفتند با هیچ چیز جز قصاص من آرام نمی شوند. بارها در را به روی خانواده من باز نکردند و تلفن های من را پاسخ ندادند. من روزهای بسیار سختی را تحمل کردم. نمی دانستم باید چه کنم؛ بارها بیمار شدم و با خودم گفتم باید مرگ را بپذیرم. اما ناخودآگاه باز هم تلاش می کردم زنده بمانم.متهم ادامه داد: زمانی که این حادثه رخ داد من 21ساله بودم. درک ...
پا برهنه با دشمن جنگید/ شهید چمران گفت حسن منیم بالامدی
شده است. یعنی همان روزهایی که حسن در عملیات خیبر شرکت داشت، مادرم در خواب دید که پدرم به او خبر شهادت حسن را می دهد. همزمان پدرم هم خواب دیده بود که حسن خودش به او گفته که پدر منتظر من نباشید. همه این ها در کنار ایمان و اعتقادی که پدر و مادرم داشتند باعث شد که به شهادت حسن افتخار کنند. باتوجه به اعتقادات راسخ خانواده به آرمان های انقلاب اسلامی و رهبری آن و خط سرخ شهادت، چیزی به عنوان بی ...
چارلز منسن قاتل زنجیره ای
.... دوران نوجوانی چارلز منسن در شهر ایندیاناپولیس (مرکز ایالت ایندیانا - آمریکا)، در این دوران او یک دزد بود چارلز منسن در سال 1969 دستگیر شد چارلز منسن سال 1988، زندان سن کانتین، چارلز منسن به گزارشگران شوخی می کند چارلز منسن لحظه ای که تقاضای عفو می کند. حکم اعدام منسون در سال 1972 و زمانی که لایحهٔ حذف مجازات اعدام به وسیلهٔ دولت تصویب شد ...
بخشش جوانی که به خاطر دوستش آدم کشت
من برای تأمین مبلغی که اولیای دم خواسته بودند، همه چیزشان را از دست دادند. من در این هشت سال بار ها طناب دار را بالای سر خودم احساس کردم. خانواده فرشید می گفتند با هیچ چیز جز قصاص من آرام نمی شوند. بار ها در را به روی خانواده من باز نکردند و تلفن های من را پاسخ ندادند. من روز های بسیار سختی را تحمل کردم. نمی دانستم باید چه کنم؛ بار ها بیمار شدم و با خودم گفتم باید مرگ را بپذیرم. اما ناخودآگاه باز ...
8 سال زندان به خاطر یک حماقت | به خاطر دوستم مرتکب قتل شدم
...> متهم این بار در دفاع از خودش گفت: من و کیارش سال ها با هم دوست بودیم. روز حادثه از من خواست با هم جایی برویم. وقتی به آنجا رسیدیم، او با چند نفر درگیر شد و من هم به خاطر رفاقتم وارد درگیری شدم و در یک لحظه دیدم که اگر از خودم دفاع نکنم، کشته می شوم. همان لحظه چاقویی را که داشتم، بیرون آوردم و ضربه ای به یکی از طرف های درگیری زدم که باعث فوت او شد. من اصلاً فریبرز را نمی شناختم . واقعاً قصدم کشتن ...
جز پدربزرگ و مادربزرگ همه سعی داشتند از مقام خانواده خود بهره برداری کنند
بی ارزشی هستند ! مرگ دردناک مادرم زندگی او و شوهرش را نیز تغییر داد و آن ها که زمان درازی بود هریک جداگانه در آپارتمانی ساکن بودند دوباره به یکدیگر نزدیک شدند و زندگی مشترکی را شروع کردند، ولی این دوره برای آن ها چندان شادی بخش و توام با رفاه روحی و فکری نبود، چون خوب به خاطر دارم که آن ها حتی در فاصله کوتاه غذا خوردن در حضور همه افراد خانواده به بهانه های جزئی و خیلی بی اهمیت با یکدیگر ...
جمال خاشقچی خواستار یک عربستان سعودی مداراگر بود/ واشینگتن پست: دو سال بعد از مرگ، حقیقت خاشقچی هم چنان ...
شفقنا از واشینگتن پست ؛ دیوید ایگناتیوس تحلیلگر سیاسی و ستون نویس این روزنامه عقیده دارد که: ویدئوی بدکیفیت آخرین لحظه آزادی جمال خاشقچی بعد از تقریباً دو سال هم چنان تکان دهنده است: یک مرد بلند قامت رو به طاسی وارد ویلای باریکی شده و از زیر لبه یک سایبان سفید به سمت دری می رود که آن سویش مرگ منتظر است. ایگناتیوس نزدیکی دومین سالگرد ترور خاشقچی را یادآوری می کند: دوم اکتبر دومین سالگرد ...