سایر منابع:
سایر خبرها
پسرجوان: مادرم را به خاطر سند خانه کشتم
فروردین ماه سال 98 پسر 32 ساله ای به نام شهریار با پلیس تماس گرفت و از مرگ مرموز مادرش خبر داد. شهریار گفت: مادرم در غیاب من و خواهرم خودش را حلق آویز کرده است .من وقتی به خانه وارد شدم،با صحنه وحشتناکی روبرو شدم. پیکر بی جان مادرم از نرده های راه پله آویزان بود. من که ترسیده بودم بلافاصله پیکر نیمه جان مادرم را پایین آوردم اما او دیگر نفس نمی کشید و کار از کار گذشته بود . ...
کتاب خاطرات همرزم شهید بلباسی روی پله دوم نشست
مدافع حرم و نویسنده توانا چندین جلد کتاب از شهدای مدافع حرم خان طومان همچون شهید رادمهر(کتاب شهید عزیز)، شهید سیدرضا طاهر(کتاب طاهرخان طومان)، شهید محمد تقی سالخورده(کتاب هفت روز دیگر)، شهید حاج محمود شالیکار (کتاب خداحافظ دنیا) و چندین جلد کتاب دیگر در این زمینه منتشر شده است. برشی از کتاب: دیروز مادرم گفت: شما ناهار بیایید خونه ما. خواهرم شب میاد! گفتم: نه! جواد شاید زنگ ...
خواهری که خواهان قصاص برادرش شد
متوجه شدم مادرم خانه اش را به نام خواهرم کرده تا بعد از مرگش به من ارثی نرسد. آنقدر از این موضوع ناراحت شدم که همه زندگی ام بهم ریخت. به خاطر پول و ارثیه ناراحت نبودم از اینکه مادرم من را لایق ارثیه نمی دانست، ناراحت شدم. روز حادثه وقتی در خانه تنها بودیم، سر این موضوع با مادرم درگیر شدم و به او گفتم حق نداشت بدون اجازه من چنین کاری را انجام دهد مادرم گفت، چون معتادی، دوست ندارم پولی به دستت ...
واکنش مادر شهید رادمهر به بازگشت پیکر فرزندش/ پسرم را برای غلامی حضرت زینب(س) فرستاده بودم
خاک سپرده شد. سیاوش مسلمی فرمانده سپاه کربلا در این راستا با حضور در منزل مادر شهید مدافع حرم رادمهر با خانواده این شهید دیدار و گفتگو کرد. فرمانده سپاه کربلا در این دیدار شهادت را مختص یاران مخلص خدا دانست و خطاب به مادر شهید رادمهر اظهار کرد: فرزند شما الگوی برجسته کشور است و درود بر شما که فرزندی همچون شهید رادمهر را تحویل انقلاب و کشور دادید. فرزندم را برای ...
توصیه شهید مدافع حرم به همکارانش در سپاه
به گزارش جهان نیوز ، شهید مدافع حرم محمد بلباسی از شهدای لشکر عملیاتی 25 کربلای مازندران به همراه 12 تن دیگر از یارانش در روز 17 اردیبهشت سال 95 در خان طومان سوریه به شهادت رسید. روز گذشته و پس از سپری شدن چهار سال خبر تفحص پیکر هشت تن از این شهدا از جمله شهید بلباسی منتشر شد و تسکینی برای دل داغدار خانواده این شهدا شد. اما پس از انتقال وسایل شهید محمد بلباسی از سوریه(سال 95)، وصیت ...
مادر شهید مدافع حرم محمود زادمهر: عاقلانه با خدا معامله کردم
چهار پسر داشتم که محمود اولین فرزند خانواده و پاسدار بود. او آخرین باردر 14 فروردین ماه سال 95 به سوریه اعزام و 16 اردیبهشت همان سال مصادف با روز مبعث پیامبر(ص) خبر شهادتش به ما رسید، اما پیکرش در منطقه ماند. مادر شهید می افزاید: خودم از جمله تشویق کنندگان پسرم برای حضور در جبهه مقاومت و دفاع از حرم اهل بیت بودم. خبر شهادتش را هم از رسانه ها شنیدم. وی در مورد آمادگی شنیدن خبر شهادت ...
فرزندم را به غلامی حضرت زینب(س) فرستاده بودم
برگشت پیکر مطهر چهار شهید مدافع حرم را شنیدم، روبه روی عکس پسر شهیدم ایستادم و به او گفتم احسنت که نخواستی از غلامی حضرت زینب(سلام الله علیها) خارج شوی. مادر شهید مدافع حرم رادمهر با اینکه خدا صلاح دید که شهدا برگردند، تصریح کرد: امیدواریم برگشت پیکر شهدای مدافع حرم چشم مسئولان را باز کند و در جامعه باعث تحول شود. و ان شاء الله قدم شهدا برای استان ما خیر است. ...
وقتی همسر شهید شدم خودم را برای شهادت بابا هم آماده کردم
مقدس را هم داشت؟ بله، ماه شهریور برای پدر ماه خاصی بود. ایشان در شهریور به دنیا آمد، در 21 شهریور سال 1367 به جبهه اعزام شد البته آن زمان آتش بس اعلام شده بود و در شهریور 99 هم به شهادت رسید. ایشان در سن 17 سالگی در مناطق عملیاتی حضور پیدا کرد و بعد از چند ماه به خانه بازگشت. روز ها و لحظاتی که پدر همیشه با اشتیاق از آن ایام یاد می کرد. همواره حسرت جاماندنش را از قافله شهدا می خورد. اما ...
پیکر شهید علی ایزدیان پس از 38 سال به خانه بازخواهد گشت + تصاویر و وصیتنامه
گردد و نامی از این ابر جنایتکاران بر روی زمین نباشد سلام خدمت پدر و مادر عزیزم، زبان من از گفتن آن همه مهر و محبت شما که شب ها و روزها در کنار من بودید و برایم زحمت کشیدید قفل گردیده است. پدر بدان که من هدیه ای از طرف خداوند به شما بودم پس بهتر که آن هدیه را در راه خدا بدهید هدیه خونباری که از حسین (ع) تا این زمان به ما ارث رسیده است و تو ای بهترین مادر امیدوارم که مرا ببخشید که فرزند ...
پاسخ دردناک فرزند شهید همت به همسر شهید بلباسی
نحیفت پیدا شده. خوش به حال دهه ی شصت که مردانی با لباس رزم در خانه را می زدند و مردانه خبر شهادت را می دادند. نه مثل الان که از غریبه ها و خبرگزاری ها خبری از شما به ما می رسد... بگذریم. خوش آمدی عزیزم. چشممان روشن. در پی استوری همسر شهید بلباسی، محمدمهدی همت پسر شهید همت در توئیتر نسبت به این استوری واکنش نشان داد. او گفت: در جواب استوری همسر شهید بلباسی نوشتم: خواهرم. مادر ...
سفارش طلبه شهید کرمانی در خصوص فاطمیون چه بود؟
گفتگو با ناب نیوز؛ در خصوص هدف شهید از حضور در سوریه گفت: برادرم دفاع ازحرم حضرت زینب(س) و حضرت رقیه (س) بود و اعتقاد داشت حضرت یکبار به اسارت رفتند و حالا که ما هستیم، نباید اجازه دهیم دوباره به اسارت دشمن درآمده وحرم به دست دشمنان بیفتد. خواهر شهید مدافع حرم بیاضی زاده ادامه داد: سعید معتقد بود حرم اهل بیت وحضرت زینب(س) مظهر ولایت و امام زمان(ع) است و ما با این کار و دفاع از حرم به ...
در سوگِ یاران | روایت روضه 2 شهید در محله 17 شهریور مشهد
، نیک نام محله مادر بعد از شهادت 2 پسر بی تابی نمی کند و با تأسی به بانوی صبر می گوید که هنوز مانده تا ما به مصائب حضرت زینب برسیم، ولی در دلش غوغایی است. او هر روز و هر لحظه خاطرات قد کشیدن جوان هایش را مرور می کند تا جایی که خانواده نگران حالش می شوند. حال پدر هم تعریفی ندارد. سیاوش هایش از دل آتش بیرون نیامده اند و پشت او را خم کرده اند. گوشه گوشه خانه، حتی درختان باغچه و همه اسباب زندگی شان ...
طواف نامدار گمنام در حرم امام رضا(ع) / آمدی چشممان روشن
سلام به پیشگاه امام عصر حضرت بقیة الله الاعظم و شهدای گرانقدر از ابتدای خلقت تا کنون خصوصاً شهدای مظلوم مدافع حرم و درود به محضر معمار کبیر انقلاب اسلامی حضرت امام خمینی(ره) و رهبر عظیم الشأن حضرت امام خامنه ای و آرزوی صحت و سلامت برای همه خادمین به نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران و پیروزی همه رزمندگان جبهه مقاومت اسلامی و مدافعین حرم . شهادت می دهم به یگانگی خداوند و نبوت خاتم المرسلین ...
راضی بودم پسرم شهید شود اما اسیر نشود
...، گفت: همه می دانستند که ما در محله ای ضعیف زندگی می کردیم و سختی کشیده ایم. مادرم هنوز در همان محل زندگی می کند. او در خصوص مفقود الاثر بودن برادرانش گفت: شهادت محسن را باور داشتیم چون هیچ کس از کانال فکه زنده بیرون نیامد اما شهادت مسعود را کسی ندیده بود و هر بار که اسرا را می آوردند ما منتظر بودیم و امید داشتیم که باز گردد. در ادامه برنامه مادر شهیدان تقی زاده به جمع ...
شهید رضا حاجی زاده به روایت مادر
تاریخ 1395/2/17 در کشور سوریه و منطقه خان طومان به شهادت رسید. از او یک فرزند دختر به نام حلما و یک پسر به نام طه به یادگار مانده است. رضا حاجی زاده اهل آمل از شهدای لشکر عملیاتی 25 کربلا به همراه 12 تن دیگر از یارانش در روز 17 اردیبهشت ماه سال 95 در خان طومان سوریه به شهادت رسید که پیکرش در معرکه نبرد جا ماند تا اینکه پیکرش در روزهای اخیر به میهن بازگشت. نجیبه ادهمی مادر ...
مجید مظفری: به دخترم گفتم روی من حساب کن
نظر گرفت، آلمان بود و به مرور دیگر کشورها هم به آن اعتنا کردند. اما هنوز هم در کشورهای زیادی است که دختران از کمترین حق حیات برخوردارند و باید برای به دست آوردن ابتدایی ترین آنها از جمله حق تحصیل و سواد مبارزه کنند. در کشور هند که از نظر تکنولوژی یکی از پیشرفته ترین کشورهاست، اما هنوز تعداد زیادی از مردمانش فرزند دختر را کسر شان خود می دانند و آسیب زدن به دختران و خشونت علیه زنان در این کشور بسیار ...
رجعت پیکر شهید حسن رجایی فر در روز تولد پسرش/ پدر به خانه جدید ما هم می آید
ازندران در منطقه خان طومان به درجه رفیع شهادت نائل آمدند. حال که بیش از چهار سال از خداحافظی این شهید با سه فرزندش می گذرد، خبر پیدا شدن پیکرش آخرین خبر از پدر است که به دست شان رسید. مهدیه رجایی فر تنها دختر این شهید مدافع حرم، در گفت وگو با فارس از حس و حال مادرش می گوید؛ مادرم حال و روز خوبی ندارد، می توان گفت در شوک فرورفته، حال عجیبی دارد، شاید می توان گفت این دیدار ...
محمد در شهادت گوی سبقت را از پدرش ربود
اولین باری که حال و هوای رفتن به جبهه پیدا کرده بود 15 سال داشت، اما وقتی متوجه شد به خاطر سن کم و حضور پدرم در جبهه او را اعزام نمی کنند کلی گریه کرد. وقتی آن روز گریه هایش را دیدیم، من، پدر و مادرم همراه ایشان اشک ریختیم. پدرم اولین رزمنده خانه ما بود که بعد از مدت ها حضور در جبهه شیمیایی هم شد. محمد پیگیر این بود که هر طور شده به جبهه برود که در نهایت برای اولین بار در 25 مرداد 66 راهی جبهه شد و سه ماه در جبهه حضور داشت. ...
یکی بود و یکی نبود، کاش جهان با کودکان مهربان بود!
آمار مرگ 200نفر هر روز. در این روزگار کودکان بسیاری در اثر کرونا پدر و مادر خویش را از دست داده اند و طعم فقدان پدر و مادر را چشیده اند. باید به این مسئله توجه داشت.یکی بود و یکی نبود. پدری بود که دلش می خواست با آبرو زندگی کند با داس زندگی دخترش را نابود کرد. اسم دخترک رومینا بود و دلش می خواست با پسری که فکر می کرد شاهزاده قصه هاست بگریزد. چون رومینا نه در خانه و نه در مدرسه مهارت زندگی را نیاموخته ...
اسماعیلی که در راه خدا قربانی شد...
تا شهید شوم و به عنوان مادر شهید بهشتی ات کنم... تلفن و موبایل که آن موقع نبود، چند تا نامه برایم فرستاد که زینب وار زندگی کن و اگر شهید شدم و پدرم ناراحت بود، با او درست رفتار کن. خاطره نماز جمعه... خاله شهید دوباره رشته کلام را به دست می گیرد... یک روز قبل از عملیات آخر آمد خانه ما. جمعه بود. گفت خاله مگر نمی خواهی بروی نماز جمعه؟ گفتم نه. گفت خاله این را ...
دختر 16 ساله از روی بیکاری پدرش را ساطوری کرد
...> مونا اعتراف کرد که به همراه ملیحه مادر خود، علی پدرش را از پا درآورده است. مونا به کارآگاهان اداره دهم پلیس گفت: از پدرم متنفر شده بودم و تصمیم داشتم او را بکشم. برای همین با مادرم هماهنگ کرده و تصمیم به کشتن وی گرفتیم. روز حادثه مقداری مرگ موش تهیه کرده و در آبمیوه وی ریختیم تا به این وسیله نقشه خود را اجرا کنیم اما تاثیری نداشت و پدرم فقط کمی حالش بد شد. بعد مقداری مرگ موش در غذای او ...
دلنوشته یک دانش آموز درباره حاج قاسم : همه ما یک حاج قاسم در دل داریم
اما من به او می گویم که نرگس جان غصه نخور همه ما یک حاج قاسم در دل داریم و او در دل ما تا همیشه زنده است. هدف از جمع آوری این مجموعه بست و پیوند الگوها و اسوه های انقلابی با نسل نوجوان و جوان کشور است.
تزریق امید به رگ های خشکیده آسیب های اجتماعی توسط مددکاران
تحصیلات و درسم را بیشتر از سوم راهنمایی نتوانستم ادامه دهم. وقت شوهر کردنم بود. مادرم می گفت باید بروم خانه بخت و من هم رضایت دادم. بین چند خانواده ای که برای خواستگاری پا پیش گذاشته بودند، این گزینه بیشتر از همه به دلم نشست. راستش خانواده ای سنتی هستند و خیلی به حرف زدن و رفت وآمد تمایل نداشتند و بازهم من سکوت کردم. چند ماه نامزد بودیم و متوجه اعتیادش نشده بودم. خانواده اش هم چیزی نگفتند تا اینکه ...
پیکر تکه تکه شده پسرم را از نام روی شلوارش شناختیم
، گفت اگر جنگ ما 20 سال هم طول بکشد تا آخرین قطره خونمان می ایستیم. این جنگ، جنگ حق علیه باطل است. شرکت در آن برای همه ما یک وظیفه شرعی و الهی است. زمانی که علی اکبر در عملیات آزادسازی خرمشهر از ناحیه دست، پا و پشت مجروح شده بود رو به من کرد و گفت مادر من شهید نشدم این یعنی سعادت شهادت را ندارم، ولی بعد از بهبودی دوباره به جبهه بازگشت. از شهادت برای من صحبت می کرد؛ شاید می خواست من را ...
لباس شهادت برازنده قامت پسرم بود/ در سلام کردن به کوچک و بزرگ سبقت می گرفت
.... مادر شهید شیری ادامه می دهد: ذکریا به خانواده های مستمند به خصوص برای تهیه جهیزیه کمک می کرد این موضوع را ما پس از شهادتش متوجه شدیم و همه این موارد نشان از این داشت که پسرم لیاقت شهادت را داشت. شهید ذکریا شیری زمانی که پیش دانشگاهی خود را گذراند برای استخدام در سپاه قزوین اقدام کرد و این موضوع همزمان شد با آغاز خدمت سربازی ذکریا، برای همین وی 8 ماه در سنندج دوران سربازی ...
شاید وقتی دیگر
را با پدر و مادرم جشن بگیرم اما کرونا نگذاشت. المیرا این را می گوید و ادامه می دهد: پدر و مادرم قرار بود برای به دنیا آمدن فرزندم پیشم بیایند و چند ماهی بمانند. از طرفی به خاطر دیدن شان بعد از چند سال ذوق زده بودم و از طرف دیگر خوشحال بودم که مادرم کنارم خواهد بود و کمکم خواهد کرد، چون اولین تجربه مادر شدن من است و چیز زیادی نمی دانم. خب همان طور که معلوم است آمدن شان خورد به کرونا و همه چیز به هم ...
با مداح حزب الله .../ سینه حاج حسن گنجینه محبت حسین(ع)
تکبیره الحرام می گوید الله اکبر ... ، راز و نیازش از جنس دیگری است، در نمازش جریان دارد ماه، جریان دارد نور، سنگ از پشت نمازش پیداست، همه ذرات نمازش متبلور شده است. سالخوردگی و گوشه نشینی را با زمزمه ذکر و روضه خوانی می گذراند، گاهی به تنهایی روضه ای برگزار می کند و اشک آهسته آهسته می لغزد بر رخسارش، گاهی هم با فرزندش هم نوا می شوند و ذکر مصیبت می گیرند. روزگاری صدایش خانه به ...
وقتی موبایل شما روی مخِ دیگران است!
به گزارش جهان نیوز ، ما آدم های این دوره و زمانه، در کنار بهره های فراوانی که از وسایل الکترونیکی و ارتباط جمعی می بریم، گاهی دچار مشکلاتی نیز می شویم. یکی از این وسایل گوشی تلفن همراه است. در کنار هزینه های اضافی و صرف زمان و انرژی بیشتری که صرف این وسیله می کنیم، با وجود کاهش ارتباطات حضوری با آشنایان و خویشان که به دلیل استفاده بیشتر از آن، با ورود به شبکه های مجازی در زن ...