محمد در شهادت گوی سبقت را از پدرش ربود
سایر منابع:
سایر خبرها
درخواست خواهر برای قصاص برادر
درخواست خود به دادسرا احضارشدند، برادران متهم اعلام گذشت کردند و گفتند شکایتی ندارند؛ اما خواهر متهم گفت درخواست قصاص دارد. او گفت: مادر من زن زحمتکشی بود.او به سختی خانه خریده بود و بعد از پدرم به زحمت ما را بزرگ کرد. مادرم می ترسید برادرم به خاطر اعتیادش خانه را از چنگ ما درآورد. به همین دلیل خانه را به نام من کرد تا بعد از مرگش من آواره خیابان نشوم. چون می دانست برادرم من را اذیت خواهد کرد.مادرم در ...
در سوگِ یاران | روایت روضه 2 شهید در محله 17 شهریور مشهد
جبهه هستند. در عملیات شرحانی حسن مجروح می شود و او را به پشت خط می آورند. حسن از حسین می خواهد همراهش سوار آمبولانس شود که او پاسخ می دهد: من باید بمانم. حسین توی خط می ماند و مبارزه می کند و شهید می شود. اشک هنوز بعد از سال ها یار بغض های برادر می شود تا از شهادت برادرش بگوید: با ما تماس گرفتند که برادرم تیر خورده و شیراز است. از این اتفاق چند روزی گذشت تا اینکه از سپاه به منزل ما آمدند ...
سفارش طلبه شهید کرمانی در خصوص فاطمیون چه بود؟
سمیرا بیاضی زاده گفت: برادرم علاقه زیادی به رزمنده های تیپ فاطمیون داشت و می گفت شهدای فاطمیون غریب هستند؛ بیشتر از شهادت صحبت می کرد و اینکه نباید شهدا را فراموش کنیم و باید یادشان را زنده نگه داریم. به گزارش ناب نیوز؛ دفاع از حرم اهل بیت در حقیقت دفاع از اسلام است؛ طی سال های اخیر با تعدی دشمنان و تکفیری ها به حرم های اهل بیت در عراق وسوریه مواجه بودیم که هدف آنها در حقیقت اسلام و ...
دختر مقتول: برادرم را قصاص کنید
سال پیش از همسرم جدا شدم و به خانه مادرم برگشتم و با مادر و خواهرم زندگی می کردم تا اینکه اعتیادم باعث شد بین ما اختلاف به وجود بیاید. مدتی قبل از حادثه متوجه شدم مادرم خانه اش را به نام خواهرم کرده تا بعد از مرگش به من ارثی نرسد. آنقدر از این موضوع ناراحت شدم که همه زندگی ام بهم ریخت. به خاطر پول و ارثیه ناراحت نبودم از اینکه مادرم من را لایق ارثیه نمی دانست، ناراحت شدم. روز حادثه وقتی ...
برادرم همواره به حمایت از ولایت فقیه سفارش می کرد/ احترام به والدین مهمترین کلید شهادت شهید "شیری"
عاقبت به خیر شد. وی در خصوص احساس خود درباره بازگشت پیکر برادرش، افزود: بسیار احساس خوبی دارم که پس از پنج سال پیکر برادرم به وطن بازگشته و چشم انتظاری خانواده، بخصوص مادرم به پایان رسید و امیدوارم چشم انتظاری همه خانواده های شهدا از جمله شهید الیاس چگینی، با بازگشت پیکر شهیدشان به پایان برسد. برادر شهید ذکریا شیری بیان کرد: برادرم همیشه به موضوع پیروی و حمایت از ولایت فقیه ...
لوکاکو: پدر و مادرم غذا نمی خوردند تا ما گرسنه نمانیم
برای خانواده جنگید. من وقتی 6 سالم بود، پدرم دچار مریضی دیابت شد و در آن سال ها زندگی را به سختی می گذراندیم. مادر پولی نداشت و به همین دلیل در رستوران ها کار می کرد. من و برادرم بعد از تمرین فوتبال به کمک او می رفتیم. لوکاکو ادامه داد: من و برادرم بعد از تمرین فوتبال به کمک او می رفتیم. اوضاع سختی داشتیم. پدر و مادرم غذا نمی خوردند تا من و برادرم گرسنه نمانیم. مهاجم تیم فوتبال اینتر ...
وقتی همسر شهید شدم خودم را برای شهادت بابا هم آماده کردم
مقدس را هم داشت؟ بله، ماه شهریور برای پدر ماه خاصی بود. ایشان در شهریور به دنیا آمد، در 21 شهریور سال 1367 به جبهه اعزام شد البته آن زمان آتش بس اعلام شده بود و در شهریور 99 هم به شهادت رسید. ایشان در سن 17 سالگی در مناطق عملیاتی حضور پیدا کرد و بعد از چند ماه به خانه بازگشت. روز ها و لحظاتی که پدر همیشه با اشتیاق از آن ایام یاد می کرد. همواره حسرت جاماندنش را از قافله شهدا می خورد. اما ...
حاج قاسم کدام شهید را به خاک سپرد؟
...، تبلیغ فرهنگ شهادت پرتلاش بود. کاروان هایی از دانشجوهای پزشکی را به سفر راهیان نور می برد و همیشه یکی از راویان تأثیرگذار جبهه فرهنگی بود. تنها شهید جمالی و امثال او هستند که می توانند این چنین راوی عشق و فرهنگ شهادت باشند. پدرم مراقب همه ما بود فاطمه جمالی دختر شهید جمالی می گوید: مدتی بود که پدرم بازنشسته شده بود. بیشتر وقتش را با خانواده می گذارند. بااینکه من و خواهرم ازدواج ...
شهیدی که فرستاده حضرت معصومه (س) برای حضرت زینب (س) شد
...، ایشان در جواب مجید بود به مادرت بگو تو را به حضرت زینب(س) ببخشد. وی با بیان اینکه برادرم مجید دو روز به مادرم التماس می کرد تا بتواند رضایتش را بگیرد، گفت: وی چند روز بعد از آن در عملیاتی در سوریه به شهادت رسید. برادر شهید سلمانیان با بیان اینکه پس از اصابت کردن تیر به "مجید" او چفیه و عمامه خود را به همرزمانش داد تا به دست مادر برسانند، ادامه داد: همرزمان مجید شهادت برادرم را به ما اطلاع دادند. ...
پیکر شهید علی ایزدیان پس از 38 سال به خانه بازخواهد گشت + تصاویر و وصیتنامه
مسجدسلیمان بود که در سال 1361 و در سن 16 سالگی به درجه رفیع شهادت نائل گشت. شیخ رباط رئیس بنیاد شهید و امور ایثارگران که به همراه رئیس اداره تبلیغات اسلامی به خانه شهید ایزدیان رفته بود، اظهار داشت: پیکر این شهید گرامی پس از 38 سال مفقودی، پیدا شد که پس از انتقال به تهران شناسایی و قرار است روز پنجشنبه با رعایت دستوالعمل های بهداشتی تشییع و در گلزار شهدای کلگه محل یادمان ایشان و در کنار ...
شهیدی که با فروش منزلش تعمیرگاه تانک راه اندازی کرد
ه خاک می افتند". فرزندت از زحمت های همسرت ( خانم فرامرزی) نیز برایم این گونه گفت که مادرم در مبارزات پدرم علیه رژیم پهلوی دوشادوش پدرم مبارزه می کرد و بعد از پیروزی انقلاب همپای پدرم هشت سال دفاع مقدس حضور داشت، لباس های رزمندگان را می شست، پدرم جنگ می کرد و مادرم در پشتیبانی از جبهه ها فعال بود. حکایت تانک های غنیمتی و پناهنده های عراقی نیز حکایت جالبی است که من و هم سن و ...
طواف نامدار گمنام در حرم امام رضا(ع) / آمدی چشممان روشن
به گزارش خبرنگار ایکنا، محمد بلباسی، شهیدی از استان مازندران است که در راه دفاع از حرم اهل بیت(ع) به مناصب و پست ها پشت پا زد و به آن سوی مرزها شتافت و باعث شد تا آنانی که او را می شناسند از او به عنوان نامدار گمنام یاد کنند. با آغاز جنگ تکفیری های داعش علیه ملت مظلوم عراق و سوریه و حضورشان در نزدیکی مرزهای کشورمان، زنگ خطر برای جمهوری اسلامی هم به صدا درآمد و سبب شد تا جوانانی از این مرزو ...
خاطرات مدیر حوزه علمیه قزوین از رفقای شهیدش
والمسلمین سبحانی نیا) برخورد خانواده با حضور شما در جبهه چگونه بود؟ خانواده ام به هیچ عنوان مخالف اعزام بنده به جبهه نبودند، پدر و مادرم هر دو نسبت به رفتن جبهه هیچ گونه ممانعتی نداشتند و تشویق نیز می کردند و دعا گو بودند و در مقطعی بنده و اخوی شهیدم محمد رحیم هر دو در عملیات کربلای 4 حضور داشتیم که او در همان عملیات به شهادت رسید. چند تن از همرزمان شهیدخود را نام ...
توصیه شهید مدافع حرم به همکارانش در سپاه
به گزارش جهان نیوز ، شهید مدافع حرم محمد بلباسی از شهدای لشکر عملیاتی 25 کربلای مازندران به همراه 12 تن دیگر از یارانش در روز 17 اردیبهشت سال 95 در خان طومان سوریه به شهادت رسید. روز گذشته و پس از سپری شدن چهار سال خبر تفحص پیکر هشت تن از این شهدا از جمله شهید بلباسی منتشر شد و تسکینی برای دل داغدار خانواده این شهدا شد. اما پس از انتقال وسایل شهید محمد بلباسی از سوریه(سال 95)، وصیت ...
راضی بودم پسرم شهید شود اما اسیر نشود
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی سیما ؛ تقی زاده داستان را اینگونه آغاز کرد. کنار پدرم در میوه فروشی کار می کردم. برادرم محسن در عملیاتی که در کانال فکه انجام شد، شهید شد و پیکرش بازنگشت. برادر دیگرم مسعود رفت که پیکر او را بازگرداند اما به فاصله هشت ماه او هم شهید شد. مسعود در وادی جنگ نبود اما انقلابی در او ایجاد شد. دو داغ در فاصله کوتاه سنگین بود اما خانواده پذیرفتند. مسعود هم مفقودالاثر شد. داغ ...
شاکر شهادت | نگاهی به زندگی شهید، محمدحسین حسینیان
نابودی کفر و پیروزی اسلام، راهی میادین نبرد حق علیه باطل شد. اوایل جنگ در جبهه ارتفاعات ا... اکبر به مدت چند ماه حضور داشت؛ در این نبرد ها سرپرست گروه خمپاره بود. او در همین جبهه مجروح شد و مدت سه ماه در بیمارستان سینای تهران بستری بود. بلافاصله بعد از بهبودی مجدداً عازم جبهه شد. حاج محمدتقی لوخی، یکی از هم رزمانش، می گوید: شجاعت، راستگویی، تواضع و مهربانی محمدحسین حسینیان ستایش برانگیز بود ...
بوسه عشق محمد بر پیکر پدر شهیدش/ پایان چشم انتظاری پسری که جای پدر بود!
خبرگزاری فارس مازندران سرویس ایثار و شهادت| صحن حرم مطهر امام رضا (ع) درست چند قدمی مانده به روز شهادت ایشان، شاهد پایان چشم انتظاری چندین ساله خانواده های شهدای مدافع حرم مازندرانی است. پیکر مطهر شهدای خان طومان برای طواف و زیارت حرم مطهر امام رضا ( ع ) عازم مشهد مقدس شدند و پس از طواف بر ضریح مقدس امام هشتم در آغوش خانواده های داغدارشان قرار گرفتند. فرزند ارشد شهید مدافع ...
رجعت پیکر شهید حسن رجایی فر در روز تولد پسرش/ پدر به خانه جدید ما هم می آید
چشم انتظاری است ولی... وی ادامه می دهد؛ 13 سال داشتم که پدرم از جلوی درب خانه به مقصد سوریه حرکت کرد، امید به بازگشتش تمام وجود مرا که دختر بابا بودم فرا گرفته بود، تا اینکه خبر شهادتش را شنیدیم، با خودم گفتم بابای مهربونم روزی برگرد که من جرات روبرو شدن با پیکر بی جانت را داشته باشم.. رجایی فر با بغض، بیان می کند؛ برادر کوچکم امیر سجاد 6 ماهش بود، در آغوش مادرم بود که پدر ...
قصه پرغصه ای که کرونا رقم زد/ غافلگیری تلخ دختر12 ساله شهید مدافع سلامت
بودم که از این به بعد با خیال راحت تر هر روز مادرم را می بوسم. نمی دانستم موج بعدی کرونا مرا بی مادر می کند. قصه پر غصه دختر شهید صفوی ادامه دارد. کرونا فقط او را بی مادر نکرد. خاله را مثل مادرم دوست داشتم، بوی مادرم را می داد.آن روز که خبر شهادت مادرم را شنیدم فقط به این فکر می کردم که خودم را به خاله برسانم و در بغلش یک دل سیر گریه کنم، اما خاله هم از مادر کرونا گرفته بود و گفتند او ...
جهاد در پشت سنگر/ رزمنده دیروز، تولید کننده امروز
که در این عکس هستند تنها 3 نفرشان زنده مانده اند و بقیه توفیق شهادت را پیدا کرده اند. آقای مرادی در 18 سالگی عازم جبهه شد. هزار و 200 روز در جبهه های جنگ حضور داشته و در بیش از 9 عملیات شرکت کرده است، از آن روز ها خاطرات زیادی دارد و عملیات های زیادی را به چشم دیده است. عملیات هایی به رنگ عشق آقای مرادی می گوید: تیرماه 58 برای دوره های آموزشی به کردستان رفتم. با ...
روستای کوچک میشاب با این همه شهید!
کوتاهی در زندان بود و به دلیل سن کمش او را زود آزاد کردند. من یک برادر کوچک تر هم دارم که آن موقع سنش به فعالیت انقلابی نمی رسید. هر سه برادر در جبهه حضور داشتید؟ ما یک خانواده متشکل از سه برادر و خانواده هایشان بودیم. منظورم خانواده خودمان نیست بلکه پدرم و دو عمویم است. اوایل انقلاب و جنگ خانه هایمان هم نزدیک هم در یک محله قرار داشت و از این سه خانواده تقریباً هر کدام از ...
شاید وقتی دیگر
تمام می شود. موقعی از بیماری بابا خبردار شدم که بیمارستان بستری شده بود. چند روز بیشتر طول نکشید. مادرم اوضاعش بهتر است و توی خانه قرنطینه است. خیلی تلاش کردم خود را برسانم اما شرایط اینجا طوری است که خیلی سخت می شود در زمان مورد نظر رسید چون باید تست می دادم و جوابش 4 روز بعد می آمد. عملاً به مراسم تشییع بابا نمی رسیدم. پدر و مادر من تنهایی ایران هستند. یک برادر دارم که او هم ایران نیست. پدر و ...
اسماعیلی که در راه خدا قربانی شد...
فاطمه زردشتی نی ریزی، نی ریزان فارس: فرزند بزرگ خانواده بود و با این که شیطنت های خاص خودش را داشت، همه به سرَش قسم می خوردند. 18 سال بیشتر نداشت که عازم جبهه شد... اسماعیل نظرزاده در 19 سالگی شربت شهادت را نوشید و به خیلِ رفقایش پیوست... در نشستی که با مادر، خواهر و خاله اش داشتیم، مادرش صدیقه صمدی چنین گفت: پدرش راضی نبود اسماعیل به جبهه برود... ...
قصه پر غصه سه خواهر بی منجگانی ( + فیلم )
فیلم قصه پر غصه سه خواهر بی منجگانی کبنا ؛ معلولیت، قصه پر غصه ای است که تنها کسانی با آن آشنایی دارند که خود یا عضوی از خانواده آنها معلول باشد ، و بیشتر در ذهن ما به معنای یک ناتوانی معنی می شود و می تواند مشکلاتی را برای فرد معلول ایجاد کند. روستای بی منجگان کهگیلویه محل سکونت سه خواهر معلول است که روزگار را با سختی، فقر و نداری سپری می کنند. دخترانی که پدر ندارند و تنها مادر مریض ...
دل نوشته ی دختر شهید بلباسی/ من هم مثل همه ی شما پدر دارم
Video Player دانلود فیلم فاطمه بلباسی دختر اولین شهید مدافع حرم شهرستان قائمشهر، در مراسم گرامیداشتی که به مناسبت شهادت پدر شهیدش در حسینیه عاشقان ثارالله برگزار شد، این دلنوشته را به یاد پدرش نجوا کرد: سلام بابای خوبم، بابای مهربونم سلام سلام به رویت، خنده ی روی لبت بابای مهربونم، رفته بوده شلمچه او از شلمچه برگشت، خسته و تنها برگشت وقتی که رفت ...
شما باید خالصانه رسالت شهیدان را بر دوش کشید
سوی معبود خویش شتافت و به عنوان اولین شهید محل، در گلزار شهدای سیدرضا زادگاهش آرام گرفت. خواهرش معصومه روایت می کند: برادرم شهادت در راه خدا را که آرزوی دیرینه اش بود یکی از نعمت های الهی می دانست. او حتی موقع رفتن به جبهه، به مادرم گفت: مرا حلال کنید. بعد از شهادتم گریه نکنید؛ چرا که دشمنان خوشحال می شوند. من خودم را برای شهادت آماده کرده ام. وصیت نامه شهید: بسم ...
دختر 16 ساله از روی بیکاری پدرش را ساطوری کرد
...> مونا اعتراف کرد که به همراه ملیحه مادر خود، علی پدرش را از پا درآورده است. مونا به کارآگاهان اداره دهم پلیس گفت: از پدرم متنفر شده بودم و تصمیم داشتم او را بکشم. برای همین با مادرم هماهنگ کرده و تصمیم به کشتن وی گرفتیم. روز حادثه مقداری مرگ موش تهیه کرده و در آبمیوه وی ریختیم تا به این وسیله نقشه خود را اجرا کنیم اما تاثیری نداشت و پدرم فقط کمی حالش بد شد. بعد مقداری مرگ موش در غذای او ...
حضرت سکینه بنت الحسین (علیه السّلام) بانوی حاضر در واقعه طف
بانو کیست ؟ گفتند: فاطمه دختر محمد رسول خدا (صلی الله علیه و آله) و مادر پدر تو است، گفتم: به خدا نزد او می روم و از آنچه با ما کردند به او شکایت می کنم. نزد او دویدم و برابرش ایستادم و گریستم و می گفتم: مادر جان، حقّ ما را منکر شدند، مادر جان، جمع ما را پراکنده کردند، مادر جان، حرمت ما را شکستند، مادر جان، به خدا پدرم حسین را کشتند، به من فرمودند: ای سکینه جان، زبان درکش که رگ دلم را بریدی، این ...
ماجرای انتخاب علی انصاریان به عنوان بهترین بازیگر آمریکا!
لطف خدا شامل حالش بوده و از صدقه سر مادر و پدرش به جایی رسیده است خدا را شکر که هیچ وقت دستم جلوی کسی دراز نبوده است. فکر می کنید اگر ازدواج کنید از مادرتان دور می شوید؟اصلا چنین چیزی امکان ندارد. شرط من برای ازدواج این است که خانه ای بگیرم که مادرم طبقه بالای همان خانه زندگی کند که همیشه بالای سرم باشد. حضور مادرم در زندگی من همیشگی است. مادرم شرایط سختی را گذرانده. چهلم پدرم بود که ...