تهران، میدان شهادت محمد شد/ بگذارید با امام زمانم تنها باشم
سایر منابع:
سایر خبرها
زنده زنده سوختن پسر نوجوان و پدرش
اولین روز کاری اش برای خرما چینی به زمین کشاورزی همسایه شان رفت. علی شکارچی،همسر 42 ساله سیده زهرا موسوی با دو فرزندش در خانه بود و می خواست کم کم برای رفتن به محل کارش آماده شود. تعمیرگاه او در مجاورت خانه شان بود.علی باید قبل از هر چیز خودرو پرایدش را آماده می کرد تا اگر مجبور شد برای کارهای ریخته گری به تنکابن برود مشکلی نداشته باشد. تنکابن تا روستای آنها حدود پنج کیلومتر فاصله داشت. ...
روایتی از دلتنگی های مادرانه برای شهید رمضان/ دلتنگش که می شوم سراغ فرزندانش می روم
را برای خودش آفریده بود. پنج ماه و 14 روز بعد از شهادت محمد شکری، مهمان خانه اش می شویم؛ مهمان مادر و خواهرش که حالا در نبود او روز های دوری را یکی یکی به شب می رسانند. مادر 65 ساله محمد، ماه هاست که نمی تواند دلتگی محمد دلش را آرام کند. قصه دلتنگی و عشق به فرزند، اما زبان نمی خواهد. دلتنگی های این مادر وقتی بچه های محمد را می بیند، اشک می شوند و می نشینند روی چهره اش. ...
شجاعت حضرت سکینه بنت الحسین(ع)
پرده ای آویخته بود که چون سرم را بلند کردم، دیدم نوشته است: خدایی جز الله نیست، محمّد صلی الله علیه وآله وسلم پیامبر خدا و علی، ولی و سرپرست مردم است. بر پرده، این عبارت به چشم می خورد که: خوشا به حال شیعیان علی! وارد آن قصر شدم، پس در برابرم قصری دیگر دیدم از عقیق که دری از نقره و پرده ای بر آن قرار داشت. سرم را بلند کردم، این جمله را دیدم: محمّد، پیامبر خداست و علی، وصیّ مصطفی. و همچنین نوشته بود ...
عارفی از شهادتش خبر داشت
داشت اما رفت او ادامه می دهد: در مدت سربازی هیچ گاه از سختی گلایه ای نکرد. پیش از شهادتش برای مرخصی آمد، اما چند روز بیشتر نماند و گفت می خواهم بروم هر چه گفتم مادر هنوز که مرخصی داری بمان، گفت نه بروم بهتر است. من نمی دانستم پس از رفتن این بار برخلاف همیشه دیگر او به مرخصی نخواهد آمد و خبر شهادت پسرم را به من می دهند. محل دفنش را مشخص کرد او توضیح می ...
بازگشتِ جادوگرها
جایی آغاز می شود که پسر کوچکی به همراه مادر و پدرش برای دیدار مادربزرگ محبوب خود از انگلستان راهی نروژ می شود اما یک سانحه در مسیر، جان پدر و مادر پسر را می گیرد و مراقبت از پسر به مادربزرگ محول می شود. از این به بعد مادربزرگ برای نوه اش داستان هایی از جادوگران تعریف می کند که گویا داستان صرف نیستند: جادوگرهای واقعی لباس های معمولی می پوشند و سر و وضعشان کاملا شکل زن های معمولی است. آن ها در خانه ...
شهید خرازی نه فقط فرمانده که پدری دلسوز برای ما بود
سردار شهید حاج حسین خرازی اخلاقی که داشتند این بود که خودشان تنهایی می رفتند و به نیرو ها سرکشی می کردند. اگر دو نفر نیت می کردند همراهش بروند می گفت شما کجا می خواهید بیایید؟ مثلاً اگر آن ها می گفتند ما می خواهیم به مسجد برویم، ایشان می گفت خب بروید، برای چه دنبال من راه افتادید؟ اگر می فهمید کسی از پشت سر آهسته او را همراهی می کند، خیلی ناراحت می شد. چون نمی خواست نیرو ها متوجه شوند تا بتواند بدون تشریفات برود و بین نیرو ها باشد تا تحقیق کند و بفهمد نیرو ها در چه وضعیتی به سر می برند و اگر مشکلی هست به آن رسیدگی کند. ...
حضرت سکینه دختر امام حسین(ع)؛ در اسارت
...، زنی را مشاهده کردم که دست بر سر نهاده و نالان است. پرسیدم: این بانو کیست؟ گفتند: فاطمه دختر محمّد رسول خدا و مادرِ پدر تو است! گفتم: به خدا، نزد او می روم و از آنچه با ما کردند، به وی شکایت می کنم. پس نزد او رفته، مقابلش ایستادم و گریستم و گفتم: مادرجان! حقّ ما را منکر شدند، جمع ما را از هم جدا کردند و حُرمت ما را نگه نداشتند! مادرجان! به خدا، پدرم حسین را کشتند! پس آن بانو به من ...
نگاهی به زندگی حضرت سکینه (س) دختر امام حسین (ع)
.... در توصیف چگونگی ورود اسرای اهل بیت(ع) به شام از یکی از اصحاب پیامبر اکرم(ص) به نام سهل بن سعد ساعدی روایت شده که روز ورود اسرا به شام مردی را دیدم که سری بر نیزه داشت که سیمایش بسیار شبیه سیمای رسول خدا(ص) بود و از پی آن دختری را دیدم که بر شتری برهنه و بی محمل سوار بود. خود را شتابان به او رساندم و گفتم: دخترم شما کیستی؟ گفت: سکینه دختر حسین(ع) گفتم: آیا از من کاری ساخته است؟ من سهل بن سعد ...
بازیگری با چاشنی شیطنت در هزاردستان
داخل کتابی رسید خرید کتاب های گذشته ام را درآورد و گفت که چقدر پول برای خرید کتاب دادی! و گفتم در آن مقطع کار و خرج می کردم. دوست دارید چگونه در یاد مردم بمانید؟ خدا رحمت کند سیروس گرجستانی که از میان ما رفت. یک بار هم با او رو به رو نشدم اما او را به عنوان یک بازیگر خوب می شناسم و در فراموشی به خاک سپرده شد. ببینید انسان چیست که محمدرضا شجریان از بیمارستان جم خیابان مطهری در ...
شهادت مبارک محمدآقا
: به احترام شهید چادر سر کرده و آمده ام بگویم راهش را ادامه می دهم و از این به بعد می خواهم چادری باشم. مادر صحبت های دخترش را اینطور تکمیل می کند: اول به احترام خون شهید بعد به خواست دخترم به این مراسم آمده ایم. آمده ایم بگوییم پشت سرت هستیم. آقا محمد برادر نداشت اما همه این همسایه ها برادرهای محمد هستند و راه او را ادامه خواهند داد. علی اصغر قاسمی 6 ساله هم با مادرش آمده و مادر دستی بر سرپسرش می ...
خداحافظی با بسیجی شهید
بیمارستان منتقل شد، اما شدت جراحاتش به حدی بود که روی تخت بیمارستان به شهادت رسید و اعضای بدنش به بیماران نیازمند اهدا شد. صبح روز بعد، خبر شهادت محمد در شهر پیچید. به جز دوستان و نزدیکانش تقریبا هیچ کس او را نمی شناخت اما وقتی همه از کار بزرگی که او انجام داده بود باخبر شدند، اشتیاق پیدا کردند درباره او بیشتر بدانند. به تدریج آوازه محمد در شهر پیچید و همه درباره او و فداکاری اش صحبت می کردند ...
روایتی متفاوت از شهادت حاج آقا مصطفی خمینی و رساندن خبر به امام
.... با حاج علی خلخالی با تشر و تندی فوق العاده ای صحبت کردم به گونه ای که یادم نمی آید در عمرم با کسی این گونه صحبت کرده باشم. گفتم: حاج علی، گوش کن! حق نداری یک کلمه پهلوی امام لب باز کنی. یا نباید بروی یا اگر رفتی حق نداری یک کلمه حرف بزنی. این حرف ها را عمداً به آقای خلخالی گفتم تا آن آقا حساب کار خودش را بکند و حرف هایی را که در بیمارستان به والده حاج آقا مصطفی زدند به امام نزند. البته بعدها ...
مصائب سرطان برای الناز و پدرش/ روایت مادر خانواده از مشکلات درمان
این کودک نیز خدماتی ارائه دهد. بیماری الناز بهمن سال 1396 آغاز شد. درست از همان روزهایی که 3 ماه بیشتر نداشت. مادر او نقطه شروع مبارزه با سرطان فرزندش را این طور توضیح می دهد: اواخر بهمن سال 96 بود که با گریه های شدید دخترم روبرو شدم. چشم هایش انحراف داشت و اطرفیان می گفتند با گذر زمان و بزرگ تر شدن، مشکلش حل می شود. اما مادر الناز به این حرف ها دل خوش نکرد. نگران حال دخترش بود ...
هیچ چیز جز شهادت نمی تواند گلوی تشنه ی مرا سیراب کند
چون آگاهانه شهادت را پذیرفتم و پس از گذشت 20 سال از عمرم هیچ چیز جز شهادت نمی تواند گلوی تشنه ی مرا سیراب کند. باز هم به مادرم بگوئید که تو در نزد زینب (سلام الله علیها) سربلند خواهی شد و ای پدر باید همچون کوهی استوار دربرابر مصائب و سختی ها بایستی. به همه سفارش می کنم که همیشه پشتیبان امام امت،خمینی بت شکن، ابراهیم زمان باشید که او رهرو پیغمبر است و تنها امام است که در مسیر الله پیش می رود هر که از او پیروی نکند خط الله را نفی کرده است. انتهای پیام/ ...
معصومه رمضانی: قرب الی الله پیام کتاب یک تن و این همه مزار است
قلمی ساده و روان از ورای داستان های کوتاه، نوجوانان را با شهیدی ارزشمند آشنا کنم، پسری جوان با تیپ و ظاهری به روز روانه جبهه و دفاع از اسلام و انقلاب اسلامی می گردد. شجاعتش خیلی زود به چشم می آید و فرماندهی گردان را به عهده اش می گذارند. رمضانی ویژگی های شهید حسین ایرلو را مورد بررسی قرار داد و بیان کرد: شهید حسین ایرلو از بچه های استان تهران بود، اما در زمان جنگ به عنوان فرمانده لشکر ...
واکنش حجت الاسلام خسروپناه به تیتر توهین آمیز روزنامه همشهری
به گزارش ایکنا، حجت الاسلام خسروپناه در ضمن یادداشتی به تیتر توهین آمیز روزنامه همشهری درباره شهادت بسیجی واکنش نشان داد و آن را اقدامی صهیونیستی تلقی کرد. متن یادداشت از نظر می گذرد؛ وقتی تیتر درشت روزنامه همشهری را دیدم که نوشت: مرگ مرد بسیجی در درگیری با اشرار جا خوردم و شک کردم آیا تیتر یک روزنامه صهیونیستی است یا روزنامه ایرانی؟!!! خداوندا به کی باید شکایت کنیم که ...
آمار ایران، از شفاف ترین آمارهای کرونا در دنیاست
...؛ وی افزود: حضور امروز من بیشتر به دلیل خسته نباشید و خدا قوت گفتن به همکارانم در سطح استان است و ازسویی برای دل نگرانی هایی ست که برای امروز و فردای مملکت دارم. دیروز خدمت رئیس جمهوری عرض کردم در هشت، نه ماه گذشته یک شب را به یاد ندارم که پیوسته یک ساعت خوابیده باشم و یاد ندارم روز تعطیلی را درطول این مدت گذرانده باشم. تنها بار دلگشای من دراین ایام، دوبار رفتن بر سر تربت مادرم بوده است. با این ...
زیباترین لقبی که سیدالشهداء برای دخترش انتخاب کرد
.... علاقه فراوان سکینه به پدر، عنان اختیار را از کف او ربود، دست هایش را بر سر فرود آورد و گفت: پدرجان! آیا تن به مرگ داده ای که این گونه خدا حافظی می کنی؟ ما، بعد از تو به چه کسی پناهنده شویم؟ سخنان عاطفه برانگیز دختر بر قلب پدر سنگین آمد و از بی تابی فرزندش گریست و فرمود: ای نور دیده ام! چگونه تسلیم مرگ نشود کسی که یار و یاوری ندارد؟ صحبت های امام برای حضرت سکینه (س)که بوی ...
روزنامه سراج/حاج حسن قصه ما/شهید عاشق قران بود/شهید مدافع وطن و حرم
حال سر بابا را در آغوش گرفت و از دنیا رفت ومن شاید تا آخر عمرم موفق نشوم بابا را ببینم در صبح پاییزی در روز تولد محمد، برادر بزرگترم خبر داند که پیکر شهدای خان طومان را قرار است به ساری بیاورند وقتی این خبر را شنیدم بسیار شادمان شدم واحساس کردم تمام دنیا را به من داده اند ناگهان به خود نگاه کردم گفتم من آن کسی نبودم که می گفتم طاقت آمدن بابا را ندارم . لحظه ای بر من گذشت گویا ندایی از ...
سالروز تخریب خانه خدا/ چرا نقد به معاویه را برنمی تابند؟
بن امیه اشاره کرد که به هر کدامشان 100 شتر و به مخرمه بن نوفل، عمیر بن وهب جمحی، هشام بن عمرو، سعید بن یربوع، عدی بن قیس، و عباس بن مرداس کمتر از 100 شتر داد. نقد به معاویه را برنمی تابند برخی تفکرات میان مسلمانان این است که معاویه و پدرش ابوسفیان چون زمانه رسول الله را درک کرده و مصاحبت جناب ایشان (ص) را داشته اند پس صحابی رسول خدا محسوب شده و بر ما روا نیست که به آنها نقد وارد سازیم ...
پیکر بادیگارد 5 روز در محاصره داعشی ها بود
شهدا را به من نشان می داد، می گفتم: تو را به خدا این ا را به من نشان نده، ناراحت می شوم ولی دوست داشت برود و دفاع کند. فقط بحث فراق و دوری از ایشان اذیتم می کرد، چون خیلی به هم وابسته بودیم. دو سال به این در و آن در زد که اجازه بدهند به سوریه برود/بار اول از رفتنش شوکه شدم * اولین بار چه زمانی به سوریه رفت؟ اولین مرتبه، اسفند سال 93 بود که 3 روزه سوریه رفت. در ...
وحدت کلمه تداوم این انقلاب را ضمانت می کند
بهشهر آمد. ایشان در آن سخنرانی هویت دستگاه شاه را برملا ساخت. وقتی از سخنرانی برگشتیم احمد رفت گوشه ای از اتاق و شروع کرد به گریه کردن. گفتم: چرا گریه می کنی؟ گفت مادر نشنیدی استاد مطهری چه چیزهایی در مورد این دستگاه فاسد گفت. من دیگر به مدرسه نمی روم. اصلاً برای چه کسی درس بخوانم؟ برای این حکومت فاسد؟ خیلی با او صحبت کردم تا پذیرفت در امتحانات آخر سال شرکت کند. ایشان قبل از انقلاب ...
سیمای سکینه بنت الحسین (ع)
...: چون او را هم نام جده مان فاطمه زهرا(علیها السلام) و مرا به اسم جده دیگرمان آمنه بنت وهب (مادر رسول خدا(صلی الله علیه وآله)) نام گذاری نموده اید. دکتر بنت الشاطیء می نویسد: این جواب وی اشاره به این نکته ظریف است که چون فاطمه زهرا (علیها السلام) پس از رحلت پدرش رسول الله(صلی الله علیه وآله) ، زیاد گریست و به وی ستم فراوان روا گشت وی هیچ گاه خندان نبوده و شوخی نمی کرده است.( موسوعة آل ...
مادر هر بار خبر شهادت فرزندانش را شنید سجده کرد
مادرم همیشه می گفت من شما را بدون وضو شیر ندادم. این حرف برای امروز که همه خانه ها به آب دسترسی دارند کار ساده ای به نظر می آید، اما در گذشته که مردم مجبور بودند از چشمه آب بیاورند و درآن سرما و برف برای تأمین آب مورد نیازشان فاصله زیادی را طی کنند کار سختی بود. مادرم به این امر توجه داشت و هنگام جنگ می گفت حالا خدا را شکر می کنم که فرزندانم سربازان امام زمان (عج) هستند. مادر انسان متعبدی بود. به هیچ عنوان غیبت کسی را نمی کرد. علاقه زیادی به امام خمینی و راه شهدا داشت. ایشان همیشه ما و پدرم را به حضور در فعالیت های انقلابی و جبهه تشویق می کرد. ...
عامل قتل 3 عضو یک خانواده پای میز محاکمه
...> وقتی به خودم آمدم او بی حال روی زمین افتاده بود. نبضش را گرفتم و متوجه شدم فوت کرده است. مانده بودم چه کار کنم. جسد را به داخل پارکینگ خانه بردم و با طناب دست و پایش را بستم و داخل صندوق عقب خودروی خود قرار دادم و رویش پتویی انداختم. سپس با تلفن همراه یاشار با پدرش تماس گرفتم و با او در میدان توحید قرار گذاشتم. با موتورسیکلت سر قرار رفتم . داوود با یک خودروی ال 90 آمده بود. موتور را ...
روایتی ناب از همراهان بیماری که هیچ وقت شناسایی نشدند!
نمی کند و خدا را به خاطر امنیت امروز کشورش شکر می کند. و دعا می کند هیچ وقت در هیچ کجای دنیا جنگی اتفاق نیفتد. عکسی از دوران جوانی اقلیم بانو در کنار همسر و فرزندش خانم اقلیم امیدیان یکی از بانوان جانباز ایلامی در بهمن ماه سال 1362 زمانی که در زیر چادر به همراه چند خانواده دیگر در کنار باغ های روستای چالسرا ایلام زندگی می کردند توسط هواپیماهای دشمن مورد حملات هوایی قرار گرفتند ...
سنگ تمام مصیب معصومیان با تولید 10 کتاب ماندگار برای شهدای خان طومان
بعد از اینکه توفیق سربازی در جمع مدافعان حرم را پیدا کرد دست از نوشتن بر نداشت و همه تلاش خود را بکار بست که خاطرات این شهدای مظلوم را هم نیز به کتاب تبدیل کند. اولین کتابش را از خاطرات همرزمان شهید خودش از جمله محمد شالیکار، سیدرضا طاهر، محمود رادمهر، حسن رجایی فر شروع کرد که همه از شهدای خانطومان در حلب سوریه می باشند تا سند افتخار حماسه آفرینی این سربازان مکتب اهل بیت (ع) در تاریخ بماند و به ...
روایت یکی از 10 متهم اصلی باغ آلو که پس از توبه به سر خط زندگی برگشت
.... سرنوشت عجیب عباس به همین جا ختم نمی شود. او اکنون انگشتر عقیق سبزش را مخصوص روز عاشورا دست می کند. عباس می داند جوان هایی که کج راه هستند از او بیشتر حرف شنوی دارند. عباس خودش را از جنس همان آدم ها می داند و تفکرشان را می شناسد. به همین دلیل عباس، حاج عباس می شود و دست بسیاری از جوان ها را می گیرد و از وادی خلاف بیرون می کشد. خدا ما را از مؤمنانش بیشتر دوست دارد. مؤمن پول مفت نخورده و لذت حرام را نچشیده است. مشروب نخورده و لذت خیلی چیز ها زیر دندانش نرفته است؛ اما ما پرهیزکاریم، چون به رغم چشیدن همه لذت ها باز خودداری می کنیم و از خدا می خواهیم کمک کند تا خلاف نکنیم. ...
مصون نبودن امامزادگان گنهکار از عذاب الهی
اصطلاح جالبی هم پشت سرش هست که البتّه، مطلب جداگانه ای نیست امّا تعبیر جالبی است.4 گمان من این است که این طرز فکر که امامزاده ها به اتّکای اینکه فرزندان پیغمبرند از عذاب خدا مصون هستند، بیشتر از طرف همین آقایان ارائه داده می شده و ابراز می شده و هم به اتّکای اینکه چون از خاندان پیغمبرند، پس مردم به آنها علاقه ای دارند، این ها قیام می کردند و در بین کار، کار را لنگ می گذاشتند و گاهی هم مثل ...