ماجرای دزد خواب آلود!
سایر منابع:
سایر خبرها
دزد معتاد در خواب دستگیر شد/ می خواستم مهندس بشوم
جمع می شدیم و به بهانه درس خواندن، مواد مخدر مصرف می کردیم. از همان دوران نوجوانی دوست داشتم روزی مهندس شوم و دیگران مرا آقای مهندس صدا بزنند، به همین دلیل تلاش می کردم تا با بچه های درس خوان مدرسه ارتباط برقرار کنم، ولی وقتی لذت زودگذر مواد مخدر را چشیدم، به طرف دوستان خلافکارم سوق پیدا کردم. کار به جایی رسید که دیگر نمی توانستم حتی یک روز را بدون مواد مخدر سر کنم. چندین بار با گرفتن ...
توطئه پزشک زیبایی و خانم مهندس برای ازدواج
شرایطی دوباره برای ترساندش تصمیم اشتباه دیگری گرفتیم و این بار مقداری اسید باطری تهیه کردیم و به سراغش رفتیم تا او را تهدید کنیم. وقتی تهدید های مرا جدی نگرفت روی خودرواش اسید پاشیدم. شوهر شاکی هم گفت: وقتی کتایون را در مطب دیدم و گفت مجرد است عاشق او شدم، اما فکر نمی کردم او مرا معتاد به مواد مخدر کند. به هر حال او مرا معتاد کرد و همه اموالم را بالا کشید و از من خواست از همسرم جدا شوم و وقتی همسرم قبول نکرد، ابتدا نقشه سرقت را طراحی کردیم و بعد هم نقشه اسیدپاشی را که آخر به دام افتادیم. تحقیقات از متهمان ادامه دارد. ...
حبس و شلاق، مجازات سرقت از خانم دکتر
پنجه بوکس به دختر جوان ضربه ای زد و بعد کتری آب جوش از سوی شاکی به سمت من پرتاب شد که دچار سوختگی شدم بعد از ترس بلافاصله آنجا را ترک کردم. احتمالاً بعد از فرار من دوشنبه اموال را سرقت کرده که من از آن خبری ندارم. من همان روز به بیمارستان رفتم و چند روزی هم بستری شدم. سپس شوهر و برادرم مرا به کمپ ترک اعتیاد بردند. حالا هم یک بچه شیرخواره دارم و نمی توانم از بچه ام دور شوم. بعد از اظهارات ...
توطئه پزشک زیبایی و معشوقه اش برای طلاق همسر
و باعث تخریب خودروی زن جوان شد؛ درگیری و کمک خواهی مینا، باعث شد تا دکتر جراح زیبایی و مهندس جوان توسط مردم دستگیر شوند. متهمان پس از دستگیری برای تحقیقات به دادسرای ویژه سرقت منتقل شدند. کوروش در تحقیقات به جرم خود اعتراف کرد و گفت: مدتی قبل با شیلا که برای جراحی بینی اش به مطبم آمده بود آشنا شدم. علاقه ام روز به روز به او بیشتر می شد تا اینکه تصمیم گرفتیم باهم ازدواج کنیم اما همسرم راضی ...
خواب مرموز یک مادر | امین چطور جانش را از دست داد؟
...، وجود دارد. 14 روز از آن شب رازآلود می گذرد. 14 روز است که امین دیگر نیست. پسری که گفته می شد با دوستانش ماده مخدر به نام قارچ مصرف کردند. با هم درگیر شدند و در نهایت این درگیری با مرگی تلخ به پایان رسید. هنوز هیچکس نمی داند که در آن خانه چه اتفاقی افتاد. امین چطور از ساختمان به پایین پرت شد. صداهای درگیری و بعد هم سقوط یک پسر، تنها روایت مشخص این ماجرا است. امین جان باخته ...
مجازات سنگین برای عاملان سرقت خشن
دچار سوختگی شدم و بلافاصله آنجا را ترک کردم. من همان روز به بیمارستان رفتم و چندروزی آنجا بستری شدم.سپس شوهر و برادرم مرا به کمپ ترک اعتیاد بردند تا مواد مخدر را کنار بگذارم. بعد از پایان جلسه دادگاه و دفاعیات متهمان هیئت قضات شعبه 9 دادگاه کیفری استان تهران وارد شور شدند و ستاره را به 15 سال حبس و 74 ضربه شلاق به خاطر طراحی نقشه سرقت و انجام آن و جمعه را به پنج سال حبس و 40 ضربه شلاق محکوم کردند. همچنین متهمان به رد مال نیز محکوم شدند. براساس رأی دادگاه جمعه به اخراج از خاک ایران نیز محکوم شد. ...
تلاش زن جوان برای رهایی از یک زندگی جهنمی
به منزل می آمد و صبح ها نیز تا ظهر می خوابید. کم کم مشتریانش را از دست داد و به خاطر بدقولی هایش همواره با رانندگان خودروها درگیری داشت. وقتی رفتارهای او را برای خاله ام توضیح می دادم، او این رفتارها را توجیه می کرد و به کار زیاد پسرش و خستگی های شغلی ارتباط می داد، تا این که روزی مقداری مواد مخدر (تریاک) از جیب همسرم پیدا کردم اما خاله ام مرا نصیحت می کرد که با این مشکل باید کنار بیایم ...
امین چطور جانش را از دست داد؟
حالش بد شد. من هم همینطور. هردویمان را با ویلچر از بیمارستان بیرون آوردند. تاب ایستادن روی پاهایمان را نداشتیم. باورم نمی شد که پسرم را از دست داده ام. خواب مرموز یک مادر مادر امین از خوابش می گوید. خوابی که یک ماه پیش از مرگ پسرش دید و درست یک روز بعد از فوت پسرش باز هم خوابی دیگر دید. خوابی که به گفته خودش به رویا بیشتر شبیه است و همیشه درست از آب در می آید: یک ماه پیش از حادثه بود ...
شگردهای زن جوان، مرد مشهدی را به دام انداخت
و روزگارم به سختی می گذشت اما از این که همسرم شرایط و اوضاع مالی ام را درک می کرد و یار و همراهم بود، خودم را خوشبخت احساس می کردم، تا این که پسرم به دنیا آمد و زندگی ما صفای دیگری گرفت. زندگی در شرایط سخت اما از حدود یک سال قبل ناگهان به خاطر شرایط اقتصادی و برخی مسائل دیگر بیکار شدم به طوری که حتی یک روز هم نمی توانستم سر کاری بروم و در آمدی داشته باشم. اوضاع زندگی ام به هم ...
تعرض به دختر جوان به بهانه انرژی درمانی
... او چندین بار به خانه ما آمد و با انرژی درمانی حالم قدری بهتر شده بود، اما دفعه آخری که به خانه ما آمد با این ترفند که مرحله آخر درمان باید به خواب عمیق بروی، هیپنوتیزمم کرد و مرا به خواب عمیقی فرو برد، اما پس از هوشیاری متوجه شدم به من تعرض کرده است که موضوع را به خانواده ام گفتم و بعد هم تصمیم گرفتم از او شکایت کنم. پس از شکایت و اظهارات سیما، حمید احضار و بازجویی شد. ...
مرد معتادی که با اسید از همسر سابقش انتقام گرفت
طبق روال هر روز صبح از خانه بیرون آمدم و راهی محل کارم شدم. با اینکه ساعات اولیه روز بود ولی آفتاب مستقیم به چشمم می خورد و اذیتم می کرد. دستم را بالا بردم و سایه بان صورتم کردم که ناگهان صدایی از پشت سرم گفت: از فردا خوشگل تر می شوی خانم و بعد جلو آمد و از روبرو مایعی را روی صورتم ریخت و از محل متواری شد. جیغ زدم و زنگ یکی از خانه ها را زدم و گفتم روی صورتم اسید ریخته اند و آب خواستم ...
جوانانی که دغدغه شان کتاب خوان کردن مردم است/ از افزایش 30 ثانیه ای سرانه مطالعه تا تاسیس 33 شعبه ...
شد؟ همه چیز از ایستگاه راه آهن تهران شروع شد، زمانی که قصد سفر به مشهد را داشتم، کتاب سلام بر ابراهیم توسط یکی از دوستانم به دست من رسید که در مسیر کتاب را مطالعه کردم و بقدری مرا مجذوب خود کرد که پس از بازگشت به شهرکرد مشغول به معرفی و تبلیغ این کتاب در میان رفقای خودم شدم که استقبال خوبی نشان داده شد و تصمیم گرفتم چند نسخه از این کتاب تاثیرگذار را خریداری و در بین دوستان و رفقا توزیع ...
توصیه های طلایی برای پیشگیری از مسمومیت ناشی از مصرف مواد مخدر
فرد معتاد را سریعاً دگرگون و قابل شناسایی نمی کند، ولی اعتیاد به آن به مراتب خطرناک تر از مواد مخدر دیگر است. • امتحان کردن مصرف مواد در جمع دوستان و از روی کنجکاوی، آغاز حرکت در مسیر بی بازگشت اعتیاد است. • سکته های قلبی و مغزی، تشنج، نارسایی کبد و کلیه و تخریب سلول های مغزی و عضلانی از عوارض مسمومیت با قرص اکستازی و شیشه می باشند. • مصرف مواد توهم زا مانند حشیش ...
بدتر از کرونا دردناک تر از درد! / معصومه علی حسینی*
نیاز به تحقیق و تفحص بیشتر دارد. چرا که مواد مخدر هم همچون مشروبات الکلی عقل را زایل و انسان را بی قید می کند و قطعا جمع آوری این خانه ها که آتش بر زندگی خانواده ها زده است کاری دشوار برای سلحشوران نیروی انتطامی نیست. انتظار می رود قضات محترم هم با حمایت و پشتیبانی پرسنل نیروی انتظامی در برخورد با ساکنین این منازل کمکی شایان در ریشه کنی فقر و فساد به مردم استان داشته باشند و ...
کد 99؛ مرز باریک مرگ و زندگی
ریه ام درگیر شده است. پزشک بیمارستان دارو های قوی تر داد و گفت صلاح نیست در محیط آلوده بیمارستان باشم. اما هر روز ناتوان تر می شدم. حتی توان این که تا دستشویی بروم نداشتم. 9 روز بعد با نفس تنگی شدید و سرفه زیاد با اورژانس تماس گرفتم و آن ها بعد از بررسی با آمبولانس مرا به بیمارستان لقمان منتقل کردند. اکسیژن خونم 80 بود. بیماری زمینه ای ندارم و در طول عمرم دخانیات مصرف نکرده ام ...
حدادی: من "بچه پررو"ی ورزش ایران هستم!
اخیر با او همکلام شدیم. در ادامه مشروح صحبت های احسان حدادی را در گفت و گو با "ورزش سه" می خوانید. پیش همان پزشکی آمدم که قبلا جراحی ام کرده بود هم اکنون در آلمان هستم. چند هفته قبل قرار بود به اینجا بیایم که به خاطر قوانین مربوط به دوره کرونا در فرودگاه به مشکل خوردم. این بار هم که به اشتوتگارت رسیدم، بعد از انجام آزمایش به من گفتند تمرینات سنگین و روزانه 3، 4 ساعتی را انجام بده ت ...
رفاقت با یک شهید مرا از منجلاب گناه بیرون کشید/ از بی بندوباری به خدمت در اردوهای جهادی رسیدم
که برایتان یک نشانه باشد. بله؛ از خادمی شهدای غرب که برگشته بودیم که یکی از دوستان یک هفته بعد تماس گرفت و گفت: محسن خواب دیدم که شهید شدی اما پیکرت را به جای قزوین به کرمان بردند. مادرم هم خواب دیده بود که با شهید حمید سیاهکالی مرادی همکار شده ام و باهم نهار می خوریم و بار دیگر خواب دیده بود که شهدا درحالی که زنده هستند به جای دست، بال فرشته دارند و در آن بین من هم دیده بود ...
ساکن قدیمی محله بهشتی از فراز و نشیب های زندگی اش می گوید
بعد از اینکه از آنجا آمدم دیگر نمی دانم وضعیت آنجا به چه صورت است. مدت 2 سال در آنجا مشغول به کار بودم تا اینکه یک بار بین معدنچیان دعوای بدی شد، تا آن روز دعوایی شبیه آن ندیده بودم، دیگر از آن فضا خوشم نیامد و از معدن بیرون رفتم. به شرکت برگشتم و گفتم دیگر در معدن نمی مانم. آن ها هم پذیرفتند و به فیروزه تراشی مشغول شدم. این فیروزه تراش قدیمی تعریف می کند: در گذشته حرم این قدر گسترده نبود ...
علی اکبر فرستادم علی اصغر تحویل گرفتم!
. اما همان روز اعزام قبل از اذان صبح بیدار شدم تا آماده نماز خواندن شوم. متوجه شدم پدر زکریا داخل اتاق زکریا (که دوران مجردی در خانه ما بود و هنوز هم با نام اتاق زکریاست، اتاقی که بعد از شهادت پسرم با وسایل و آنچه از او به یادگار مانده بود تزئین شد و وسایلش را آنجا نگه می دارم) رفته و گریه می کند. وقتی گریه و بی تابی پدر زکریا را دیدم، وارد اتاق شدم و در را باز کردم و گفتم چه شده؟ چرا گریه می کنی ...
اس ام اس های عاشقانه و زیبا (109)
به خاطر لبخند تو بود که من عکاس شدم... باز هم بخند می خواهم خنده هایت را جهانی کنم! _____________________________ پیام عاشقانه زیبا باور کن تو را دوست دارم صدای مرا کن ، دلتنگ توام اندوه مرا نقاشی کن به تو می اندیشم ؛ در غم دیگران پندار مرا نقاشی کن گفتی : در ...
خاطره خواهر ابراهیم هادی از ملاقات با سردار سلیمانی
زمان من مشهد بودم برای زیارت رفته بودم سردار شهید شد و من واقعا شوکه شدم فکر میکردم که ابراهیم را از دست داده ام و او شهید شده و زمان تشییعش است بعد از چهل سال آن صحنه ها جلوی چشمم آمد چرا که سردار هم بی دریغ برای ما کار کرد و من یک لحظه فکر میکردم ابراهیم آمده است. در هر حال روز تشییع سردار مشهد بودم به صحن رضوی رفتم از صبح تا شب آنجا بودیم اما چیزی قسمتم نشد یک نفر به من گفت که اگر می ...
نرگس وقتی وارد خانه شد دخترش را در وضعیت بدی دید / خانه زن مطلقه پاتوق پسر غریبه بود
نرگس زن مطلقه تهرانی وقتی وارد خانه شد تینا دخترش را در وضعیت وحشتناکی دید خانه این زن پاتوق پسران غریبه شده بود. ، دخترک با لحنی ملامت گر گفت: مامان اون حشیش نبود گل بود. جلوی چشم خودم آماده کرد و مصرف کرد. تو فرق گل و حشیش را نمی دانی!! مقابل مادر و دختری می نشینم که مشغول بگو مگو با هم هستند. دختر که بعد از چند روز فقدان در منزل دوستش پیدا و به پلیس آگاهی منتقل شده ...
مرگ مسافر ترکیه با 150 گرم هروئین در معده
... چند بار مواد به ترکیه قاچاق کرد؟ چهار بار و این دفعه پنجم بود که این اتفاق افتاد. آخرین بار کی به ایران برگشتی؟ چند روز قبل برای کاری به ایران آمدم. شب قبل از حادثه نیز به خانه فریبا رفتم و مواد کشیدم بعد صبح به همراه او راهی فرودگاه شدیم تا مواد را برای من قاچاق کند. اما یک دفعه حال فریبا بد شد و به من گفت به سرویس بهداشتی می رود. زمانی که به سمت سرویس بهداشتی می رفت ...
مادر شهیدان ابوطالبی به صورت زیبای دو یوسف خود بوسه زد
.... حتی بعد از چند روز پیگیری استخاره کردم که اصلا موضوع پیگیری این خواب را رها کنم و با این وسیله با خدا مشورت کردم اما استخاره بد آمد و با کمک و لطفی که خدا کرد توانستم توسط آزمایش DNA پسرم را پیدا کنم. خدا را شکر می کنم. وقتی رفتم و مزار او را در کهف الشهدای ولنجک دیدم، متوجه شدم به همان صورتی است که در خواب دیده ام. و در همان اتاق خوابیده. شکر خدا بالاخره یوسف گمشده ما هم آمد. پدر ...
شب مانی در شیرپلا و صعود به قله 3960 متری توچال
های هفتگی تصمیم به صعود به قله توچال گرفتم و از میان مسیر های صعود مسیر دربند را انتخاب کردم. یک روز پیش از اجرای برنامه، وضعیت آب و هوای منطقه را بررسی و کوله پشتی را با پوشاک مناسب و مواد غذایی آماده کردم و از آنجا که قصد شب مانی در پناهگاه شیرپلا را داشتم برای احتیاط کیسه خواب را هم کنار کوله بستم. پنجشنبه اول آبان با دوستان ساعت 17 زیر مجسمه کوهنورد قرار داشتم به موقع رسیدم ماشین را پارک ...
ماجراجویی با آدرنالین اضافه |
وقتی می توانستم این هدف را به دیگران اثبات کنم که خودم آن را عملی کرده باشم، بنابراین برای اثبات حرف هایم دست به کار شدم. تا قبل از دانشگاه خیلی زمینه کار برایم فراهم نبود تا اینکه یک روز در مسیر بازگشت از دانشگاه همراه با یکی از دوستانم به فرودگاهی در نزدیکی آبیک قزوین برای ملاقات پدرش رفتیم. از قضا پدرش به ما پیشنهاد پرواز داد و من هم از خداخواسته این پیشنهاد را در هوا قاپیدم. اولین پروازم را ...
جزئیات تازه از نوزاد رها شده در حاشیه اصفهان به روایت عکاس
، اگرچه پیگیری ها و مطالبه گری های زیادی کرده ایم و در برخی موارد نتیجه هم گرفته ایم، اما زور غول فقر، اعتیاد و... بیشتر از فعالیت های مردمی است. حرف ما این است که تا کی مردم این مناطق باید با این صحنه ها مواجه شوند!؟ پیش از این هم فیلم منتشر کردم که نشان می داد کودکان ساکن در مناطق حاشیه ای اصفهان درحال تقلید رفتار معتادان و کارتن خواب ها و کشیدن مواد مخدر هستند! اگر اشتباهی کرده ام جواب ...
چهل حدیث گهربار از حضرت امام حسن عسکری علیه السلام
...> کمال الدین: ص 409 ح 9 38- زمانی که حضرت مهدی علیه السلام قیام کند، در میان مردم با علم خودش قضاوت می کند، همان گونه که حضرت داود علیه السلام قضاوت می کرد و از مردم، بیّنه و شاهد نمی طلبد. کافی: ج 1ص 509 ح 13 39- گروهی خدمت امام رضا علیه السلام رسیدند و اجازه ورود خواستند و گفتند: ما از شیعیان علی علیه السلام هستیم. امام چند روز اجازه ورود نداد . سپس (بعد از چند روز ...