سایر منابع:
سایر خبرها
همسرکشی به خاطر درخواست طلاق
روی بچه گرفت و من آنقدر ناراحت شدم که دیگر نتوانستم خودم را کنترل کنم و ضربه ای به او زدم که باعث مرگش شد. بعد هم با جسد به دزفول آمدم تا بچه هایم را به خانواده ام بسپارم و خودم را به پلیس معرفی و تسلیم کنم. با توجه به اینکه قتل در تهران اتفاق افتاده بود بازپرس کشیک دزفول بعد از انجام صورتجلسه پرونده و متهم را به دادسرای جنایی تهران منتقل کرد. با ارسال پرونده به تهران مرد ...
ماجرای قتل برادرزن به خاطر بدهی به داماد
قرضش را پس می دهد، اما بازهم پولم را نداد تا اینکه در تماس با برادرش متوجه شدم به تهران آمده که بازهم به سراغش آمدم، هرچه به او گفتم که پولم را پس بدهد توجهی به حرف هایم نکرد احساس کردم او از من باج گرفته است، همین موضوع مرا عصبانی کرده بود. بعد هم منکر بدهی اش شد و شروع به فحاشی کرد، با چاقو به من حمله کرد و من از شدت عصبانیت با او درگیر شدم، پس از گرفتن چاقو چند ضربه به او زدم و فرار کردم. ...
جزئیات قتل برادرزن به خاطر اختلاف مالی
بیا مشکل را حل کنیم، توجهی نکرد. گفت پول را نمی دهد و بعد هم منکر این شد که به من بدهکار است. من از اینکه پولم را نمی داد، ناراحت نبودم؛ بلکه از اینکه فحاشی کرد و به خانواده ام فحش داد، ناراحت شدم. از شدت عصبانیت دیگر نتوانستم خودم را کنترل کنم و من هم به او فحش دادم. سینا این بار به سمت من حمله کرد و می خواست من را با چاقو بزند که من چاقو را از او گرفتم و چند ضربه زدم و بعد فرار کردم.بعد از گفته ...
جزئیات قتل برادرزن به خاطر اختلاف مالی
را کنترل کنم و من هم به او فحش دادم. سینا این بار به سمت من حمله کرد و می خواست من را با چاقو بزند که من چاقو را از او گرفتم و چند ضربه زدم و بعد فرار کردم.بعد از گفته های متهم کیفرخواست علیه او صادر شد. پرونده به شعبه 2 دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد و متهم پای میز محاکمه رفت. بعد از اینکه کیفرخواست علیه متهم خوانده شد و اولیای دم درخواست قصاص را مطرح کردند، متهم در جایگاه ایستاد. او گفت ...
قاتل: از برادرزنم طلبکار بودم؛ درگیر شدیم و به او چاقو زدم
را به قتل رساندم. با اقرارهای متهم، وی روانه زندان شد و پرونده به دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد. متهم در اولین جلسه محاکمه مقابل هیئت قضایی شعبه دوم دادگاه کیفری یک استان تهران به ریاست قاضی زالی قرار گرفت. متهم با درخواست قصاص از سوی اولیای دم در جایگاه قرار گرفت و با قبول جرمش در شرح ماجرا گفت: چهار سال قبل مرا فریب داد و مبلغ زیادی پول گرفت، اما هر بار طلبم را می ...
خاطرات زایمان در ایام کرونا/ زندگی با وجود کرونا با قدرت ادامه دارد
انداخته است. حسرت دیدار فرزند در روزهای اول مریم، فرزند دوم و دومین دختر خود را سه ماه پیش به دنیا آورده است. مریم که در زمان زایمان مبتلا به کرونا بوده است می گوید: تقریبا 4 روز قبل از زایمان با ابتلای همسرم به کرونا ، من هم تست دادم و متاسفانه مثبت شد. دعا می کردم زایمان تا دوهفته بعد و با پایان قرنطینه انجام بشود اما 4 روز بعد برای فرآیند طبیعی زایمان به بیمارستان رفتم ...
جدال بهنوش بختیاری با ریحانه پارسا! + تصاویر
به گزارش پایگاه 598، چندی قبل بهنوش بختیاری در پیامی متنی در صفحه اینستاگرام ریحانه پارسا در قالب کامنتی برای او نوشت: ریحانه جان روزی بهت گفتم : وارد این حرفه شدی مواظب خودت باش. الان با دیدن این فیلم متوجه شدم کاش خودم رو سبک نمی کردم و دلسوزانه و خواهرانه برای دختری که ذاتش به دلم نشسته بود اصلا حرفی نمی زدم....بعضی حرفا قرار نیست هر آویزه گوش کسی بشه... حتما باید بری و تجربه کنی و سرت به سنگ ...
درگیری شدید ریحانه پارسا و بهنوش بختیاری + تصاویر
...: چندی قبل بهنوش بختیاری در پیامی متنی در صفحه اینستاگرام ریحانه پارسا در قالب کامنتی برای او نوشت: ریحانه جان روزی بهت گفتم : وارد این حرفه شدی مواظب خودت باش. الان با دیدن این فیلم متوجه شدم کاش خودم رو سبک نمی کردم و دلسوزانه و خواهرانه برای دختری که ذاتش به دلم نشسته بود اصلا حرفی نمی زدم....بعضی حرفا قرار نیست آویزه گوش هر کسی بشه... حتما باید بری و تجربه کنی و سرت به سنگ ...
وایسا مترو من می خوام پیاده شم
درآوردم؟ پاپابزرگ جواب داد: یعنی تو خوب بلدی؟ من بودم از تهران برگشتم گم شدم سر از ساواک درآوردم نه؟ مازی تا خواست ادامه دهد گفتم: این دفعه می خوام تنها برم. راه و چاه رو یاد بگیرم. زشته به یکی بگم سی و پنج سالمه هنوز تنهایی تا تهران نرفتم. باید خودم برم و یاد بگیرم. وایسا مترو من می خوام پیاده شم از شیشه اتوبوس برای همسرم و دخترم دست تکان دادم ...
ماجرای دعوای ریحانه پارسا و بهنوش بختیاری در اینستاگرام + تصاویر
به گزارش شهرآرانیوز، چندی قبل بهنوش بختیاری در پیامی متنی در صفحه اینستاگرام ریحانه پارسا در قالب کامنتی برای او نوشت: ریحانه جان روزی بهت گفتم : وارد این حرفه شدی مواظب خودت باش. الان با دیدن این فیلم متوجه شدم کاش خودم رو سبک نمی کردم و دلسوزانه و خواهرانه برای دختری که ذاتش به دلم نشسته بود اصلا حرفی نمی زدم....بعضی حرفا قرار نیست هرگز آویزه گوش کسی بشه... حتما باید بری و تجربه کنی و سرت به ...
زیستن در مرز باریک کار و زندگی | گفت وگو با نخستین بانوی تولیدکننده لوازم جانبی خودرو
مرد کارایی دارد. امیدوارم روزی بتوانم با کمک دولت، این شهرک را برای حمایت از زنان سرپرست خانوار راه بیندازم. می پرسم تا به حال شده است در این مسیر نا امید شود و کم بیاورد. با جدیتی که در چهره منصوره موج می زند، می توان حدس زد که حتی با وجود مشکلات پا پس نمی کشد. در این مدت، اتفاق افتاده بود که کم بیاورم. حتی با خودم می گفتم: چرا خودم را دردسر دادم؟ باید همان لباس فروشی را نگه می داشتم. اما این ها فقط در حد یک حرف از ذهنم رد می شود و دوباره قوی تر ادامه می دهم. می دانم که این کارگاه به کارخانه تبدیل می شود. حالا هم سعی می کنم دخترم را طوری هدایت کنم که بعد از من، این کار را مدیریت کند. ...
قتل برادرزن به خاطر اختلاف حساب مالی
اوایل پاییز سال 97 جسد خونین مرد جوانی به نام ایمان در کانکس کارگری در جنوب تهران پیدا شده .شواهد نشان می داد این مرد شبانه و با ضربه های متعدد چاقو از پا درآمده است. که ماموران پلیس به بررسی پرداختند و دریافتند ایمان که افغان بود از چند ماه قبل از شیراز به تهران آمده و در کانکس به عنوان نگهبان کار می کرد و شب ها را همانجا می ماند. به گزارش فرتاک نیوز ،در بررسی ها روشن شد وی قربانی ...
رهایی از قصاص پس از 19 سال
به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان ، 19 سال قبل جسد سوخته مرد میانسالی در یکی از خیابان های فردیس کرج توسط رهگذران کشف و با اعلام ماجرا به پلیس تحقیقات در این پرونده آغاز شد. با شناسایی هویت مقتول خانواده وی به اداره آگاهی احضار شدند، اما پس از تحقیق و بازجویی کارآگاهان دریافتند همسر و پسر مقتول تناقض گویی دارند؛ بنابراین بازجویی ها ادامه یافت تا اینکه همسر مقتول راز قتل شوهرش را فاش کرد ...
قتل در انبار لوازم یدکی خودرو
به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان ، بعد از ظهر روز جمعه نهم آبان به دنبال تماس تلفنی با مرکز فوریت های 110 وقوع قتل مردی حدود 45 ساله در خیابان شبرغان کرج به پلیس گزارش شد. خیلی زود تیمی از کارآگاهان جنایی در محل قتل حضور یافتند و با جسد مرد جوان که در انبار لوازم یدکی روی زمین افتاده بود روبه رو شدند. بیشتر بخوانید: زن جوان: از وسواس های زجرآور و رفتار های کثیف ...
فرازهایی از وصیت نامه شهید عبدالحسین کردی
نگیری و هر چند می دانم که کشته شدن من برایتان سخت است اما بدانید از موقعی که برادرم شهید شد من دیگر آرامش نداشتم چون او نزد خدایش ارزشمند بود بارها با او حرف زدم و درد دل کردم . وصیت میکنم که بچه هایم را همسرم بزرگ کند و دستشان را در دست افراد نیکو وارسته با تقوا و پیرو خط امام بگذارد . و فرزندی که در راه دارم اگر دختر بود زینب و اگر پسر بود میثم نامگذاری کند و نیز به آنها بگویید که پدرشان ...
رانندگی با جسد همسر در صندوق عقب خودرو
تهران در حالیکه همسر و فرزند دو ساله ام در خودرو نشسته بودند و من هم در حال رانندگی بودم، بار دیگر با همسرم درگیر شدم. در آن درگیری یک لحظه کنترل اعصابم را از دست دادم و مقابل چشمان دختر خردسالم همسرم را به قتل رساندم. او در ادامه گفت: بعد از قتل جسد را داخل صندوق عقب ماشین گذاشتم و راهی دزفول شدم تا قبل از مراجعه به اداره پلیس، فرزندم را به خانواده ام بسپارم. با اقرار های مرد جوان ...
روایتی از خواهران دوقلویی که مدافع سلامت شدند
رقابت همیشگی و جذاب دوقلوها این بار مغلوبه شده بود. قُلِ کوچک تر با یک فرصت طلبی مجازی، گوی سبقت را از قُلِ بزرگ تری ربوده بود که همیشه به خاطر همان چند دقیقه زودتر به دنیا آمدن، اول صف بود و احترامش واجب! و همه اینها را مدیون کرونا بود! نه، درست تر بگویم؛ مدیون جهاد علیه کرونا... ماجرای حضور داوطلبانه زهرا و فاطمه قَدبیگی در بخش بیماران مبتلا به کرونا، از آن ماجراهای شیرین روزهای تلخ کرونایی است. خواهران طلبه دوقلویی که با حضور داوطلبانه در کنار بیماران مبتلا به ک ...
اعتراف هولناک به قتل زن جوان به دست رفیق
.... به فامیل و دوستان و اقوام زنگ می زدم و سراغ خواهرم را می گرفتم اما خبری از او نبود.تا اینکه در اخبار محلی مشکین شهر، خبر پیدا شدن جسد سوخته بی هویت را دیدم. سریع به پلیس مراجعه کردم و با دیدن تصویر جسد سوخته خواهرم با اینکه چیزی از جسد باقی نمانده بود اما او را شناختم. با اطلاعاتی که خواهر سودا در اختیار ماموران پلیس قرار داد، ماموران تنها مظنون پرونده یعنی دوست سودا را که آخرین شب با او قرار ...
کشف جسد حلق آویز دختر 11 ساله
به گزارش آژانس خبری ریحان به نقل از روزنامه ایران، مادر این دختر بچه به پلیس گفت: من و شوهرم چند سال قبل از هم جدا شدیم و دخترم با من زندگی می کرد. امروز برای انجام کاری از خانه بیرون رفته بودم، اما وقتی برگشتم متوجه شدم در قفل است با کمک همسایه ها در را باز کردیم، اما وقتی وارد خانه شدم جسد حلق آویز دخترم را دیدم. بدین ترتیب با اعلام موضوع به بازپرس مصطفی واحدی از شعبه یازدهم دادسرای امور ...
پدر به جرم قتل پسر معتاد، پای میز محاکمه
.... بعد از گفته های این زن آخرین دفاع از معلم میانسال در مرحله دادسرا گرفته شد. او گفت: با اینکه 20 سال بود از دست پسرم زجر می کشیدم، اما دلم نمی خواست او بمیرد. من هر کاری برای اصلاح او کردم. از کاری که کردم خیلی پشیمان هستم؛ اما در آن لحظه واقعا اختیارم دست خودم نبود. بعد از پایان گفته های متهم و بیان آخرین دفاع در مرحله دادسرا کیفرخواست علیه او صادر شد و با توجه به اینکه تنها، ولی دم یعنی مادر مقتول اعلام گذشت بی قیدوشرط کرده بود، پرونده متهم برای رسیدگی به لحاظ جنبه عمومی جرم به شعبه 10 دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد. منبع: ایران ...
پدر به جرم قتل پسر معتاد، پای میز محاکمه
پایان گفته های متهم و بیان آخرین دفاع در مرحله دادسرا کیفرخواست علیه او صادر شد و با توجه به اینکه تنها ولی دم یعنی مادر مقتول اعلام گذشت بی قیدو شرط کرده بود، پرونده متهم برای رسیدگی به لحاظ جنبه عمومی جرم به شعبه 10 دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد.
به امام رضا (ع) گفتم همین امشب مرا بکش
کردیم حس می کردم از زیرزمین منزلمان بوی مواد مخدر می آید و زمانی که به او می گفتم قبول نمی کرد و می گفت بو از خانه همسایه است. او که رضایت از زندگی امروز در نگاهش پیداست درباره گذشته ادامه می دهد: همین طور می گذشت و سر کار می رفت اما پولی نمی آورد و مدتی بعد فرزندم به دنیا آمد و همین مشکلات را داشتیم تا وقتی اعتیادش به کریستال شدید شده و خودش هم ناپدید شد و من هم مجبور شدم به منزل مادرم ...
حمید لولایی مهمان برنامه دوربرگردون با موضوع راهنمایی و رانندگی
می زدم ولی از آن موقع تاکنون تصادف سنگینی نداشته ام. بسیار رانندگی را دوست دارم وقتی در ماشین تنها باشم دیالوگ هایم را حفظ می کنم. لولایی با بیان اینکه هرگز در ساعات شلوغی روز رانندگی نمی کند، عنوان کرد: من شب ها برای خرید خارج می شوم که خلوت تر است امکان ندارد در ساعات شلوغی خارج شوم. او درباره جریمه شدن در رانندگی گفت: پیش آمده گاهی حواسم نبوده سرعتم بیشتر شده و جلویم را ...
نیم قرن همراه با چرم
و می گفت این میوه ها کیفیت ندارد و فروشنده ها سرت کلاه می گذارند، اما پدرم آرام به مادر می گفت چکارش داری بگذار بخرد. 5 تومن از پولم را برای خرج و مخارج به مادرم می دادم. 10 تومان هم مال خودم بود و جمعه که می شد با بچه محل هایم با دوچرخه به وکیل آباد می رفتیم و تفریح می کردیم. کلا پول شاگردانه ام به دو روز تمام می شد، اما در هر صورت از اینکه از سخت گیری های برادرم در امان بودم خوش حال بودم. ...
تیرباران طیب به روایت یک شاهد عینی
.... حاج اسماعیل موقع ملاقات با خانواده اش خیلی گریه کرد، ولی طیب آرام بود و گفت اموالش را چطور تقسیم کنند. موقع اعدام هم طیب شاد و خندان بود. زن و بچه هایشان هم پشت نرده ایستاده بودند و اطرافشان پر بود از نیرو های امنیتی! همه سرهنگ ها بودند. یادم هست سرهنگ احترامی ناراحت بود و گریه می کرد! موقعی که سرباز ها چمباتمه زدند که شلیک کنند، طیب داشت می خندید! یادم هست هشت تیر شلیک شد و چشم هایم سیاهی رفتند. همه ناراحت بودند، غیر از سرهنگ جعفری و ستوان توفیقی که مسئول آتش بود و مدتی بعد موقع پرواز در سد کرج افتاد و مرد و به قول عباس ستاره به سزای عملش رسید. ...