سایر منابع:
سایر خبرها
عشوری: داد زدند این خود قاتلش است!
به گزارش "ورزش سه"، سینا عشوری بازیکن سابق ذوب آهن سال های پایانی خود را در تبریز و تراکتور سپری کرد و خیلی زود در 31 سالگی از فوتبال خداحافظی کرد. او که زاده اصفهان است، در آخرین مصاحبه خود در برنامه هشت بهشت حاضر شد و در مورد حضور در ذوب آهن گفت: من وقتی جوان بودم، پیشنهادات زیادی داشتم ولی دوست داشتم در اصفهان بمانم و به این موضوع هم افتخار می کنم. او سپس در مورد خداحافظی ...
عشق و عروسی در سال های کرونا/ما که رفتیم سر زندگی!
هم دوست داشتم مثل بقیه در دوران نامزدی رستوران گردی کنم و پول خرج کنم ولی به خودم می گفتم من باید عاقلانه عمل کنم. به همسرم پیشنهاد دادم که با پدر و مادرم صحبت کنیم که هزینه جهیزیه را به ما بدهند تا روی پول خونه بگذاریم. ابتدا راضی نمی شدند اما ما توانستیم راضی شان کنیم. پول جهیزیه را هم روی پول خانه مان گذاشتیم و توانستیم بالاخره در یکی از نقاط جنوبی تهران خانه بگیریم. بله من هم مثل خیلی از عروس ...
جدول همه ادوار لیگ؛ پرسپولیس و استقلال 26 بار روی سکو رفتند
استقلال برانکو ایوانکوویچ 37 98-97 هجدهم برتر پرسپولیس سپاهان استقلال برانکو ایوانکوویچ 38 99-98 نوزدهم برتر پرسپولیس استقلال فولاد یحیی گل محمدی جدول افتخارات تیم ها رتبه نام تیم قهرمانی نایب قهرمانی عنوان سوم ادوار حضور روی سکو 1 پرسپولیس تهران 13 9 4 26 2 استقلال تهران 8 10 8 26 3 پاس تهران 5 5 2 12 4 سپاهان اصفهان 5 ...
رهایی از چوبه دار/ قرآن ناجی یک اعدامی
نشسته است. اصلا از قدیم می گویند که قدر آزادی را زندانی و قدر زندان را اعدامی می داند و من همان اعدامی بودم که روزگار چرخید و چرخید تا به اینجا بیایم و به یکسری داشته های نهانی که طی زمان از دست داده ام، برسم. من یک اعدامی بی خدا بودم خانم خبرنگار، بهتر است با عکس و نام و جرم ام کاری نداشته باشید ولی تا این حد بدانید که من یک اعدامی بی خدا بودم؛ اگرچه من خدا را رها کردم ولی ...
برونو سزار: میخواهم با سپاهان از فوتبال خداحافظی کنم
بودیم تا یک تیم فوتبال. من سپاهان را دنبال می کنم. بازیکنانی نظیر جانواریو، مهدی کریمیان، جواهیر سوکای، بنگر و... بازیکنان خوبی در تیم بودند. در آن زمان، بازیکنان جوانی در کنار ما کار می کردند که بعد از رفتن ما، به یک تیم بزرگ تبدیل شد. سزار در مورد جدایی از سپاهان و پیوستن به النصر گفت: من یک اشتباه خیلی بزرگی در زندگی حرفه ایم انجام دادم. بازیکن جوانی بودم و به پول فکر می کردم. آن ...
یکی از بهترین پاس گل های زندگی ام را به قایدی دادم
...، متأسفانه این اتفاق رخ نداد. من همیشه به عنوان الگو و کسی که در تاریخ فوتبال ایران جزو برترین ها و نوادر بوده، به کریم باقری نگاه می کنم و امیدوارم قسمت شود و بتوانم روزی با ایشان افتخار همکاری داشته باشم. عزت اللهی بعد از پایان بازی با تیم ملی بوسنی، سفر عجیبی را به دانمارک داشت. خودش در این باره می گوید: یک سفر خیلی طولانی داشتم، به خاطر اینکه پرواز اول من کنسل شد. مجبور شدم ...
روایت همسرانه فرمانده شهید حزب الله؛ از انصار الخمینی لبنان تا دسته گل ایرانی شهید وهب
همسرم کجاست. من منتظر بودم تا نیمه شب، ولی نیامد، هفته قبلش نیز دائماً از منزل خارج می شد و با تأخیر بازمی گشت. از مدرسه که بازمی گشتم او در خانه نبود، وقتی برگشت گفتم چرا اطلاع ندادی تأخیر داری؟ ، گفت: کاری پیش آمد و تأخیر داشتم. ، گفتم: وقتی مأموریت در مبارزه با اسرائیل داری با لباس نظامی برو. در هفته دوم صبح بیدار شدم و نماز صبح خواندم و صدای بمباران شنیدم، رفتم ببینم همسرم چه چیزی ...
دستگیری گروگانگیری که تصور می کرد قاتل است
که باز کردم در بیابان های اطراف تهران بودم و به سختی خودم را به کنار جاده رساندم و با کمک راننده ای عبوری به بیمارستان منتقل شدم. نقشه نافرجام فرار از کشور در ادامه تحقیقات مشخص شد که نامزد سابق دختر جوان، ماشین وی را به همراه تمام مدارکش سرقت کرده است. مشخصات متهم و خودروی سرقتی دراختیار همه واحد های گشتی قرار گرفت و کمی بعد مأموران موفق شدند او را سوار بر خودروی سرقتی در جنوب ...
نقش امیر سرتیپ دوم زرهی غلامرضا قاسمی نو در شکست حصر سوسنگرد
دن این عملیات است؛ لذا به هر تقدیری هست بیاید. شما خبر کنید و به آقای بنی صدر هم بگویید دستور را لغو کند تا این تیپ بیاید. در کنار همه این ها یک چیز که قویاً به کمک ما آمد، پیغام مرحوم اشراقی ]داماد امام(ره)[ بود که اوایل همان شب از تهران با من تلفنی تماس گرفت و گفت: امام(ره) فرمودند: بپرسید خبرها چیست؟ من گفتم: خبر این است که قرار بر این است که فردا عملیاتی انجام بگیرد و ظاهراً من یک اظ ...
نامزدم فهمید که دزدم نه مهندس/ او را آنقدر زدم که بی هوش شد
مطمئن شدم، نامزدی ام را با بهروز به هم زدم. او خیلی عصبانی شد و منکر ادعاهای دوستش بود اما من دیگر او را نمی خواستم. مدتی گذشت و من با یکی از دوستان خانوادگی مان نامزد کردم. تا اینکه روز حادثه بهروز با من تماس گرفت و خواست او را ببینم. من هم به محل قرار رفتم که او و دوستش به زور سوار ماشین من شده و مرا به ویلایی در اطراف تهران منتقل کردند. بعد از انتقال من به ویلا، دوست بهروز رفت و بهروز ...
دوست داشتم پزشک شوم / دویدن در من ریشه دوانده بود
اول را در کشور کسب کنیم و مدال طلا را برای استان به ارمغان بیاوریم. شاید برایتان جالب باشد که با وجود سن کم در آن زمان سرپرست تیم بودم. چطور شد که از هاکی به دو و میدانی رسیدید؟ پس از بازگشت از مسابقات هاکی قهرمانی کشور همراه با اعضا تیم برای انجام تمرینات هوازی به پیست آبشار اصفهان رفتیم؛ در آنجا با آقای طباطبایی که از مربیان دو میدانی استان اصفهان بودند آشنا شدم. بواسطه ...
معنی فارقلیط چیست؟
، شوق تحصیل علوم دینی را داشتم، بنابراین سرگرم علوم دینی شدم و کم کم مدارج علمی را طی کردم تا اینکه کوچ کرده و خود را به کلاس درس استاد بزرگ مسیحی رساندم. در مجلس درس او 400 نفر شرکت داشتند و من در میانشان از هوش و استعداد بیشتری برخوردار بودم، به همین دلیل مورد علاقه استاد بزرگ مسیحی شدم، به طوری که تنها کسی بودم که اجازه ورود به حرم استاد را داشتم. روزی به مجلس درس استاد بزرگ مسیحی رفتم ...
عشق دختر زیبا پسر دانشجو را سارق کرد
کردم و آنجا با فرنگیس آشنا شدم. دختری زیبا و ثروتمند که من در یک نگاه عاشقش شدم. آن شب برای اینکه دل فرنگیس را به دست بیاورم به دروغ خودم را پسری ثروتمند معرفی کردم و گفتم ساکن یکی از محله های بالای شهر هستم و ماشین مدل بالایی دارم. باور کرد؟ بله. به همین خاطر مجبور شدم هر بار که می خواستم فرنگیس را ببینم، یا از دوستم ماشین قرض بگیرم یا یک خودرو مدل بالا کرایه کنم. چند وقت از ...
دوست خوب دوران کرونا
پیغام های اول مثل همیشه حالم را پرسیده بود، بعد گفته بود که نگرانم شده است، بعد همان جا تماس گرفته بود، بعد نوشته بود از بچه ها شنیده که حالم خوب است و خیالش راحت شده است. به جلال پیغام دادم جلال جان نوکرتم و شرمنده ام، به خدا خیلی درگیر بودم. خوبی؟ سه روز گذشت و جلال پیغامم را باز نکرد. بعد نوشتم جلال خواهش می کنم جواب بده ... سه ساعت بعد جلال زنگ زد. شیرجه زدم گوشی را ...
توکلی: عامل اصلی شکست آلومینیوم مقابل نساجی من بودم/در بدترین زمان اخراج شدم
شاهین توکلی در گفت وگو با میزان، در خصوص اخراجش در جریان دیدار تیم های آلومینیوم اراک و نساجی مازندران ، اظهار داشت: عامل اصلی شکست تیم، من بودم؛ متاسفانه در بدترین زمان از زمین بازی اخراج شدم و این موضوع باعث شد شیرازه تیم از هم بپاشد. وی در خصوص نارضایتی رسول خطیبی ، سرمربی آلومینیوم از شرایط باشگاه و احتمال جدایی وی، تصریح کرد: امیدواریم مشکلات تیم حل شود و مسائل بین سرمربی با ...
ماجرای تولید مستند شهید ادواردو آنیلی
اگر برنگشتم بدان که من آنجا گیر کرده ام. رفتم و هنوز ساعت کاری ادامه داشت. زنگ سفارت خانه را زدم. دربان ایتالیایی سفارت آمد و از پشت میله ها گفت: بفرمایید! گفتم می خواهم با آقای سفیر ملاقات کنم. گفت وقت ملاقات دارید؟ گفتم: خیر! رفت و بعد چند دقیقه برگشت و گفت شما که هستید و چه کار دارید؟ گفتم: من قدیری هستم نماینده دولت موقت انقلاب اسلامی ایران! آمدم سفارت را تحویل بگیرم. در آن زمان 25 سال داشتم ...
سرقت های سریالی نقش سیاهی لشکر از همراهان بیماران
کردید زنانی را که مسموم می کردید فوت کنند؟ معمولاً به اندازه ای قرص خواب آور به آبمیوه اضافه می کردم که چند ساعتی به خواب بروند. یعنی می دانستید چقدر باید اضافه کنید؟ نه، اما سعی می کردم کم اضافه کنم. اگر کسی به شما مشکوک می شد چه می گفتید؟ به سرعت کارم را انجام می دادم و اگر کسی هم به من مشکوک می شد، می گفتم دوربین مخفی است، مثلاً یک بار یکی از طعمه هایم متوجه شد که قرص داخل لیوان ریخته ام که به او گفتم شما در مقابل دوربین مخفی هستید و مدعی شدم برای برنامه ای با تلفن همراهم کلیپ های ویدئویی می سازم. ...
سرقت های خانم سیاهی لشکر در بیمارستان های پایتخت
خنده دار تهیه می کنم. آنها هم باور می کردند و به این ترتیب از دستشان خلاص می شدم. اما درنهایت دستگیر شدی؟ چون در یک بیمارستان، 2بار سرقت کردم. یعنی یک بار چند وقت قبل از زنی که همراه بیمار بود سرقت کردم و بار دوم هم وارد همان بیمارستان شدم که لو رفتم. اشتباه از خودم بود. با اموال سرقتی چه می کردی؟ طلاها را می فروختم و پول ها را هم خرج می کردم. چند مورد سرقت انجام دادی؟ یک ماهی می شود که سرقت ها را شروع کردم. بعید می دانم تعدادشان به 10مورد هم برسد. حالا که دستگیر شده ام نگران فرزندانم هستم. نمی دانم تکلیف آنها چه می شود. ...
افشاگری بازیکن سابق سایپا درباره جادوگری در فوتبال ایران!
طبق گفته آن شخص جلو بودیم، ولی دقیقه 70-75 بود که نیکخبت وارد زمین شد و بعد از ورود نیکبخت انگار استقلال از قفس آزاد شده بود و شروع کرد حمله کردن و نیکبخت روی هر دو گلی که ما خوردیم و حذف شدیم تاثیر مستقیم داشت. این را از هادی عقیلی بپرسید سال بعدش رفت سپاهان و آقای ساکت به او گفته بود که سایپا آن زمان قبل از بازی با استقلال در اصفهان هتل رزرو کرده بود و انگار مطمئن بود استقلال را می برد و برای ...
اینجا سنگ آخرت تراشیده می شود/زنده ای که برای خودش سنگ قبر سفارش داد
سن دارد و بیش از 40 سال که در این حرفه مشغول فعالیت است، می گوید بر حسب اتفاق به این شغل گرایش پیدا کرده و در این کار ماندگار شده است. می گوید؛ در زمانی که دانش آموز بودم در کنار دایی ام که به این حرفه اشتغال داشت مشغول شدم و بعد از آنکه خطاطی را در نزد استاد میرمحمد رضایی از خطاطان بزرگ زنجان و کشور و نعمت الله محمدی آموختم در این حرفه ماندگار شدم و هنوز هم به این شغل اشتغال دارم. ...
سرقت های سریالی بازیگر زن به تقلید از یک فیلم
باز کرد به من گفت اگر نیاز مالی دارید می توانم کمکتان کنم و هزینه دارو های بچه را من پرداخت می کنم. او که خودش را فتانه معرفی کرده بود یک عینک آفتابی بزرگ و ماسک به صورت داشت. در حالی که از او تشکر می کردم گفتم ما نیاز مالی نداریم. او در همین حین آبمیوه ای را به من تعارف کرد و بعد از خوردن آبمیوه از هوش رفتم. وقتی چشم باز کردم فهمیدم 7 ساعت بی هوش بودم و در این مدت 40 میلیون تومان طلاهایم و 20 ...
طبری توسط گروهی پنجاه نفره و در منزل لاریجانی بازداشت شده است
لاریجانی قرار گرفت - بازداشت شدم. به گزارش اسپادانا خبر و به نقل از روزنامه شرق، او نوشته است: تنها گناه این جانب این است که بیست سال خدمت صادقانه در قوه قضائیه، مدیری لایق، توانمند و پاکدست بوده ام. کار یکصدساله عدلیه را به گواه رؤسای کل دادگستری سراسر کشور با ظرف مدت بیست سال انجام دادم و هیچ یک از اتهامات این پرونده مربوط به شغل و جایگاه یا مسئولیت خدمتی بنده نبود. نقش این جانب در کجای سناریوی ساختگی آقایان در زمین لواسان قرار دارد؟ ...
روایت دردناک مستانه از زندگی بر روی ویلچر / رویایم دوباره راه رفتن است
امور اداری چند وکیل را انجام می دادم و همچنین منشی دفترهای مهندسی بودم؛ اما بعد از زمین گیر شدن خودم را با طراحی چهره، نقطه کوبی و نقاشی سرگرم کردم. در این سختی ایام، می خواهم دوباره سلامتی ام را به دست بیاورم. در چند کشور امکان عمل نخاعی وجود دارد و حتی تلفنی با دکتر دانشی صحبت کردم. ایشان به من گفتند: زندگی کن و تمرین و فیزوتراپی. امکان عمل و درمان وجود دارد و در آینده ممکن است در کشور ...
مشکل این سرزمین کتاب نخواندن است
می خواستم کنکور بدهم، می خواستم در کنار آن نقاشی هم کار کنم، اما پول کافی برای خرید مداد نداشتم. دفتر طراحی خیلی گران بود. پول کلاس رفتن را نداشتم و درضمن عاشق کتاب هم بودم و کتاب ها هم خیلی گران بود. یک سال پنهان از خانواده کار می کردم و توانستم برای خودم کتاب بخرم و اولین کتابی که خریدم کتاب شعر فروغ فرخزاد بود. بعد از یک سال که موضوع را به خانواده ام گفتم بسیار ناراحت شدند و ادامه ندادم، اما تک ...
فهمیدم که دیگر امیدی نیست و در یاس و بهت غریبی فرو رفتم
.... بعد از مدتی که قدرت تکلمش هم برگشت، دیگر کسی را نمی شناخت. من تنها، بدون اینکه مادر ویا خواهری در کنارم باشد، بزرگ شدم. دوران دبیرستان در رشته ی تجربی تحصیل می کردم؛ اما به دلیل مسائل خانوادگی، ادامه ی تحصیل ندادم و بیشتر هدفم کار آزاد بود. مدتی امور اداری چند وکیل را انجام می دادم و همچنین منشی دفترهای مهندسی بودم؛ اما بعد از زمین گیر شدن خودم را با طراحی چهره، نقطه کوبی و نقاشی ...
مصائب مالیاتی یک کارآفرین
.... البته من همان زمان معامله ای هم داشتم و فهمیدم که ممنوع الانتقال هم هستم. همه این اتفاق ها برای این بود که من پرونده را سر میز دادستان انتظامی گذاشته بودم که طبق ماده 264 به پرونده من رسیدگی شود، یعنی آن آقای مسئول در اصفهان از تمام ابزارهایی که قانون در اختیار او گذاشته استفاده کرده بود و حتی یکبار به من گفت که تو که انقدر دنبال این داستان می دوی اولا دو تا سه سال باید بدوی و در نهایت ببین ...
معلمی که کلیه خود را به پدر شاگردش اهدا کرد
فیروزآبادی را دیدم، با دلهره جلو رفتم، سلام دادم و گفتم اجازه می دهید من به بچه های یتیم خانه شما درس بدهم؟ نگاه مهربانانه ای کرد و گفت اگر می توانی بسم الله. از آن زمان همه دل خوشی من در اوج روزهای نوجوانی این بود که بعد از تعطیل شدن از مدرسه به یتیم خانه بروم. بچه ها با من انس گرفته بودند. برایشان شعر و قصه می خواندم. اعداد و ریاضی را یادشان می دادم. بهترین روزهای عمر من همان روزهایی بود که ...
بخوانید، حتی اگر کرونا ندارید
خوردن چیزی را به من نمی داد، در همین مقطع حس بویایی و چشایی ام را از دست دادم و مقداری در شنوایی به مشکل خوردم که پس از چند روز کاهش قدرت شنوایی ام تشدید شد. وی می گوید: با شدت گرفتن علائم، با مراجعه به بیمارستان و انجام اسکن ریه متوجه درگیری ریه هایم با کرونا شدم و در واقع پس از 10 روز ویروس خود را در آزمایش نشان داد و پزشک متخصص اعلام کرد که بر این اساس از همان روزهای اول درگیر کرونا بوده ...
داستان های کوتاه بلند در مورد مهر و محبت و فداکاری مادر
. مردم می گفتند به یه خانم ماشین زده. خیابون خیلی شلوغ بود. فکر کنم خانمه کارش تموم شده بود. گفتم نفهمیدی کی بود؟ گفت من اصلا جلو نرفتم. دیگه خیلی نگران شدم. یاد خواب دیشبم افتادم. فکرم تا کجاها رفت. سریع لباسامو پوشیدم و راه افتادم دنبال مامان. رفتم تا نونوایی سنگکی نزدیک خونه اما مامان اونجا نبود. یه نونوایی سنگکی دیگه هم سراغ داشتم اما تا اونجا یک ساعت راه بود و ...