بازخوانی اهانت رژیم پهلوی به امام رضا(ع) از زبان یکی از مجروحان واقعه آبان ...
سایر منابع:
سایر خبرها
صحنه ای مانند تشییع شهید سلیمانی نخواهم دید
هستند و خاطراتی از سفرهایم به ایران در ذهن دارم که فکر نمی کنم هیچگاه از ذهنم محو شود. این تهیه کننده رادیو افزود: در سفر اولی که به عنوان گردشگر وارد ایران شدم، متأسفانه بر اساس القاء رسانه ها تصور دیگری از ایران داشتم، در این سفر که فرزندم مرا همراهی می کرد به دلیل تصوراتی که در ذهنش بود، به شدت می ترسید، ولی بعد از سه روز و مشاهده امنیت و آرامش موجود در ایران، بسیار با ایرانیان احساس ...
تار و پود چله عاشقی در بخش قرنطینه/ از تنِ یخ زده کودک یک ماهه تا جشن کرونا اِشکنون
قرارگاه سلامت قمر بنی هاشم دزفول رفتم. از ثبت نام تا اعزام به بیمارستان فقط 24 ساعت زمان برد، باید خودم را برای سربازی میدان جنگی به نام کرونا قوی میکردم، چیزی تا صبح نمانده بود. بخش حاد تنفسی اولین جایی که بعد از ورود به بیمارستان به آنجا رفتیم بخش حاد تنفسی کرونا یی ها بود؛ من بودم و برادران طلبه ای که با قبا و عبا و عمامه به میدان آمده بودند. میان دستگاه ...
ماجرای جالب حضور 3 ماهه جانباز دفاع مقدس در زایشگاه/ قساوت بعثی ها برای به دست آوردن بی سیم
فعالیت داشتم. پس از جنگ هم به تحصیلاتم تا مقطع فوق لیسانس ادامه دادم که به دلیل شرایط جسمانی و مجروحیت دیگر نتوانستم، مقطع کارشناسی ارشد را تمام کنم. در خصوص نحوه مجروحیت خود بفرمایید. در 8 سال دفاع مقدس ابتدا بی سیم چی گردان و بعداً وارد مرکز پیام لشکر 31 عاشورا شدم و بی سیم چی فرمانده و معاون لشکر بودم که در عملیات کربلای 5 و والفجر8 دو بار مجروح شدم. ...
آخرین حرف های امام جمعه بجنورد با مردم | از همه حلالیت می طلبم
سال 51 وارد حوزه علمیه کاشمر شدم و تا سال 81 به مدت 30 سال درس طلبگی خواندم، به گونه ای که در این سال ها یا درس حوزوی می خواندم و یا درس می دادم و خوشه چین بزرگانی بودم که از محضرشان بهره ها بردم. نماینده ولی فقیه در خراسان شمالی افزود: در سال 81 به سمت امامت جمعه فسا در استان فارس منصوب شدم و به مدت سه سال در این شهر بودم، بعد از آن به مدت دو سال امام جمعه ساوه بودم، سال 86 به تهران ...
نماینده ولی فقیه در خراسان شمالی و امام جمعه بجنورد خداحافظی کرد
نهاد امامت جمعه در طول 20 سال اخیر، اظهار کرد: بنده در سال 51 وارد حوزه علمیه کاشمر شدم و تا سال 81 به مدت 30 سال درس طلبگی خواندم؛ به گونه ای که در این سال ها یا درس حوزوی می خواندم و یا درس می دادم و خوشه چین بزرگانی بودم که از محضرشان بهره ها بردم. وی افزود: در سال 81 به سمت امامت جمعه فسا در استان فارس منصوب شدم و به مدت سه سال در این شهر بودم، بعد از آن به مدت دو سال امام جمعه ساوه ...
خاطرات رزمندگان، برگ دیگری از تاریخ ایران را روایت می کند
شهرهای تصرف شده خود را آزاد می کنیم و به دیار خویش برمی گردیم، برای وداع و برداشتن وسایل مورد نیاز راهی خانه های مان شدیم. در آن روز سپاه و بسیج تنها اسحله و مهمات را به ما می دادند و دیگر وسایل شخصی و حتی نظامی چون کوله پشتی، پوتین یا کفش و پتو را باید خودمان می آوردیم. من پیشتر، کوله پشتی شخصی داشتم. یک پوتین هم از برادر بزرگترم به ارث برده بودم. ادامه دارد... انتهای پیام/ ...
قلم ما | خانواده ها فرزندانشان را در معرض کتاب قرار دهند/ ناگزیر به استفاده از کتاب های الکترونیکی هستیم
به گزارش پایگاه خبری عصر شرق ، میثم غلامپور نویسنده و پژوهشگر حوزه تاریخ و ایران شناسی در هفتمین قسمت از ویژه برنامه قلم ما که به همت اداره کتابخانه های عمومی دماوند و با همکاری پایگاه خبری عصر شرق به مناسبت هفته کتاب و کتابخوانی از 24 تا 30 آبان ماه سال 1399 پخش می شود، با اشاره به آثار خود اظهار کرد: کتاب اولم به عنوان اعتصاب قلم بوده که برگرفته از پایان نامه دوره کارشناسی ارشد است و کار ...
نفسی خوش میان تنگی نفس های کرونایی
موقع به بیمارستان می آیند و با توزیع آب میوه یا کمپوت به بیماران دلگرمی می دهند. ما هم بادیدن این روحیه ها انرژی بیشتری می گیریم. نام طلبه های جهادی یزد در موج اول کرونا خوش درخشیده بود از فعالیت های چشمگیر آن ها در بیمارستان ها و آرامستان ها تا آگاهی دادن به مردم در سطح شهر زیاد شنیده بودم. در موج سوم هم بار ها اخبار اعلام آمادگی طلبه ها برای حضور دوباره در میدان اعلام شده است. جهادگرانی ...
وعده ات عملی شد سردار
کرد و بعد سه مرتبه گفت: همه میان، میان، میان. مادر همسرم مجدد گفت: پسرم دوست داشت گمنام باشد، شاید خودش اینجور می خواهد و برای همین بر نمی گردد. سردار گفت: آقا سعید به خاطر دل همسرش هم شده بر می گرده گفتنی است سعید کمالی 19 شهریور سال 1369، در روستای کفرات از توابع بخش هزارجریب شهرستان نکا متولد شد. سعید برای اولین بار در تاریخ 95/1/14 برای دفاع از حرم حضرت زینب (س) عازم سوریه شد و در ...
اسیدپاشی مرموز بعد از پایان رابطه عاشقانه
. همین موقع نامزدم آمد، من مجبور شدم او را دست به سر کنم تا برود. نمی خواستم رابطه ام را با نامزدم که خیلی دوستش داشتم، به هم بزنم و او را ناراحت کنم؛ به همین دلیل هم بهانه ای آوردم و او رفت. بعد از این ماجرا لیدا عصبانی شد و از اینکه من نامزد کرده بودم، خیلی بدش آمد. او به سمت آشپزخانه رفت و یک چاقو برداشت و گفت اگر رابطه ام را با نامزدم تمام نکنم، خودش را می کشد. من او را آرام کردم و گفتم رابطه ام ...
روایت زندگی حامد علیزاده، جودوکاری که 2بار المپیکی شد
های ضعیف تر جامعه است. مال بچه های خاکی و زحمتکش است. کسانی که پول دارند هیچ وقت سمت این جور ورزش ها نمی آیند. می روند بدمینتون و رشته های پرخرج. شما بعد از اول شدن در استان و ماجرایی که تعریف کردید که لباس نداشتید و آن سید بهتان کمک کرد، انگیزه تان برای دنبال کردن جودو بیشتر شد؟ بله دیگر. توی یک جمعی بودم که هیچ کس من را نگاه نمی کرد. یک دفعه همه نگاه ها به سمت من آمد. همه تشویقم ...
زیستن به سبک کتاب بهشت خانواده
نجمه موسوی کاهانی | شهرآرانیوز؛ هفته گذشته قبل از اینکه کرونا باز هم کتابخانه های مشهد را به تعطیلی بکشاند سری به کتابخانه مرکزی امام خمینی (ره) زدم. با وجود باز بودن کتابخانه بخش توان یابان تعطیل بود. آن هم به دلیل شرایط خاص این عزیزان و حساس بودن آن ها در برابر بیماری. به سمت مخزن کتابخانه رفتم تا کتابی را انتخاب کنم که متوجه حضور بانویی ناشنوا در کتابخانه شدم. نخستین راه ارتباط با ...
روز خونین حرم
پیروزی انقلاب اسلامی بیش از پیش راسخ تر کرد. به حرم مطهر امام رضا(ع) حمله کردند غلامرضا جلالی، مدیر گروه انقلاب و تمدن اسلامی بنیاد پژوهش های اسلامی رضوی که از شاهدان عینی ماجرای هجوم نیروهای محمدرضا پهلوی به حرم مطهر امام رضا(ع) بوده، این حادثه را این گونه بازگو می کند: در آن روزها منزل ما فاصله چندانی با حرم مطهر نداشت. آن روز در خانه بودم که ناگهان صدای گلوله و هیاهوی مردم ...
خودکشی به سبک پهلوی
. آن روز در خانه بودم که ناگهان صدای گلوله و هیاهوی مردم را شنیدم. از خانه بیرون آمدم و دیدم مردم از حرم بیرون می دوند و می گویند، سربازها به حرم مطهر امام رضا(ع) حمله کرده اند. با سرعت خودم را به حرم رساندم. وقتی وارد حرم شدم، ظاهراً ماجرا خاتمه یافته و صحن عتیق خالی از جمعیت بود اما کف صحن پر بود از چادر، چارقد و کفش. قدری که نزدیک تر شدم دیدم که به ایوان طلا هم شلیک کرده اند و کمانه این تیرها ...
حمله ماموران طاغوت به حرم رضوی آتش انقلاب را شعله ورتر کرد
به گزارش قدس آنلاین ، مزدوران رژیم پهلوی برای از بین بردن نقش محوری حرم مطهر در مبارزات انقلابی و ایجاد رعب و وحشت در بین مردم، در روز 29 آبان ماه سال 1357 به این مکان مطهر حمله کردند و گروهی از زائران بیگناه را به خاک و خون کشیدند . این حادثه سبب روشنگری مردم ایران و شعله ورتر شدن آتش انقلاب شد؛ به طوری که پس از آن بسیاری از مردم دین مدار که بر اساس برخی اندیشه ها و تفکرات خاص مذهبی ...
گلوله باران گُل | بازخوانی رویداد های 29 و 30 آبان 57 در مشهد
این داستان همین جا به پایان نرسید؛ درست چند ساعت بعد بود که به کادر درمان که در بیمارستان، تحصن کرده بودند، خبر رسید که مزدوران حکومت نظامی با حمله به مردم معترض و ورود به صحن حرم مطهر حضرت امام رضا (ع)، علاوه بر ضرب وشتم مردم و زوار، به روی آنان تیر گشوده و چند نقطه از ساختمان حرم را نیز گلوله باران کرده اند. برطبق گزارش های منتشر شده از اسناد برجا مانده انقلاب، گویا ساعت 17 روز 29 آبان 1357 ...
یکدفعه مثل برق گرفته ها خشک شدم. فقط چشمانم حرکت می کرد، خط را با دقت نگاه کردم، دیدم روی سنگرها از سمت ...
بود و از کنار چند نفر از نیروها گذشتم و کنار یک سنگر گذاشتم زمین. روی جعبه ها نشستم و به جوانی که با بیسیم صحبت می کرد گفتم: شو اخبار؟(چه خبر؟) به عربی جواب داد: همشون فرار کردند، چیزی از این لبنانی ها نمانده!! به فکر فرو رفتم؛ یعنی چی که لبنانی ها فرار کردند... *** یکدفعه مثل برق گرفته ها خشک شدم. فقط چشمانم حرکت می کرد، خط را با دقت نگاه کردم، دیدم روی سنگرها از ...
علت مخالفت مادر پژمان موتوری با ازدواجش
فرصت می رسم خدمتتون. شماره تلفن دفتر را بهش دادیم و خداحافظی کردیم. غافل از اینکه این چند کلمه صحبت، سوزنی شده بود تا دو سرنوشت را به هم سنجاق کند و حالا من منتظر بودم تا او خانواده اش را در جریان بگذارد. بعد از دو روز، داشتم با شیلنگ به درخت انجیرتوی باغچه آب میدادم؛ آفتاب هم کم کم داشت از لبه دیوار برمی خواست که مامان صدایم زد. - سارا گوشیت داره زنگ میخوره. سریع بلند شدم و به طرف ...
شهید مدافع حرم هادی باغبانی /از خبرنگاری تا شهادت در دفاع از حرم
شهید مدافع حرم هادی باغبانی به گزارش پایگاه خبری حامیان ولایت شهید هادی باغبانی در سال هزار و سیصد و شصت و دو در روستای دار بدین روشن بهنمیر، از توابع شهرستان بابلسر متولد شد. وی فرزند سوم خانواده بود. پدرش که کارمند راه آهن بوده بعد از تولد هادی، به بندر ترکمن منتقل شد و هادی دوران کودکی خود را تا شش سالگی در بندر ترکمن گذراند. پس از انتقال پدر به فیروزکوه، هادی ...
اسیدپاشی مرموز بعد از پایان رابطه عاشقانه
مدتی بود که با لیدا آشنا شده بودم. هر دو ما در یک دانشگاه درس می خوانیم. ما با هم ارتباط داشتیم و روز حادثه لیدا به خانه من آمده بود، زنگ در خانه را زدند و من در را باز کردم. ناگهان فردی روی من و لیدا اسید پاشید و من نمی دانم دقیقا چه اتفاقی افتاده است.لیدا نیز این گفته ها را تأیید کرد اما مدتی بعد وقتی پسر جوان از بیمارستان مرخص شد، علیه لیدا شکایت کرد و گفت: من در دانشگاه عاشق لیدا شدم و با هم ...
قلم ما | کتاب خوب سرنوشت افراد را تغییر می دهد/ کتاب الکترونیکی نمی تواند جای کتاب کاغذی را بگیرد
به گزارش پایگاه خبری عصر شرق ، شیما اسماعیلی نویسنده، رمان نویس و محقق شهرستان دماوند در پنجمین قسمت از ویژه برنامه قلم ما که به همت اداره کتابخانه های عمومی دماوند و با همکاری پایگاه خبری عصر شرق به مناسبت هفته کتاب و کتابخوانی از 24 تا 30 آبان ماه سال 1399 پخش می شود، با اشاره به آثار خود اظهار کرد: کار اصلی ام نوشتن رمان است و از بچگی داستان نویسی می کردم و خیلی به این حوزه علاقه داشتم. ...
انتقاد تند از تصمیم سرپرست استقلال/ اگر خوب بود در سایپا می ماند!
؟ ایشان که استقلالی نیست. اصلاً از کجا آمده و چرا هر کاری دوست دارد انجام می دهد؟ سعید مراغه چیان ادامه داد: مددی خودش استقلالی نیست و دوست ندارد استقلالی ها اینجا باشند. اگر به جای من یک استقلالی را می آورد ناراحت نمی شدم. اما مرا برکنار می کند و فردی غیر استقلالی را وارد باشگاه می کند. درست مثل خودش که استقلالی نیست و اینجا سمت گرفته است. پیشکسوت تیم فوتبال استقلال در ادامه ...
غم شهادت زین الدین با غم شهادت پدرم برابری می کرد/ مسافرت از قم به سمنان برای گرفتن حلالیت
بود و لشکر 17 ماموریت پیدا کرد تا در آن شرکت کند فرمانده گروهان بودم که مجروح شدم. چهار گلوله و چندین ترکش خوردم که باعث شد سه شریان اصلی ام قطع شود، همه می گفتند زنده نمی مانم، اما قسمت شد به عقب برگردم. یک شب مریوان بودم و یک هفته سنندج بستری شدم. یک ماهی در شیراز بستری بودم بعد به تهران آمدم و بعد دو ماه به سمنان رفتم. در بیمارستان سمنان آقا مهدی یکسره از اهواز راه افتاد و آمد به ملاقاتم. می ...
با تمام وجود غمگینیم
کرده بود) و باید عمل بشود و... . پیرزن آمده بود که شهرداری ساری (در زمان مدیریت مهدی عبوری) برای شان کاری بکند؛ برای آقای نعیمی که سال ها برای همین شهرداری، روزانه کلی روزنامه آورده بود. بعدا چند بار رفتم به دکه شان سر زدم ولی نبودند. چندی بعد خانم آقای نعیمی را دیدم در خیابان که گفت شکر خدا، حال همسرش بهتر شده. تقریبا یک ماه بعد، دوتایی شان را با هم در خیابان دیدم که داشتند قدم می زدند. البته ...
صبرکن: از گریه پاک نیت گریه ام گرفت
مربوط به خودم را خیلی دوست داشتم، چون همه از شخصیت خودم دور بودند، به خصوص سکانس هایی که با پسر و دخترم تنها بودم، اما تاثیرگذارترین سکانس سریال که به شدت خودم را تحت تاثیر قرار داد مربوط می شود به آنجایی که زن دوم ارباب گم می شود و او همه نوکر ها و افراد خانه را دایره وار در حیاط جمع می کند و با فریاد از آن ها پرس وجو می کند و در نهایت خودش به گریه می افتد. این سکانس چند بار تکرار شد و من که شاهدش ...
با هر کسی مصاحبه می کردم شهید می شد!
آنچه در ادامه می خوانید، متنی است که به استقبال 8 مدافع حرم که در خان طومان آسمانی شدند، نوشته شده و در اختیار ما قرار گرفته است. باذن الله... از شام بلا رفیق آوردند! سلام بر بغض شکسته عبدالله... خبر آمد که رضا حاجی زاده و چند تن از شهدای کربلای خانطومان در حوالی اردیبهشت 1395 تفحص شدند... در خشاخش برگ ریزان 94 غرق شدم... همان ایام ...
نه لباس مشکی پوشیدم، نه عزا نگه داشتم
- یک سال نماز، 2- یک ماه روزه، 3- دادن وسایلش به جبهه و 4- پرداخت 7 تومان بدهکاری اش به مخابرات تهران. در حین انتقال بدن مجروحش به بیمارستان صحرایی امام زمان(عج) بانه به شهادت رسید و در صحن آزادی حرم مطهر آرام گرفت.
هر گلیمی را کلیمی در بر است
پدرم کمک می کردند با این حال از همان زمان کودکی همیشه دوست داشتم به او کمک کنم، برای همین سر زمین می رفتم و یا در چرای گوسفندان کمک حال خانواده بودم. از همان کودکی هرگز به این فکر نمی کردم که دختر هستم و این ها کار پسرانه است. دلم می خواست جای خالی پسر در خانواده را برای پدرم پر کنم. من در چنین محیطی بزرگ شدم و نسبت به خانواده و به خصوص پدرم تعصب خاصی داشتم؛ برای همین وقتی هم ازدواج کردم از ...
در 40 سالگی نقش خانم بزرگ را بازی کردم/ از گریه پاک نیت گریه ام گرفت
سریال پس از باران این شب ها بر روی آنتن شبکه خاطره ساز آی فیلم قرار دارد و همچنان هم مخاطبان بسیاری را به خود جذب می کند. به همین مناسبت گفت و گویی داشته ایم با مهوش صبرکن، بازیگر نقش خانم بزرگ در این سریال ماندگار و خاطره انگیز. محمود پاک نیت، کتایون ریاحی، صبا کمالی، مرجان محتشم، رحیم نوروزی، جهانگیر الماسی، ثریا قاسمی و بهزاد فراهانی از جمله دیگر بازیگران سریال پس از باران هستند. _ شما هشت سال از آقای پاک نیت کوچک تر هستید اما در سریال پس از باران نقش مادر خانم ایش ...