سایر منابع:
سایر خبرها
یادداشت های ناصرالدین شاه، شنبه 10 آذر 1245؛ چهار عدد زیرقهوه خوری طلا فیروزه را بالای کوه لاتاری زدم
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : سرویس تاریخ انتخاب ؛ دیشب انیس الدوله بله شده بود، رفتم حمام. امروز حرم را کلا در بالای کوه نزدیک دوآب مهمان کرده ایم. من سوار شده رفتم. دَهباشی [و] آقاکشی خان برای حرم بلدی کردند از عقب آوردند. خلاصه یحیی خان، کشیک چی باشی، موچول خان و غیره در رکاب بودند. یحیی خان می گفت: صیغه موچول خان یک پسر زاییده است. بعد رسیدیم بالای کوه. چادر سراپرده ...
داستان/ هشتصد
...، دوتا خال جوش به در حمام چسبوند. مندو خیلی زور زد، زورش نرسید. زبانش راه افتاد: - اکلی سیاه، نامردی کردی. و تا توانست به اکلی فحش داد. اکلی، لباس های مندو را هم برداشت. میدان مسابقه، کسی اکلی را نشناخت. مثل تمام عمری که شناخت ازش نداشتیم. اکلی لباسهای مندو را پوشیده بود و دستکش دست کرده بود و عینک ریبون زده بود و چفیه سرکرده بود. شوالیه ها راه افتادند. در آخر، همه را ...
یپرم خان ارمنی ؛ سردار خائن یا احیاگر مشروطه؟
مورخان یپرم خان از طرف اعضای حزب داشناکیسیون به ایران نیامد بلکه شرایط او به هنگام فرار بود که او را به ایران و تبریز کشید و بعد از آن بود که با اعضای حزب ارتباط برقرار کرد. به خاطر ورود با گذرنامه جعلی به تبریز خطر دستگیری همیشه یپرم را تهدید می کرد. به همین خاطر پس از مدتی به سلماس رفت و چون آن جا هم خطر او را تهدید می کرد به همراه زنی که او هم تحت تعقیب بود به قراچه داغ رفت و در روستای آغاغان ...
تعابیر فارسی در الفاظ طلاق و سوگند در متون فقه حنفی
امسال برد لایقع فی الحال و لکن یمین منعقد شود. [91] و سئل القاضی بدیع الدین قال: اگر به طلب فلانه رفتم هر زنی که بخواهم از من سه طلاق! و به طلب فلان ه رفته بود، ثم تزوج تلک الفلان ه؟ قال: لایقع، و قال برهان الدین: یقع. و به أفتی قاضی خان، قال: اگر بعد از آن هر زن که بخواهد طلاق شود. [91] و سئل برهان الدین قال: اگر من ندانم که کجا بوده است حلال بر من حرام! و کان أخبره؟ قال: یقع ...
قم؛ 10ماه بعد از ورود کرونا
چند خانواده که از راه دور صدای شیون زنانشان به گوش می رسد، آمده اند برای تحویل جسد. پیرمرد متولی تحویل اجساد از دوربین و عکس و حرف زدن فراری است. با اخم و دل چرکین، داخل غسالخانه بزرگ قم راهمان می دهد. مدام می گوید: اگر عکس و فیلم از من بگیرید، راضی نیستم. بعد از چند ثانیه از جلوی چشممان دور می شود و خودش را بین اجسادی که شسته شده و داخل کاورهای مشکی جایشان داده اند، گم می کند. سالن ورودی غسالخانه ...
خط آخر/ گپ و گفتی با متصدیان و غسالان آرامستان برازجان + تصاویر
، 2 غسال زن و دو نفر هم نیروی متصدی کارهای اداری و یک نفر پاکبان دارد که تمام وقت در آرامستان حضور دارد. مهدی رهنما در این باره می گوید: مرگ هیچ گاه خبر نمی کند و هر لحظه ممکن است اتفاق بیفتد، وقتی اتفاق بیفتد، در هر لحظه ای، نیاز به سردخانه است؛ اولین اقدام بعد از فوت، بردن میت به سردخانه است و جایی که میت تعفن نکند. همکاران ما هر روز، از صبح تا اذان مغرب این جا هستند؛ بدون تعطیلی؛ چه ...
قربانت بروم؛ چقدر دلم برای خنده هایت تنگ شده بود!
ابوجعده روی سرم خراب شده بود که صدایم شکست : شبی که سعد می خواست بره ترکیه، برا اینکه فرار نکنم منو فرستاد خونه اینا! بی غیرتی سعد دلش را از جا کَند، می ترسید در آن خانه بلایی سرم آمده باشد که نگاهش از پا درآمد و من می خواستم خیالش را تخت کنم که حضرت سکینه (علیهاالسلام) را به شهادت گرفتم : همون لحظه که وارد اون خونه شدم، این زن منو برد حرم، فکر می کرد وهابی ام. می خواستن با بهم زدن ...
ستاره بورس افول می کند؟ | سرمایه گذارانِ گریزان از دخالت های دولتمردان
برآورده نشد و شاهد ریزش 50 تا 70 درصدی در برخی نمادها بودیم، شاخص حدود 900 هزار واحد طی سه ماه افت کرد و برعکس در سایر بازارها رشد شتاب زده ای صورت گرفت که باعث شد سرمایه گذاران در بورس در دو سمت متضرر شوند. دولت مردم را در بازار بورس رها کرد رئیس اتاق بازرگانی اراک نیز در گفتگو با خبرنگار بازار اظهار داشت: همان طور که پیش تر و در بحبوحه داغ شدن ثبت نام ها و گرفتن کد بورسی توسط مردم ...
دشمن در طریق القدس تسلیم اراده و انسجام رزمندگان شد
... اولین ورودم به جبهه با انجام عملیات طریق القدس همزمان شد. 18 ساله بود و سن و سال زیادی نداشتم و به منطقه دهلاویه و روستای مگاسیس اعزام شدم. آنجا پدافند کرده بودیم تا مرحله دوم عملیات شروع شود و به خط عراقی ها بزنیم. قبل از اعزام در پادگان غدیر اصفهان آموزش دیدم و بعد به اهواز اعزام شدم. چند روز رزم شبانه و تمرین داشتیم و بعد در پادگان شهید بهشتی در نزدیکی های اهواز مستقر شدم. یک روز که همراه ...
یادداشت های ناصرالدین شاه، پنج شنبه 8 آذر 1245؛ عینک پدرسوخته من نمی گذاشت اسب بتازم
آبدار را سر او گذاشتم. کلاه او را برای عکس اندازی گرفتم. پولش هم دادم. به میرزا موسی وزیر مرحوم شبیه بود. با موچول خان کُشتی انداختم. پیرمرد پُرزوری بود، صد سال داشت. بعد سوار شده همه جا با محمدرحیم خان و ملک صور صحبت کنان الی منزل رفتم. شب آتش بازی شد، مختصر. بعد مطالب امین الدوله خوانده شد. هاشم و امین الملک بودند. میرشکار آمد گفت: پلنگ را در سیاسنگ، امروز مرد شکارچی زده است. بسیار اوقاتم ...
دلسوزی آدم ربا گروگان را از مرگ نجات داد
خودروی پراید همدستانم شدم و به راه افتادیم. در کنار پارک دو نفر از همدستانم از خودرو پیاده شده و منوچهر را به زور سوار ماشین کردند و او را به باغی در نظرآباد بردیم. صاحبکارم و دوستش چند روز بعد از منوچهر اثر انگشت و امضا گرفتند تا سند گاراژ و خودروی او را به نام خودشان بزنند. چرا بعد از گرفتن وکالت او را آزاد نکردند؟ نقل و انتقال سند زمانبر بود، از طرفی بعداً متوجه شدم که آن ها قصد ...
حقایقی جالب و خواندنی درباره فرهنگ مردم برزیل + تصاویر
خاطر هر چیزی که برای این کار لازم است را همه جا با خود می برند، از خمیر دندان گرفته تا مسواک شخصی خود. به علاوه، ممکن است با کسانی رو به رو شوید که دست هایشان را هم قبل دستشویی می شویند هم بعد از آن و گاهی اوقات از گردشگران هم انتظار می رود این کار را انجام دهند. 5- برزیلی ها سگ ها را بیشتر از گربه ها دوست دارند در میان همه ی افرادی که در برزیل حیوان خانگی دارند، 55 ...
آخرین شعر سیروس گرجستانی که حکایت از رفتن داشت/ حسرتی که بر دل پسرش ماند
...> از چهار سالگی با فراز و نشیب شغل پدرم آشنا شدم حالا این شب ها سریال شرم آخرین اثر این هنرمند از شبکه سه سیما پخش می شود به همین بهانه گفتگویی با فرزند این هنرمند داشتیم .سیاوش گرجستانی بازیگر و کارگردان درباره خاطراتی با پدرش گفت: چهار ساله بودم که همسفر بابا شدم و همراه بابا به پشت صحنه فیلم دوران سربی آقای معصومی رفتم، در این دوماه در ارتفاعات گرگان فهمیدم پدرم چه شغلی دارد و با فراز ...
اعدام به خاطر پیدا کردن تربت کربلا در خانه!
... انگار دیگر در این خانه هم امنیتی نبود و باید فرار می کردم که با خبرش خانه خیالم را به هم ریخت : صبح موقع نماز سیدحسن باهام تماس گرفت. گفت دیشب بچه ها خروجی داریا به سمت حمص یه جنازه پیدا کردن. با هر کلمه نفسش بیشتر در سینه فرو می رفت و من سخت تر صدایش را می شنیدم که دیگر زبانش به سختی تکان می خورد : من رفتم دیدمش، اما مطمئن نیستم! گیج نگاهش مانده و نمی فهمیدم چه می گوید ...
گزارشی از وضعیت بولوار نجف در بلوار توس مشهد
...، مبارزه با اراذل و اوباش، سرقت ها و... دیده شده است. در جمع آوری معتادان، دچار یک دور تسلسل هستیم. هر چه معتاد متجاهر جمع آوری می کنیم، به علت کمبود جا در کمپ های ماده 16، بعد از مدت کوتاهی آزاد می شوند و به جامعه برمی گردند. با راه اندازی دو مرکز نگهداری معتادان تا پایان سال، بخشی از مشکلات حل می شود. نمی خواهیم دست بگذاریم روی فلان دستگاه و عملکرد آن ها را نقد کنیم، اما واقعیت ...
در نشست نقد مطرح شد؛ نگرانی تُرکی برای مطالعه و پژوهش ادبی نسل پساکرونا
مباحثی رفتم که یا آنها نگفته اند یا بین آنها اختلاف نظر جدی وجود داشته و نیاز به داوری بوده است. در آنجا من سعی کردم با مستندات لازم داوری کنم و بگویم که این استاد یا شارح به نکته ی درست دست یافته است. اگر کسی در جایی یا مقاله ای به نکته ای اشاره کرده باشد، تا جایی که مطالعه کردم و در خاطرم مانده، اشاره کرده ام و سعی کردم مطلب دست دوم نیاورم. البته گاهی اوقات برای اینکه درست بتوانیم سیر و شرح دهیم ...