سایر منابع:
سایر خبرها
سورچه بلای جدید کرونا برای معتادان کارتن خواب
دنبالم تا کمکم کنن، ولی من دوباره شروع به مصرف کردم. خیلی دلم می خواد ترک کنم، اما واقعا می ترسم، من از خماری خیلی می ترسم، اگه بدونم دووم میارم ترک می کنم چون واقعا خسته شدم، از این زندگی خسته شدم، هر روز با ذلت مواد جور می کنم، از مصرفمم هیچ لذتی نمی برم، فقط اجبار به مصرف باعث می شه تا مصرف کنم، همه چیز این زندگی پوچ شده... آمنه سادات حالا وارد سال هشتم اعتیاد می شود، سال هایی که ...
چگونه درباره ی مرگ با کودکان صحبت کنیم؟
دوست داشتیم. اون هم ما رو خیلی دوست داشت. به کودک خود بگویید که چه تغییراتی در انتظارش است اگر مرگ یکی از عزیزانِ شما به معنای ایجاد تغییر در زندگی فرزندتان است، با توضیح آنچه قرار است اتفاق بیفتد، نگرانی ها یا ترس هایش را برطرف کنید. برای مثال عمه سارا می آد مدرسه دنبالت، همون طور که قبلاً مامان بزرگ می اومد. من باید چند روز پیش بابابزرگ بمونم. تو و بابا خونه می ...
از امروز هیچ جا برایت امن نیست؛ حتی حرم!
کوچکم را چطور ترسانده که برای ادای هر کلمه جان می داد : از رو همون عکس ابوجعده تو رو شناخته! و نام ابوجعده هم ردیف حماقت و بی غیرتی سعد بود که صدایش خش افتاد : از همون روز دنبالته. نه به خاطر انتقام زنش که تو لو دادی و تا الان حتماً اعدام شده، به خاطر اینکه تو رو با یه سپاهی ایرانی دیدن و فکر میکنن از همون شبی که سعد تو رو برد تو اون خونه، جاسوس سپاه بودی. حالا می خوان گیرت بندازن تا ...
از شیطان تا میکروب؛ حکایت پوشاندن لباس دین به طب معاصر
؟ و اگر رسیده، به چه مناسبت در ظرف یک هزار و سیصد و کسری سال نتوانسته اند از آنها استفاده کنند (ص 77). وی از عدم پیشرفت علم طب در ایران گلایه کرده در حالی که در اروپا هم علم طب پیشرفت کرده و هم رؤسای آنها به این مسائل پی برده و برنامه ریزی برای اجرا کرده اند. وی از این که مصرف کنندگان تریاک و حشیش در ایران رو به ازدیاد است گلایه کرده و این علی رغم آن است که دیانت اسلام، حاوی همه گونه ...
روایت هایی تکان دهنده از زبان سه مبتلا به ایدز
خودشو ساخته بود. جنازه ش باد کرده بود. خون، خشک شده بود روی در و دیوار. زنگ زدم به خواهرم و بعدشم پلیس. بردن پزشکی قانونی، کالبدشکافی. روزی که قرار شد دفنش کنیم، بابام نذاشت از خونه دربیام. دلم براش تنگ شده بود. درسته که جفتمونو بدبخت کرد، ولی دوسش داشتم. دلم می خواست واسه آخرین بار ببینمش. اما نشد. سمیه 38 ساله، چند سالی است که تحت درمان است. هنوز حسرت دیدن چهره همسرش در روز ...
طرز تهیه کشک بادمجان ترکی با سس
: لیمو عمانی نداره، ربش بیشتره و یک کم خوش نمک هم می شه. برای اون دسته از عزیزایی که تازه کارن و طرز تهیه قیمه رو بلد نیستن باید به عرضشون برسونم که اول پیاز رو تفت می دید بعد گوشت (گوشتتون رو به شکل مکعب های 1 سانت در 1 سانت خرد کنید) و فلفل سیاه و زردچوبه رو همراه با رب و لپه بهش اضافه می کنید و صبر می کنید تا ربتون رنگ پس بده. رنگ قیمه تون حتما باید قرمز و خوشرنگ باشه. در آخر ...
7 عادت مخرب زندگی زناشویی
...> صحیح: خانم: عزیزم منو آخر هفته ها بیرون ببر یک برنامه هم برا آخر این هفته ریختم که البته امیدوارم خوشت بیاد. آقا: چه خوب اتفاقا تو فکرش بودم تو هم اگه دوست داری حتما می ریم 4-شکوه و گلایه همسرمان را فراری می دهد توجه داشته باشید که مرد ها با آمدن به منزل نیاز به یک محیط امن و آرام دارند و بهتر است صحبت ها و ناراحتی هایمان را در زمانی غیر از ورود آن ها به منزل شروع کنیم تا باعث ...
توییت انصاف | واکنش ها به اقدام مجلس علیه برجام
#برجام تهیه کنه! مجید قربانی: اون موقع که خوش خوشانشون بود و هنوز برجام گندش در نیومده بود برا انتخابات مجلس لاریجانی تا تونستن با برجام کاسبی کردن و رای جمع کردن و نگفتن مجلس چه ربطی به برجام داره اما الان که مجلس میخواد جلوی وادادگی شون رو بگیره میگن مجلس نمیتونه تو برجام ورود کنه! آیدین: خوب به سلامتی مجلس انقلابی طرح خروج از برجام رو کلید زد! الان از تل آویو تا ریاض ...
علائم حضور اجنه در خانه چیست؟ + تصاویر
...> راه های درمان و علاج تغییر مکان و محل زندگی هر چند به صورت موقت. پرهیز از تنهایی. تلاوت سوره هایی از قرآن مانند چهار قل و و ان یکاد . صدقه دادن. علائم جن در خانه جن از مخلوقات خداوند است و در تمام مکان ها از بیابان، دشت، کوه و جنگل گرفته تا شهر ها و داخل ساختمان های بلند و برج های آسمانخراش، زندگی می کند. اما آیا این ...
علت دروغ گفتن آقایان را بدانید + طنز باحال
رفت زیر آب و با جنیفر لوپز برگشت و پرسید : زنت اینه؟ ” آره ” هیزم شکن فریاد زد فرشته عصبانی شد. ” تو تقلب کردی، این نامردیه ،هیزم شکن جواب داد : اوه، فرشته من منو ببخش. سوء تفاهم شده. میدوونی، اگه به جنیفر لوپز ” نه” میگفتم تو میرفتی و با کاترین زتاجونز می اومدی. و باز هم اگه به کاترین زتاجونز ”نه” میگفتم تو میرفتی و با زن خودم می اومدی و من هم میگفتم آره . اونوقت تو هر سه تا رو به من می دادی اما فرشته، من یه آدم فقیرم و توانایی نگهداری سه تا زن رو ندارم، و به همین دلیل بود که این بار گفتم آره منبع: ایران ناز ...
(ویدئو) تاکسی ضد کرونا در تهران!
با خودم می گویم کاش همت این راننده تاکسی محترم را برخی از مدیران و دانشگاهی های پشت میز نشین داشتند؛ کسانی که در همه این 9 ماهی که تا حالا درگیر کرونا بوده ایم، هیچ احساس مسئولیتی در قبال جامعه نداشته اند. اعتدال ، در روز بارانی سوار تاکسی که می شوم با صحنه عجیبی مواجه می شوم. سقف تاکسی لوله کشی شده و چهار لوله از یک لوله اصلی منشعب شده و به کنار هر صندلی کشیده شده است! روی لوله ها البته پوشانده شده تا شکل و شمایل زیباتری داشته باشد. تاکسی هم با دیواره پلاستیکی تمیز و مرتبی به چهار بخش تقسیم شده تا هر سرنشین حریم خودش را داشته باشد. این جور دیوار کشی را تا حالا در هیچ تاکسی ندیده بودم. از راننده می پرسم: جریان این لوله کشی ها چیه؟ راننده که مردی حدوداً شصت و چند ساله است می گوید: هر مسافری دستشون رو که زیر این لوله ها بگیره، ماده ضد عفونی روی دستش اسپری می شه. اینا رو گذاشتم که مردم سوار و پیاده می شن با خیال راحت سوار و پیاده بشن. با دست تمیز سوار بشن با دست تمیز هم پیاده بشن. این راننده محترم، در کنار داشبورد هم یک بورد با چهار کلید لمسی کار گذاشته. هر کلید مال یک صندلی است. دست روی هر شماره که بگذارد از کنار صندلی ماده ضد عفونی اسپری می شود. می گوید: برای طراحی این بورد به چند جا مراجعه کردم؛ هیچکدوم نتونستن اونجوری که می خوام طراحیش کنند. بالاخره یه نفر در کرج پیدا کردم که تونست. یازده میلیون فقط برایطراحی وساخت این بورد هزینه کردم. بعد مفصل توضیح می دهد که: یه پمپ هم گذاشتم تو صندوق عقب. از اونجا ماده ضدعفونی رو پمپاژ می کنه. برای نوک لوله ها هم کلی گشتم تا نوک سوزنی مناسب اسپری کردن پیدا کنم. انواع مختلف سر لوله ها را که خریداری و آزمایش کرده است نشانم می دهد. می پرسم: حالا اصلا چرا به این چیز ها فکر کردی؟ بیکار بودی؟ می گوید: والا به این فکر کردم که چه جور تاکسیم رو برای خودم و مسافرا امن کنم که کمتر خطر کرونا داشته باشه. این راه حل به ذهنم رسید. البته پسرم هم تو همین کاره و خیلی نگران سلامتیش بودم. با خودم فکر کردم که چیکار می شه کرد. بعد ادامه می دهد که: البته این طراحی مال دو ماه پیشه. الان می گن بیشترین راه سرایت از راه هواست. من هم یه فن طراحی کردم تو ماشین نصب کنم. هر وقت هوا سرد بشه و نمی شه شیشه ها رو پایین کشید، اون فن رو که روشن کنم هوا با شدت از ماشین خارج می شه. با خودم می گویم کاش همت این راننده تاکسی محترم را برخی از مدیران و دانشگاهی های پشت میز نشین داشتند؛ کسانی که در همه این 9 ماهی که تا حالا درگیر کرونا بوده ایم، هیچ احساس مسئولیتی در قبال جامعه نداشته اند. مسئولان، موسسات، کارخانه ها، ادارات، نهادها، رسانه نگارها، دانشگاه هایی که نه حرفی زدند، نه کاری کردند، نه آموزشی دادند و نه ... برخی فقط حقوق و مزایای شان را گرفتند و نشستند کنج خانه! اگر همه ما در هر موقعیت، شغل و توانایی که هستیم، نقشی و مسئولیتی را در بحران کرونا بر عهده گرفته بودیم، یقیناً بسیار زودتر از این بحران رهایی پیدا می کردیم. راننده محترم تاکسی می گوید: می خواستم برم تاکسیرانی این طرح رو نشون بدم که اگه بشه همگانیش کنند. یه نفر هم گفت می تونی بری به اسم خودت ثبتش کنی، ولی وقت نکردم هنوز. یک بسته ماسک هم نشانم می دهد و می گوید: از این ماسک ها هم دارم. سه لایه است. دونه ای هزار و صد. هر مسافری ماسک نداشت می تونم بهش بدم. یعنی بهش بفروشم. باز با خودم فکر می کنم چطور این همه نهاد و موسسه مرتبط که مسئولیت و توانایی اش را دارند در این 9 ماه به چنین گزینه هایی فکر نکردند! یا اگر فکر کردند، عمل نکردند! برخی هم که فکر کردند و ادعا کردند هم که در عمل هیچ خروجی نداشتند. فقط حرف و حرف و حرف! متاسفانه صد ها نفر راننده محترم و زحمتکش تاکسی و سایر وسایل نقلیه عمومی در این مدت به خاطر کرونا جان شان را از دست دادند! اگر چه کار هایی که این راننده محترم انجام داده، احتمالا فقط درصد کمی در بازدارندگی سرایت کرونا نقش دارد، اما اینکه او چنین مسئولانه و دلسوزانه در این راه وقت گذاشته و هزینه کرده، ارزشمند و شایسته قدردانی است. یقیناً همین الگو های کوچک هستند که بالاتر از هر شعارزدگی و برنامه های تکراری و بی خاصیت رسانه ای می توانند نقش مهم و تاثیرگذاری در ایجاد حس همدلی و مسئولیت پذیری در جامعه ما داشته باشند. منبع: افشین داورپناه - فرارو ...
بوسنیچ: صعود ایران کار خدا بود و حکمتی داشت
ادامه می دهد: با این حال من فکر می کنم رخ دادن هرچیزی یک دلیلی دارد. بوسنیچ: البته من فکر می کنم هر چیزی یک حکمتی داره اما من در اون زمان برای بازیکنان مسن تر خیلی احساس تاسف کردم همینطور برای بازیکنانی که تازه در مسیر شروع پیشرفتشون بودند و هنوز به عنوان بازیکن حرفه ای شناخته نشده بودند. خود من اون موقع جام هام رو برده بودم و داشتم در یک سطح بالا بازی می کردم و حتی قرار بود سه روز دیگه برای ...
داستان/زندگی فراموش شده
می نگریست بعد از خرید نان، پیرزن که متوجه ی نگاه دلسوزانه من شده بود، دوباره شروع به حرف زدن کرد گویی در دنیای دیگری سیر میکرد و حواس درستی نداشت چراکه اکثر صحبتهایش مربوط به زمان جوانیش بود باهم همراه شدیم و در راه بودبم که متوجه شدم بیچاره آلزایمر دارد، با نیم نگاهی دوباره به پیرزن کمی دلم سوخت به در خونه رسیدیم و نتوانستم همینطور رهایش کنم، پس تعارفش کردم و او بی هیچ حرفی وارد اپارتمان شد، با ...
خانه شیعیان اطراف دمشق را آتش زدند!
زده بودند که نتیجه را شمرده اعلام کرد : من از ایشون خواستم بقیه مدت درمان شون رو تو خونه باشن! سپس دستش را به آرامی روی پای مصطفی زد و با مهربانی خبر داد : الانم کارای ترخیص شون رو انجام میدم و می بریم شون داریا! مصطفی در سکوت، تسلیم تصمیم ابوالفضل نگاهش می کرد و ابوالفضل واقعاً قصد کرده بود دیگر تنهایم نگذارد که زیر گوش مصطفی حرفی زد و از جا بلند شد. کنارم که رسید ...
"خداحافظ کرخه"؛ کتابی سفارش شده از سوی رهبر انقلاب
. اون ترکشی که بخواد اصابت کنه، حتماً نام اون شخص با قلم الهی روش نوشته شده و ... هنوز حرفش تمام نشده بود که ترکشی دستش را پاره کرد و خون فواره زد. دستش را گرفت و با خنده گفت مثلاً همین ترکش که اسم من روش نوشته شده بود! داوود امیریان در کتابش اسامی زیادی را نام می برد و برخی خصوصیات آنها را بر می شمرد ، او از گردان های مختلف و به سرود هایی که هر کدام مختص گردان خودشان بود و در صبحگاه می ...