سایر منابع:
سایر خبرها
باوری که عاشقانه نیست و ازدواج را خراب می کند
هایی مانند: مکیدن، قورت دادن، نفس کشیدن و ... متولد می شویم، اما موارد دیگر را باید با آموزش یاد بگیریم نه با آزمون و خطا! البته پیش هم آمده است که به مردم بی احساس و بی تفاوت و بی اعتنا آموزش داده شده است، اما نتیجه ای نداشته است. دیالوگ مخرب: من که نباید بگم خودت باید بفهمی. دیالوگ درست: میشه این کار یا اون کار رو نکنی من ناراحت میشم میشه اینکار این کار را بکنی من ...
از امت شهیدپرور ایران می خواهم که از انقلاب و امام خمینی حمایت کامل نمایند
که فتح نصرت خداوند را جهادشان به ارمغان آورد. بنده حقیر علیرضا اکبری که در تاریخ 65/7/9 از طریق سپاه به جبهه اعزام شدم این وصیت نامه را نوشتم که اگر شهادت نصیبم شد که منافقین کوردل بفهمند که من با چشم باز به جبهه رفتم. پدر و مادرم! برایم گریه نکنید هر چند که فرزند خوبی برای شما نبودم، شما زحمت زیاد برایم کشیدید؛ و بر تو ای همسر مهربانم! در طول این مدت همسر خوبی برایت نبودم، ان شاءالله ...
آیت الله فاضل لنکرانی مطرح کرد: امام علی(ع) نخستین روضه خوان حضرت زهرا(س)
قدم های بزرگی را برداشتند، خصوصاً پیام های مهمی که صادر کردند، به طوری که مرحوم والد در وصیت نامه خود فرمودند یکی از کارهایی که در این عالم انجام دادم و در عالم قبر و قیامت به آن امیدوار هستم پیام هایی است که در مورد احیای فاطمیه و عزاداری آن حضرت داده ام. بحمدالله آرام آرام مراسم فاطمیه تثبیت شد و امروز هم بر من و شما و همه طلاب لازم است که این امر را پیگیری کنیم و در هر سال بتوانیم با ...
شب های دلتنگی (آخرین نَفَس) با صدای کربلایی حسین طاهری
غروب اربعین بود .... شب جمعه، حرمو دوست دارم اشکه چشم ترمو دوست دارم چون میای تو نفسای آخرم نفس آخرمو دوست دارم نون و نمک تو شیرینه سفره ی تو همش رنگینه داع تو چه قدر سنگینه حسین... نون حلال پدرم تو رو به من داد دعای خیر مادرم تو رو به من داد از صدقه سرتو من بها گرفتم کربلامو تو مشهدالرضا گرفت ...
تاریخ انقضای سلجوقیان
که رفته باشیم. که رییس احساس نکنه زیادی هستیم. تازه،آقای دکتر هم دوست داره تو رو ببینه. از دکتر مددی خوشم می آمد. پست های قشنگی توی اینستاگرام می گذاشت. پست های مرا هم فوری لایک و گاهی استوری می کرد. دوست داشتم یک چیزهایی را هم ببینم. قبلاً که تو بیمارستان بزرگه بود، رفته بودم پیشش ولی این جا نه. دلم می خواست اتاق عمل و وسایل جراحی و چیزهای دیگر را ببینم. برای تعیین رشته و شغل آینده ام ...
اس ام اس و پیام تبریک تولد به دختر از طرف پدر و مادر
، احساس کردم هدیه ای را از خالقت به امانت گرفته ام که برای نگه داری اش با تمام وجود مسئولم؛ پس مثل همیشه و تا همیشه مراقبت هستم. تولدت مبارک دختر عزیزم امروز سالروز میلاد توست و من هنوز همچون سال گذشته در حیرتم از داشتنت در کنار تمام داشته هایم، تنها تو دلیل کافی خوشبختی ام هستی، شیرین من تولدت مبارک امروز خدا یک گل به زمین هدیه داد زمین اون گل رو ...
پاسدار گمنام امام زمان (ع) لقب کدام سردار بود؟
گوشه ای قرار گرفته ام که نزدیک به قبر شش گوشه است ولی دستم به آن نمی رسد و نمی توانم به آن نزدیک شوم. صدرالله فرازهایی از زیارت عاشورا را خواند و سپس گفت: من جایی هستم که تو می دانی کجاست، اینجا بهشت است و تا بهشت فاصله ای نیست. با شنیدن این صحبتها، تمام برادرانی که در اتاق مخابرات حاضر بودند، زار زار گریه می کردند. در آن لحظه چیزی گفت که برایم عجیب بود. گفت: امین، دلم برای ...
پس از شهادت، به کارهای خانه رسیدگی می کرد/ شنیده هایی از شهید "فراتی"
.... دلم گرفته بود. بدجوری اعصابم به هم ریخته بود. شیر حمام خانه، آب می داد. کسی هم نبود که شیر را برایم درست کند. همین طور که با خودم گریه می کردم، خوابم برد. حسن به حیاط آمده بود. به او گفتم: حسن! کجا بودی؟ گفت: خانم! غصه نخور! گریه نکن! من خودم همه شیرها را برایت درست کردم. از خواب بیدار شدم. یادم رفته بود که چه خوابی دیده ام. دخترم به حمام رفته بود و مرا صدا زد و گفت ...
راز ازدواج اول ریحانه پارسا و ارتباط پنهانی او با مهدی کوشکی + فیلم و عکس
اما در نهایت من پذیرفته شدم و خیلی خوشحالم. خدا را شکر توانایی های من به چشم کارگردان آقای توفیقی و نویسنده آقای عنقا آمد. با اتمام مدرسه و حین تحصیل در دانشگاه، تصمیم گرفتم کار تئاتر رابه صورت حرفه ای شروع کنم و تصور می کردم بعد از چند سال چنین اتفاقی برایم می افتد. درسال هایی که مشغول تحصیل بودم، همیشه دوست داشتم با نقشی وارد فضای حرفه ای شوم که چالش داشته باشد تا بتوانم در آن جاییکه می ...
قصه دستان گرم دوست در شب های سرد شهر
این حال سرانجام سوار قطار شدم و در کوپه ای که بودم، با یکی از مسافران دوست شدم. آن بنده خدا وقتی داستان زندگی ام را فهمید، برایم یک وعده غذا گرفت و من پس از دو سه سال یک غذای خوب خوردم. در آن سفر 10 ساعتی حرف زدیم، حرف های هم کوپه ای ام آن قدر به من امید داد که وقتی از قطار پیاده شدم، فکر می کردم به گذشته برگشتم. به سمت پاتوق کارتن خواب ها چند وقتی است که سنا مجهز ...
ژان ماری فاف ،اسطوره فوتبال بلژیک : به مهدی بیات ، مدیرعامل تیم شارلروا افتخار می کنم
باردر تاریخ با Beveren قهرمان جام حذفی بلژیک شدیم و سال بعد قهرمان لیگ شدیم . در همان سال من به عنوان بهترین بازیکن سال بلژیک انتخاب شدم . اما ناگهان به دلیل یک اتفاق عجیب و غیر منتظره به مدت شش ماه از فوتبال محروم شدم . فدراسیون ناگهان به من اعلام کرد که من به یک بازیکن لگد زده ام . اما این حقیقت نداشت .من به شدت عصبانی و حقیقتا از ادامه بازی در لیگ بلژیک ناامید شده بودم ! چطور ممکن بود ؟!! سپس به ...
دلنوشته ی دختر سردار سلیمانی در فراق پدر
نهایی شدن کتاب، متنی از دفتر رهبر معظم انقلاب به دستم رسید. ایشان منت گذاشته و قبل از مطالعه یادداشتی به یاد سرباز وفادار خود نوشته بودند. متنی بود پر از عطوفت و بزرگواری که، چون روح بر کالبد این کتاب نشست. خداوند حکیم را به دشتن نعمت وجود مبارکشان، هزاران بار سپاس می گویم و به یاد می آوردم که حاج قاسم در وصیت نامه اش این طور نوشته بود: خداوندا، تو را شکرگزارم که پس از عبد صالحت خمینی ...
روایتی از سردار سلیمانی درباره ستون لشکر 41 ثارالله
پاتک را شروع کردند و آتش خیلی شدیدی ریختند. من آن لحظه احساس کردم که شهید می شوم و فکر کردم که یک دِینی بر گردنم هست که ادا نکرده ام. چون شهید میرحسینی شهید شده بود و لشکر جانشین نداشت. با یک دستپاچگی مثل آدمی که فرصت ندارد رو کردم به کریمیان که الان زنده و جانباز است و آن موقع پیک و بیسیم چی ام بود و کنار دستم، گفتم: اگر من شهید شدم، حاج یونس زنگی آبادی فرمانده شما است. قطعا لایق ترین کسی ...
عکس آزاده صمدی در تولد 42 سالگی اش
تشخیص بده باید خودتو تو مسیر آگاهی نگه داری تغییر راحت به دست نمی یاد باید بخوای ، بهش آگاه باشی و بابتش رنج بکشی من بابت تمام رنج هام و از دست دادن هام، جسارت کردن هام و همه تجربیاتم چه خوب چه بدش خوشحالم دلم می خواهد بتونم تو تمام مراحل زندگیم چراغ آگاهی رو روشن نگه دارم و هیچ وقت اکتفاء نکنم به اون چیزی که دارم و هستم می خواهم افق دیدم باز و طبعم بلند ...
# هم_چنان_رکاب_بزن!
به حال ما که تو را داریم. هم سالِ همراه نازنینم! تولدت مبارک. همیشه برایمان مانا بمان. نسترن اعجازی 20ساله از تهران دل تنگی سلام دوچرخه ی عزیزم، چه قدر دل تنگتم! تولدت هزاران بار مبارکمون باشه. چه قدر خوبه که تو متولد شدی. به یادتم، هم رکاب قدیمی! بهاره بیات 18ساله از زنجان همدم روزهای رنگی بزرگ شدم و بزرگ شدنت رو از دور تماشا کردم ...
رفیق واقعی
اگه از من بپرسن چندتا دوست صمیمی داری، می شمرم:زهرا، عاطفه، دوچرخه و... تو از همون رفقای نابی هستی که از نوجوونی شعرهام رو خوندی، تشویقم کردی، برام هدیه فرستادی، پنج شنبه ها رو متفاوت کردی و باعث شدی حس کنم یه کم با نوجوون های دیگه فرق دارم، بیش تر دیده شدم و بیش تر به سمت اهدافم سوق پیدا کردم. تو همون کسی هستی که به خاطرت تصمیم گرفتم همیشه نوجوون بمونم، هنوز مثل سیزده سالگی هام هستم ...
صدسال به این سال ها!
آمده و دیده بودم هیچ چیز از کودکی و نوجوانی ام نفهمیده ام. از همان روز بود که با 20 دشمن شدم. تا کی؟ تا همین حالا. همین امسال که تو 20ساله شده ای و من بار دیگر مهر 20 به دلم نشسته و دوستش دارم. 20 برای من فقط یک نمره، یک عدد یا یک شماره نیست. 20 بخشی از تاریخ مطبوعات کودک و نوجوان کشورمان است. 20 تویی و من حالا بیش تر از تمام نمره های بیستی که در عمرم گرفته ام، این 20 را دوست دارم دوچرخه ...
برای بهمن جلالی که در 25 دی ما را ترک کرد
حبیبه جعفریان | شهرآرانیوز به روی من خندیدند و از کنارم گذشتند و من با ناممکن ها دست به گریبان شدم (بیژن جلالی) صاحب این کافه چاپلین که سر این کوچه است رفیق من است. همیشه به من می گوید بهمن جان این همه سال است دفتر تو توی این کوچه است، یک بار هم بیا اینجا توی کافه ما یک قهوه بخور دلمان خوش باشد. بهش می گویم تو می خواهی یک قهوه بدهی به من 3000 ...
دوچرخه آدم را خسته نمی کند
همان ستون یاد می گرفتم، با تو دوست اند و با تو حرف می زنند. همیشه حس می کردم آن ها فقط با تو حرف نمی زنند. وقتی داستانی یا شعری یا دل نوشته ای از هرکدام شان را توی صفحه ی چشمه ها چاپ می کردی، به این فکر می کردم که ما داریم با هم حرف می زنیم، هم را می خوانیم، هم را گوش می دهیم و برای هم حرف می زنیم. همیشه حس می کردم وقتی برایت نامه می نویسم دارم از در خود فرورفتن فرار می کنم. کاری که این روزها سعی می ...
دغدغه روز/ مشکلات متقاضیان وام ازدواج
کشوری جویا بشین چون قرار بود اواخر آبان ماه سال جاری پرداخت بکنند که نکردن . سلام چرا ثبت نام وام ازدواج تسهیل پیدا نمی کنه و معمولا بانک هایی که دوست نداریم و نمیتونم ضامن گیر بیاریم برای ثبت نام میان؟ و این ایجاد رانت کرده که یکسری با دریافت پول تعهد می دهند که بانک مورد نظرمون رو انتخاب می کنند پیگیری وام ازدواج سلام لطفا پیگیری وام ازدواج بشید 3ماه بانک ...
ماجرای کلاس گذاشتن دختر یک شهید برای سردار سلیمانی
را بنر کنم. تا این حد شوخی می کردیم هرچند ته دلم خالی می شد و در خلوتم گریه می کردم. رفتنش با مشکلاتی رو به رو بود و طول کشید. گذشت تا اینکه پسرم را باردار شدم و با مشکلات زیادی در دوران بارداری مواجه شدم. دیر به هوش آمدم. وقتی چشم هایم را باز کردم دیدم با چشم گریان مرا می بیند. پرسیدم چه شده؟ گفت: هیچی فکر کردم دیگر واقعا رفتی. گفتم گریه داره مگه؟ چطور شما حرف شهادت را می زنی من نباید ...
هفتاد و پنج سال اول به روایت بهمن فرمان آرا
مسیر را عوض می کرد." این نویسنده پیش از این "مرد سوم"، " فیلم کوتاهی درباره دیگران" و "مثل عکس سیاه و سفید (100 نامه فرانسوا تروفو ) " را به رشته تحریر درآورده بود. در بخشی از تازه ترین کتاب او می خوانیم: "در خانه تک و تنها نشستم روی صندلی. خیره شدم به دیوار روبه رو. سال ها قبل که رفته بودم دانشگاه یو اس سی درس سینما بخوانم به این فکر نکرده بودم که ممکن است، روزی هر فیلمنامه ...
شملچه، کانال ماهی و عملیات کربلای5 / ماجرای زمستانِ داغ خوزستان
، داشتیم به طرف سه راهی بر می گشتیم که نمی دانم خمپاره 120 بود یا گلوله کاتیوشا که با فاصله نه چندان دور پشتمان اصابت کرد. خودم را روی هوا و زمین معلق دیدم وقتی به خود آمدم نه کمرم صاف می شد نه پای راستم. همین جوری چهار چنگولی مونده بودم. با درد زیاد و با هزار بدبختی خودمان را رساندیم به سه راهی این قدر گلوله خورده بود بلا تشبیه شده بود گودال قتلگاه سیاه و داغ در زمستان و هوای سرد جنوب ...
فیلم| ماجرای جدایی نفیسه روشن از همسر خلبانش!
اخیری که در صفحه شخصی اش منتشر کرده منجر به ایجاد شایعاتی مبنی بر انجام عمل جراحی زیبایی شده است. در ادامه متن کامل منتشر شده در این پست را می خوانید: دوستان عزیز سلام متاسفانه مدت زیادی درگیر چیزی بودم که خیلی برام فرصت نذاشته بود یه عمل سخت، حدود 3 ساعت! که از غصه و درد هایی که بعضیا تو این 4 سال بهم دادن؟! اسم نمیارم علنی، چون ابروش میره! ولی به عزیزانم خواهم گفت... فقط ...
خانۀ امن سقفی برای زنِ تنها و بی سرپناه
و زندگی هم فقط 10 سال بود و محبوبه به خاطر مرگ همسرش آواره خانه دوستانش می شود: بارها ازش خواستم تا یک چیزی به نامم کند اما کاری نکرد تا اینکه می میرد و پسرانش مرا از خانه بیرون می کنند. هرچقدر دادگاه رفتم تا پولی از آنها بگیرم جوابی نگرفتم چون زن صیغه ای بودم. بعد رفتم و کار کردم. حالم خوب بود. پاهام سالم بود تا اینکه از پله خانه دوستم به پایین پرت شدم و پای سمت چپم را پلاتین گذاشتند. محبوبه چند ...
بهبودی شهید قاسم پور پس از دیدن خواب آیت الله مدنی/ خدا و شاه در کنار هم یعنی شرک
جبهه بود، یک روز نزدیک ساعت 4 یا 5 بعدازظهر بود که به یک باره حال مادرم دگرگون شد و به برادرم (شهید محمود قاسم پور) گفت که سریع هرچه که می گویم بنویس و سپس آن را پست کن تا به دست محمد برسد ، پس از آن، درحالی که اشک می ریخت، شروع کرد به گفتن این جملات که محمد من تو را دوست دارم. در راه امام قدم بردار و ثابت قدم باش. نترس... . این درحالی بود که عملیات والفجر سه همان شب می خواست صورت بگیرد و برادرم ...
ماجرای بهبودی عجیب شهید قاسم پور
استقامت مادرتان، پس از شهادت برادرتان محمد چگونه بود؟ زمانی که برادرم محمد در جبهه بود، یک روز نزدیک ساعت 4 یا 5 بعدازظهر بود که به یک باره حال مادرم دگرگون شد و به برادرم (شهید محمود قاسم پور) گفت که سریع هرچه که می گویم بنویس و سپس آن را پست کن تا به دست محمد برسد ، پس از آن، درحالی که اشک می ریخت، شروع کرد به گفتن این جملات که محمد من تو را دوست دارم. در راه امام قدم بردار و ثابت قدم ...
ساعتی به وقت حاج قاسم در کربلا
کربلای پنج و ایام شهادت سردار دل ها متن تصحیح شده را تقدیم آستان آن مرد آسمانی می نمایم. نوشته بودم: کنار نهر جاسم روی خاکریز، آتش آن قدر شدید بود که گمان می کردی آتشفشانی دهان باز کرده است، متر به متر نه، وجب به وجب میدان جنگ تیر و ترکش فرود می آمد، فکر می کردی قبضه های توپ عدنان خیرالله فرمانده جبهه مقابل به هم چسبیده بودند. حاج قاسم اینجای متن گفت، اضافه کن مثل شلخته باران ...
این ذهنیت که طلاب اهل فعالیت های قرآنی نیستند، اشتباه است / چرا جامعه از تلاوت خاشعانه دور شد
.... در فینال دو غلط اعرابی زدم و نهم شدم. از آن زمان تا سال بعد، مباحث فنی تلاوت را تقویت کردم و در آن مسابقات، اول شدم. ایکنا چه سالی بود؟ 1364، 34 ساله بودم. ایکنا از این زمان به بعد به طور جدی در عرصه قرائت کشور حاضر شدید؟ بله، دقیقاً. سال 1366 در مسابقات حفظ سوره بقره و آل عمران در قم شرکت کردم و باز هم اول شدم. در آن زمان در بیشتر مسابقات قرآن استان ...