عروس مشهدی در خانه داماد سیاه بخت شد / 2 قلوها همه چیز را عوض کردند
سایر منابع:
سایر خبرها
مجبورم تا لحظه مرگ دزدی کنم!
به گزارش خلیج فارس؛ روزنامه خراسان در ادامه نوشت: اینها بخشی از اظهارات سارق 27 ساله ای به نام نصرالدین است که هنگام اجرای طرح مبارزه با سرقت های خرد توسط نیروهای کلانتری شفای مشهد به دام افتاد. این سارق سابقه دار که مدعی است از حدود 10 سال قبل به دزدی اموال مردم روی آورده است، به 50 فقره سرقت طی سه ماه گذشته اعتراف کرد. آنچه می خوانید گفت وگوی کوتاه ما با این سارق حرفه ای در حاشیه بازجویی های تخصصی است. ...
از رتبه 245 کنکور تا کلاس NA/ روایت زندگی معتادی که مددکار اجتماعی شد
س NA رساندم. فضای کلاس خیلی برایم جذاب بود. آن شب در کلاس شاهد جشن پاکی دوسالگی یکی از معتادان بهبودیافته بودم. تعجب کردم و با خودم گفتم مگر می شود دو سال از مصرف مواد مخدر به کلی دوری کرد؟! محسن همینطور که به نقطه ای خیره شده و سعی در تمرکز حواسش دارد اضافه کرد: وقتی برای بار آخر از کمپ به خانه برگشتم اعضای خانواده ام خیلی از من حمایت کردند. مرا با حرف هایشان ناامید نکردند بلکه ت ...
2 بار پای چوبه دار مرگ را دیدم
را ترک می کردم می توانستم جلوی خشم و عصبانیتم را بگیرم، الان اینجا نبودم و همسرم زنده بود و کنار بجه هایم بودم. خودم هم نفهمیدم شاید یک تفریح و مهمانی دوستانه مرا سمت مصرف هروئین و شیشه کشاند. آن شب دوباره شیشه مصرف کردم و وقتی به خانه آمدم، همسرم که حال مرا دید با التماس خواست که به خاطر بچه هایمان اعتیادم را ترک کنم اما انگار صدایش در من معتاد اثر نمی کرد. مشاجره مان بالا ...
زنانِ غریب
، دوستای شوهرم با شمشیر دست بابام رو قطع کردند. دست های بابای من قطع شد. به من حتی اجازه ندادند برم بابام رو ببینم. ارتباطم با خانواده ام قطع شد. سه سال بعد تو کوچه پدرم رو دیدم بی اجازه. هنوز در اینکه باید چه حسی به پدر داشته باشد مردد است، پدری که با باقی خواهرانش هم همین کار را کرده است؛ می گوید: ناراحتم این بلا سر پدرم اومد اما با بقیه خواهرام هم این کار رو کرد، خواهرم هم ازدواجش ...
داستان موفقیت 80 ساله یک صنعت خانوادگی در ایران
دوران کودکی وارد این صنعت شدم. پس از چند سال فعالیت در رادیاتورسازی ابتدا در تابستان 1343 برند و کارگاه کوشش رادیاتور را ایجاد کردم و دراواخر دهه60 شرکت تولیدی کوشش رادیاتور را تاسیس کردم . هم اکنون نیز فرزندانم پس از اتمام تحصیلات دانشگاهی مرتبط با فعالیتهای شرکت، در این صنعت مشغول به کار هستند. در اصل تجربه این شرکت، با پشتوانه سه نسل در خانواده پونکی از سال 1317 تا 1397 به هشتادسالگی خود رسیده است ...
15 هزار ملیارد تومان گردش مالی یک سال مافیای کنکور
خرداد 1342 در محله وحدت اسلامی، شاپور قدیم هستم. پدر هم البته متولد تهران هست و در همان منطقه متولد شده است. *پدر در قید حیات هستند؟ بله؛ کارمند بازنشسته صداوسیما هستند. 4 برادر و خواهر هستیم که من فرزند بزرگ تر هستم. دو برادر دیگر دارم که یکی در جهاد هست و سومی باز همکار شما در صداوسیما است. خواهری دارم که خانه دار است. مادرم در سال 96 به رحمت خدا رفتند. بعد از یک دوره ...
15 هزار ملیارد تومان گردش مالی یک سال مافیای کنکور و کلاس های تست
تهران هستید؟ بله. من متولد خرداد 1342 در محله وحدت اسلامی، شاپور قدیم هستم. پدر هم البته متولد تهران هست و در همان منطقه متولد شده است. *پدر در قید حیات هستند؟ بله؛ کارمند بازنشسته صداوسیما هستند. 4 برادر و خواهر هستیم که من فرزند بزرگ تر هستم. دو برادر دیگر دارم که یکی در جهاد هست و سومی باز همکار شما در صداوسیما است. خواهری دارم که خانه دار است. مادرم در سال 96 به ...
خاطرات روحانی و داوطلب غسال نیشابوری
...: تنها چیزی که ما را در تحمل این شرایط سخت کمک کرد دعای مردم بود، من اثر دعای خانواده ها را در زندگی شخصی ام به روشنی دیدم، همسرم سال هاست که بیماری مزمنی دارد، قرار بود جراحی شود که با شیوع کرونا دکتر دستور اعزام به مشهد داد، اما من هزینه جراحی در مشهد را نداشتم. خوشبختانه نزدیک به یک سال است همسرم که پزشکان گفته بودند باید خیلی زود جراحی شود وضع جسمی خوبی دارد نه اینکه کاملا سالم ...
زن جوان: قربانی کینه قدیمی از پدرم شدم
نقشه شوم خاله برای خواهرزاده اش زن 35 ساله که به امید یافتن راهکاری برای طلاق از همسرش وارد کلانتری شده بود، درباره سرگذشت خود به کارشناس اجتماعی کلانتری آبکوه مشهد گفت: 15 سال بیشتر نداشتم که در سوگ مادرم سیاه پوش شدم. او بر اثر ایست قلبی فوت کرد و من و دو برادر کوچکم را تنها گذاشت. یک سال بعد از این ماجرا، پدرم نیز ازدواج کرد و مسئولیت من که فرزند بزرگ خانواده بودم، خیلی ...
مجبورم تا لحظه مرگ سرقت کنم!
معتاد شدم. چون آن ها خیلی از سرخوشی مواد سخن می گفتند و مرا وسوسه می کردند. چه نوع موادی مصرف می کنی؟ الان روزی بین 100 تا 150 هزار تومان شیشه مصرف می کنم. تا به حال استعمال مواد را ترک کرده ای؟ بله، یک بار به مدت سه سال مصرف نکردم ولی باز آلوده شدم. بار دوم هفت ماه ترک کردم اما دوباره با وسوسه دوستان خلافکارم پای بساط نشستم! پدرت هم معتاد بود؟ نه! هیچ کس در خانواده ...
کودک 5ساله، قربانیِ توهم شیشه ایِ همسایه
.... روز حادثه نیز همین کار را انجام دادم اما قصد قتل نداشتم. متهم ادامه داد: به ماده مخدر شیشه معتاد هستم. روز حادثه مقداری مواد مصرف کردم و بعد از حالت عادی خارج شدم. دچار توهم شده بودم و رفتارم دست خودم نبود. در آن شرایط به فکرم رسید به خانه همسایه مان خسارت بزنم و این طوری از آنها انتقام بگیرم، به همین دلیل خانه را به آتش کشیدم و فرار کردم، اما نمی دانستم پسربچه در منزل است و نمی ...
مردی که در یک روز دوبار متولد شد
به قولی که پدرش به او و برادرش داده دلش گرم است و می گوید: پدرم قول مردانه داده است و هیچ وقت زیر قولش نمی زند . پسر نوجوانش نیز با یادآوری روزهای بسیار سختی که در خانه داشتند و پدرش باعث همه آن لحظات سخت بود، گفت: پدرم همیشه عصبانی بود، مادرم را به شدت کتک می زد و همه اینها در اثر مصرف کردن مواد مخدر بود. در اثر تلاش های مادرم که مدام با پدرم صحبت می کرد یک روز پدرم در خانه گریه می کرد ...
120 معتاد متجاهر از سطح شهر کرمان جمع آوری شدند
نهایتا 120 نفر از معتادان متجاهر و کارتن خواب ها را از سطح شهر کرمان جمع آوری و به منظور بهبود وضعیت و همچنین ترک اعتیاد به مراکز ماده 16 منتقل کردند. سرهنگ پورامینایی با اشاره به انجام سرقت های خرد از سوی معتادان برای تامین هزینه مواد مخدر، بیان کرد: برخورد قاطع با خرده فروشان مواد مخدر، جمع آوری و ساماندهی معتادان متجاهر، مطالبه جدی شهروندان است که پلیس کرمان علاوه بر عزم و اهتمام جدی در ...
خودکشی نفیسه روشن پس از طلاق/عکس
شود که برنامه سفرمان را می ریزیم، چمدان هم می بندیم و در فاصله یک تماس تلفنی همه چیز بر هم می ریزد. مخصوصا در فصل های پر سفر که هیچ خبری از مرخصی نیست. فصل هایی مانند تابستان یا عید نوروز. گاهی اوقات من، هم مرد خانه ام و هم زن خانه. یکسری مسئولیت ها بر دوش خود من است. اوایل ازدواج پول آب و برق خانه را نمی دادم و منتظر می نشستم که خودش بیاید بدهد اما بعد از یک مدت متوجه شدم که پرداخت ...
نفیسه روشن در بیمارستان بستری شد + عکس
گریه کردن نمی توانستم انجام دهم. مرخصی گرفتم و دیگر نمی توانستم کار کنم، موبایل بهنام هم خاموش بود و اطلاعات پرواز هم جواب درستی نمی داد. حالم خیلی بعد بود. وقتی بعد از نیم ساعت شماره اش را روی گوشی دیدم، فقط گفتم خدا را شکر. بعد با هم صحبت کردیم و گفت که ما در حال استارت زدن بودیم که آن هواپیما جلوی ما به زمین خورد و ما مجبور دیم صبر کنیم و اتفاقات دیگر. خیلی ناراحت شدم که آن همه عزیز از ...
همدستی زشت زیبا
...> حقش بود بمیرد. تو حق را تعیین می کنی؟ نه اما کسی که به خانواده اش رحم نکند حقش مردن است. من شاهد رفتار او با همسرش بودم. خب چه شد تصمیم به قتل گرفتی؟ سهیل برای این که مشتریانش زیاد شوند ، آنها را برای مصرف مواد به خانه می آورد و همسرش را مجبور می کرد از مشتریانش پذیرایی کند. حتی چند بار شاهد بودم او را مقابل مردان غریبه کتک زد. یک روز که برای مصرف مواد به خانه اش ...
بار آخر با عصا به جبهه رفت
که همسرم برای جبهه رفتن آمده می شد، دخترم را حاضر کرد و به خانه پدرم برد. گفت می ترسم نگاه های فهیمه مانع از رفتنم شود. این طور بهتر می توانم بروم. 25روز بود که از همسرم خبر نداشتم. گاهی اتفاق می افتاد که دیر تماس می گرفت. در خانه بودم که عمه مادرم آمد و گفت دایی ات عکس مهدی را می خواهد گویا پرونده اش ناقص است. عکس را دادم . شک کردم گفتم آیا مهدی شهید شده؟ عمه مادرم گفتند: نه. مجروح شده. خودم را ...
خانه ای که به مدرسه تبدیل شد
اینکه نمی توانستم مانند سال های گذشته حروف الفبا را در کلاس به دانش آموزان آموزش دهم و بعد هم جشن الفبا را برگزار کنیم خیلی نگران شدم. وی خاطر نشان کرد: با تعطیلی مدارس از ابتدای آذرماه و شروع آموزش مجازی خیلی از دانش آموزان تبلت نداشتند و همچنین ضعیف بودن اینترنت روند آموزش را با مشکل مواجه کرد. به همین دلیل تصمیم گرفتم تعدادی از دانش آموزان خودم و تعدادی از دانش آموزان دیگر که دسترسی به ...
چرا پشیمانی در زندگی لازم است؟
ای مدرن و بزرگ زندگی می کرد که از شیشه و بتون ساخته شده بود و بیرون از آن، پلکانی بود که به بالکنی مشرف به یک تراس و استخر منتهی می شد. ما از حومۀ نیوجرسی برای مسافرت، به شهر لیما پایتخت کشور پرو رفته بودیم که زادگاه پدر و مادرم است. محیط آنجا برایم نامأنوس بود و احساس خجالت، ناراحتی و غربت می کردم. یک لحظه از بچه های دیگر جدا شدم و به طرف بالکن رفتم. می خواستم با اسباب بازی ای که پسرک چند روز پیش ...
بهزاد فراهانی: تمایلی نداشتم گلشیفته بازیگر شود
6 سالگی بچه خوان تعزیه های پدرم بودم. پسر حر را خوانده ام، طفلان مسلم و کم کم علی اکبر خوانی کردم. او با مرور سال های کودکی اش ادامه می دهد: هشت ساله بودم که از مکتبخانه مذهبی ده به تهران آمدم و در مدرسه باباطاهر در شرق تهران با رفیقانی آشنا شدم که تئاتر را دوست داشتند؛ کسانی مانند بهمن مفید، بهرام وطن پرست، مرتضی عقیلی، رضا مینویی و ... با بزرگان هنر همچون خانواده مفید بویژه بیژن و ...
قضیه قتل فجیع دانش آموز 13 ساله تبریزی + عکس
به گزارش بولتن نیوز ، قاتل نوجوان تبریزی بعد از گذشت دو ماه و نیم از وقوع قتل هنوز هم دستگیر نشده است. درست از همان روز جمعه، که خانواده محمد امین می خواستند برای صرف صبحانه به خانه مادربزرگ او بروند؛ ناپدید شدن ناگهانی محمد امین نه تنها برنامه روز جمعه خانواده را بر هم زد، بلکه از آن روز تا حالا آرامش و خواب و خوراک را از پدر و مادر محمدامین گرفت. حالا غمی بزرگ روی شانه های آن ها ...
گفت و گو با نخستین بانوی مدال آور یونسکو در نانو/تولید پدهای پوستی برای درمان زخم و ژل های تزریقی به مفصل
دکتر سودابه داوران،عضو هیات علمی دانشگاه علوم پزشکی تبریز. آزمایشگاه های پدرم مرا عاشق شیمی کرد پدر و مادرم تاثیرگذارترین افراد در مسیر زندگی من بودند. پدرم از دبیران ممتاز و مجرب شیمی در تبریز بود.هم تدریس می کرد و هم پست های اجرایی داشت. بزرگ ترین بضاعت من، خواهر و برادرم برخورداری از خانواده ای تحصیل کرده، با فرهنگ و اهل علم بود که این ارزش ها را به عنوان فضایل مهم انسانی ...
شیفته امیرالمؤمنین (ع) بود وعلی وار زندگی می کرد
بعثت پله های زیادی دارد. من از دور که می آمدم بنر ها آویزان بود، ولی هیچ توجهی نداشتم. به وسط پله های مسجد که رسیدم ناگهان بنر شهیدی را با همان سربند مشکی و لباس تکاوری که در خواب دیده بودم، دیدم. خیلی منقلب شدم. فکر نمی کردم بعد از حدود دو ماه و نیم، کسی را که در خواب دیده بودم یک شهید باشد. فروردین 95 که من خواب مهدی را دیدم، او در عملیاتی در سوریه حضور داشته است. ارتباط من با خانواده شهید از ...
ماجرای تصویری از مدافعان حرم که همه در آن شهید شدند
... رفتم پیش آیت الله خوش وقت. خدایش بیامرزد؛ مرد بزرگی بود. یک روز به من توصیه کرد برای کار برو کیهان! رفتم. برای بخش چاپ خانه استخدام شدم. 5 سالی آنجا مشغول کار شدم؛ شب کار بودم. از 11 تا 7 صبح درگیر بودم. سیستم بدن من حسابی به هم ریخت. بعد هم 2 سال معاونت توزیع روزنامه جام جم را دست گرفتم. مسؤلیت پخش روزنامه چه در کرج، چه غرب تهران با ما بود. تا سال 92 که ماجرای سوریه پیش آمد. داعش ...
فرشته های کبود
را در دستور کار قرار داد و با شناسایی کودک مشخص شد این بار فرد کودک آزار پدر و مادر بچه نیستند. با دستگیری مرد جوان او اعتراف کرد می دانستم پدر و مادر کودک با هم اختلاف دارند در یک فرصت مناسب کودک را پای بساط مصرف مواد مخدر بردم و برای سرگرمی و دیده شدن در فضای مجازی به او مواد مخدر دادم تا مصرف کند . مجید غمخوار - ضمیمه تپش روزنامه جام جم ...
قرار ملاقات مان 35 سال بعد در میدان امام حسین (ع)
روز های حضور علی در خانه برایمان می گوید. ماه رمضان سال 61 بود. من و همسرم در همین اتاق نشسته بودیم و علی سر سجاده نماز نشسته بود. یادم است دست هایش را به هم می چسباند. پرسیدم چه می کنی؟ گفت با خودم فکر می کنم، 20 روز دیگر دم در خانه ما چراغانی است و همه می گویند علی لطفی شهید شده است. گفتم خدا نکند. رو به من کرد و گفت مادر مرگ با افتخار چرا خدا نکند؟ خدا خیلی زودتر مرگ با افتخار را نصیب کند. فردا ...
همچو مولا، اربا اربا
که حاج قاسم آرامش پیدا می کرد دامان طبیعت و کوه بود اما او نپذیرفت و گفت، آخر هفته را می خواهم با خانواده بگذرانم و به کرمان برگشت. ساعت 6 روز جمعه فردای همان روز، حاج قاسم به من تلفن کرد، بعد از سلام و احوال پرسی از من سئوال کرد، جریان سرقتی که در منطقه اتفاق افتاده چیست؟ من آن زمان قاضی دادگاه انقلاب جنوب استان کرمان بودم اما از سرقتی که حاج قاسم می گفت خبر نداشتم، حاجی ...