قتل مهسا 21 ساله به دست ملیکای 18 ساله+عکس
سایر منابع:
سایر خبرها
فرار شبانه دختر 16 ساله از دست بردارش
. چند بار هم به منزل آن ها رفتم و به طور پنهانی با رامبد به گشت و گذار پرداختیم. در همین حال برادرم متوجه ارتباط ما شد و موضوع را به خانواده ام اطلاع داد . از آن روز به بعد ورق برگشت و رابطه خانواده ام با من تغییر کرد. برادرم مرا مقابل چشمان پدر و مادرم کتک می زد و نمی گذاشت از خانه بیرون بروم. فیروزه که در جریان ماجرا قرار گرفته بود، موضوع ارتباط من و رامبد را برای خانواده اش بازگو کرد تا این که ...
3 شرط عمه و شوهرعمه برای بخشش قاتل
از او کینه به دل بگیرم. وی ادامه داد: روز حادثه به صورت اتفاقی پسرعمه ام را در خیابان دیدم و با هم درگیر شدیم. با چاقویی که همراهم بود ضربه ای به او زدم. هدفم این بود که از او زهرچشم بگیرم اما پسرعمه ام جانش را از دست داد. حالا هم به شدت پشیمانم و از مرگ او متاثر شده ام.وی پس از بازسازی صحنه قتل روانه زندان شد و مدتی بعد در دادگاه کیفری پای میزمحاکمه رفت. در جلسه دادگاه عمه و شوهر عمه ...
حبس و دیه برای عاملان آتش افروزی
. آنها کاری کردند که دادگاه من را صالح به نگهداری از فرزندم تشخیص نداد و بچه را به مادرش سپرد. من از اینکه نمی توانستم فرزندم را ببینم، خیلی ناراحت بودم و این موضوع خیلی اذیتم می کرد. یک روز با دوستم ابوذر درد دل کردم و به او گفتم پدرزنم عامل همه این بدبختی هاست و می خواهم از او انتقام بگیرم. قرار بود روی لاستیک ماشین پدرزنم بنزین بریزد و ماشین او را آتش بزند، اما ابوذر زیاده روی کرد و کل ساختمان ...
مردی با برق رفیقش را کشت
: پسرم به مواد مخدر اعتیاد داشت و بیشتر شب ها به خانه نمی آمد. با اینکه از اعتیاد پسرم بسیار ناراحت بودم با این حال هر وقت پول می خواست خودم هر طور بود به او پول می دادم تا مبادا به خاطر پول موادش دست به جرم و جنایت بزند. هرچه باشد فرزندم بود و الان هم درخواست دارم قاتل پسرم را شناسایی و مجازات کنید. با شروع تحقیقات مشخص شد سهراب روز حادثه با دوستش به نام مراد قرار داشته و به خانه او رفته بود ...
درباره نوجوانی که در کانون اصلاح و تربیت حافظ قرآن شد | در ستایش بازگشت
قصه عبرت های فراوانی است. بعد از آن روز قرآن خواندن می شود کار هر روزش. می گوید: وقتی قرآن می خواندم، یاد چهره مادرم می افتادم. مادرم معلم مدرسه است و همیشه موقع حفظ قرآن مثل یک معلم مهربان تشویقم می کرد. قبل از اینکه به کانون بیایم 10 جزء قرآن را حفظ کرده بودم. بند بنده های فراموش کار الان چندماهی است که یوسف حافظ کل قرآن است و از علاقه مندی دیگر بچه ها می گوید؛ روز ...
دختر متهم به قتل، در تعلیق میان آزادی و مرگ
قصاص صرف نظر کنند اما خانواده مهراوه تاکنون موفق به تهیه این مبلغ نشده اند. مهراوه می گوید در آن زمان داروهای اعصاب مصرف می کرد و زمان قتل نیز تحت تأثیر این دارو گیج بود. او به رکنا گفت: من و مقتول دو سال بود از بهترین دوستان همدیگر بودیم. من او را خیلی دوست داشتم و بعد از اینکه پدر و مادرم از هم جدا شدند، تنها چیزی که آرامم می کرد این بود که در کنار مقتول و در جمع دوستانم باشم. ...
از واقعیت فرار نمی کنم
آینده ام را با او می دیدم. پیک موتوری یک رستوران بودم. یک روز که در حال بردن غذا بودم، دختر مورد علاقه ام را همراه پسری دیدم. سد راه شان شدم. آن دختر مدعی شد پسر جوان مزاحمش شده است. پسر جوان شوکه شده بود و می گفت دوست پسر او است. خشم جلوی عقلم را گرفته بود، چاقویی که در جیبم بود را بیرون آوردم و چند ضربه به آن پسر زدم. بعد دختر مورد علاقه ام را سوار کرده و مقابل خانه شان رساندم و به رستوران بازگشتم ...
آزادی قاتل ناپدری بعد از 16سال
بوده است، اما آثار دیگری نیز روی بدن مقتول وجود دارد و این نشان می دهد او درگیر شده است. به این ترتیب، سیاوش بازداشت شد. او بعد از دستگیری به قتل اعتراف کرد و گفت: من اتهام را قبول دارم. ناپدری ام را هل دادم و سرش با دیوار برخورد کرد. آن زمان ما با هم دعوا می کردیم. متهم در ادامه اعترافاتش گفت: وقتی من بچه بودم مادرم از پدرم جدا شد و بعد از چند سال با مرد دیگری ازدواج کرد. سعید از ...
فجیع ترین قتل های ایرانی؛ شهلا، سمیه، میترا و دیگران
دانشجوی سال آخر رشته ادبیات فارسی در دانشگاه علامه طباطبایی بودند. گفته می شود این قتل به دلیل پاسخ منفی مهسا امین فروغی به ایجاد رابطه با کوشا پارسا رخ داده است. در روز حادثه، کوشا پارسا، مهسا و دوست همکلاسی اش را با موتورسیکلت تعقیب می کند و زمانی که آن ها روی پل عابر پیاده هستند، با پوشاندن صورتش به آن ها حمله می کند. پس از آن قاتل با دستان خون آلود سعی می کند خود را به موتورسیکلتی در ...
پرداخت دیه و تغییر محل زندگی شرط بخشش قاتل
روز قبل پدر و مادر مقتول به دادسرای امور جنایی تهران آمدند و اعلام کردند قاتل را با دو شرط می بخشند. مادر مقتول گفت: قصد داشتم پسر برادرم را که پسرم را به قتل رسانده بود قصاص کنم، اما متوجه شدم که او توبه و اظهار پشیمانی کرده است. به همین خاطر من و شوهرم تصمیم گرفتیم با دو شرط او را ببخشیم. اولین شرط اینکه او باید دیه پسرم را پرداخت کند تا با پول آن ما عمل خیری که در نظر داریم انجام دهیم ...
سعید حنایی قاتل زنجیره ای در کنار قاضی منصوری
همسر معتاد چاقو را به دست و پایش می گرفته است. دو استخوان پا و دست هستی توسط پدر و شوهرش شکسته است. بدنش پر از جای چاقوی شوهرش و زخم هایی است که خودش با تیغ یا چاقو های بسیار کند به بدنش وارد کرده است. هستی در طول زندگی اش به فجیع ترین شکل مورد آزار قرار گرفته است. با وجود چشمان زیبا، در بدن پر از زخمش، اثری از جوانی و زیبایی نمانده است. بعد از هر بار دستگیری 100 تا 200 ضربه شلاق می خورد؛ آزاد می ...
چگونه جس از اعتیاد، بی خانمانی و خودکشی به استادی دانشگاه رسید!
. جس که اکنون 23 سال داشت، تمام شب قبل را به مهمانی گذرانده بود. روز بعد او به خانه یکی از دوستانش رفت. آن جا آدم هایی بودند که جس نمی شناخت. آن ها از جس خواستند که به آن ها بپیوندد و کمکشان کند کسی را پیدا کنند که مجانی آن ها را به غرب کشور ببرد. سپس به او گفتند که بابت تمام زحماتی که برایشان می کشد به او یک جلیقه می دهند. جس فکر کرد که این آسان ترین کاری بوده که تا به حال انجام داده است ...
امید سینگ: دوست داشتم گل هم بزنم و شادی خاصی کنم
...> فکرش را می کردی در این بازی سنگین 2 پاس گل بدهی؟ برای این بازی انگیزه همه بازیکنان آلومینیوم روی هزار بود! هزار؟! منظورم این است که خیلی انگیزه بالایی داشتیم. خودم فکر می کردم یکی از گلزنان این بازی حساس باشم. اگر گل می زدی شادی خاصی هم می خواستی انجام دهی؟ نقشه شادی گل را هم کشیده بودم اما قسمت نشد و قسمت این بود 2 پاس گل بدهم. پاس گل دادن هم مثل گلزنی ...
قاتل ناپدری پس از 16 سال آزاد می شود
سرش به دیوار خورده است. پسر جوان درباره انگیزه خود از این قتل گفت: من بچه بودم که پدر و مادرم از هم جدا شدند و بعد از مدتی هم مادرم با رضا ازدواج کرد. او مرد بداخلاقی بود و از همان کودکی با من رابطه خوبی نداشت. وقتی خواهرها و برادرهای دیگرم به دنیا آمدند، این رابطه خیلی بدتر شد. او مادرم را هم خیلی کتک می زد و من از این ماجرا خیلی ناراحت بودم و غصه می خوردم. وقتی بزرگتر شدم دیگر زورش به من ...
قاتل ناپدری از زندان آزاد شد
شد و خواهر ناتنی ام را با کوتاه کردن موهایش تنبیه کرد. مادرم با شنیدن این خبر عصبانی شد و مقابل خانه پرویز رفت و با آن زن درگیر شد. در آن درگیری او با قیچی به دست همسر پرویز ضربه زد و دست او زخمی شد. سر همین موضوع مادرم دوباره به زندان افتاد. متهم در خصوص قتل گفت: مادرم بعد از آزادی بار دیگر مقابل خانه شوهر سابقش رفت، اما پرویز به شدت او را کتک زده بود. از این زندگی خسته شده بودم و نمی ...
ماجرای مرموز اسیدپاشی در پارک
چشمانم را از دست داده ام. 50 روز در بخش آی سی یو بستری بودم و پزشکان امیدی به زنده ماندنم نداشتند اما معجزه آسا نجات یافتم. من برای سهند تقاضای قصاص چشم و دریافت دیه را دارم. او در تشریح جزئیات حمله اسیدی گفت: من و سهند از قبل با هم درگیری داشتیم. او به خاطر کینه ای که از من داشت، رویم اسید پاشید. او من را به محلی کشاند تا تسویه حساب کند و همان موقع بود که به سمت من و دوستم حمله کرد و ...
اسرار باورنکردنی زندگی زن مشهدی با اجنه
ن ها گفتند که خیالاتی شده ام همسرم نیز وقتی اوضاع را این گونه دید از من خواست که ماه های آخر بارداری ام را در منزل مادرم سپری کنم تا خدای نکرده اتفاقی برای من و فرزندم رخ ندهد. این زن در ادامه توهماتش افزود:چند ماه بعد از به دنیا آمدن پسرم به منزلم بازگشتم، اما باز هم آن اتفاقات مشکوک رخ می داد و من انگار دیگر به آن موجودات ناشناخته عادت کرده بودم تا این که یک روز در حمام خانه دو موجو ...
برای خدا و رضای او بکوشید
معصوم هستند بگو تا دعا کنند تا من در کنار یاران اباعبدالله الحسین قرار گیرم و این جهاد من مورد قبول پیشگاه معبودم قرار گیرد. خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار. چند صحبت با خانواده: سلام بر مادر سلام بر پدرم و سلام بر خواهر و برادرانم باری پدر می دانم از دست دادن فرزند برایتان سخت است ولی پدر افتخار کن که پسرت در جبهه حق علیه باطل شهید گشت و در خانه یا در ...
جوان20ساله: جایی برای خوابیدن نداشتم به قتل اعتراف کردم تا در زندان بخوابم
قهر کرده بودم، نمی خواستم نزد آنها برگردم. دایی ام در اطراف کرج کار می کند. من هم می خواستم برای کار نزد او بروم و جوشکاری کنم اما چون با آنها قهر کرده بودم نزد او هم نرفتم. سر چه موضوعی با خانواده ات دعوا کردی؟ سه سال است که پدر و مادرم از هم جدا شده اند و من زندگی سختی را تحمل کرده ام. مادرم مدام سرزنشم می کند که بیکاری، درس نخوانده ای به فکر زندگی نیستی و همش دنبال رفیق بازی و ...
قتل دانشجوی خوش تیپ مهندسی در شهریار / جسد کجا بود؟! + فیلم و عکس اختصاصی
جسد دانشجوی مهندسی کامپیوتر در حالی در یک در شهریار کشف شد که دهان او را چسب زده و به قلبش چاقو زده بودند. به گزارش اختصاصی خبرنگار رکنا،آبان ماه سال قبل پسر جوان اهل شهریار به نام مهدی با پدر خود تماس گرفت و گفت شب را به خانه نمی آید و با یکی از دوستانش قرار دارد.اما بعد از آن تماس،مهدی محمدی به طرز مرموزی ناپدید شد و روز بعد پدر و مادرش جسد او را در لبنیاتی محل کارش کشف کردند.با گذشت ...
عاقبت تلخ فرار دختر نوجوان از دست ناپدری
بدن مونا را تأیید کرد و بدین ترتیب دختر نوجوان برای تحقیق و بازجویی به پلیس آگاهی منتقل شد. وی گفت: چند سال قبل پدر و مادرم از هم جدا شدند و من همراه مادرم زندگی می کردم. تا این که مادرم با مرد جوانی ازدواج کرد و بهاره به دنیا آمد. ناپدری ام با من بد رفتاری می کرد و مادرم هم اعتراضی نمی کرد به همین خاطر من هم برای اذیت کردن او و مادرم با بهاره از خانه خارج شدم. بعد با دوستم سینا تماس گرفتم و خواستم ...
پایان جنجالی ترین پرونده قتل در دهه 80
تهران (پانا) - همه تلاش ها برای گرفتن بخشش بی نتیجه ماند و در نهایت بعد از 8 سال و 23 روز در بامداد 10 آذر سال 1389 یکی از جنجالی ترین پرونده های قتل با اعدام شهلا جاهد بسته شد. به گزارش ایران، با کشف پیکر لاله سحرخیزان (همسر ناصر محمدخانی، فوتبالیست مشهور) در روز چهارشنبه 17 مهرماه سال 1381 که با ضربات متعدد چاقو در خانه اش به قتل رسیده بود، پای خدیجه جاهد مشهور به شهلا به این پرونده ...
اعتراف دروغ به قتل جوان خواب آلود در تهران + عکس
اعلام کردم. سابقه داری؟ یکبار سابقه درگیری و ضرب و جرح دارم. شغل؟ بیکار. شنیدم مسافر هستی؟ بله، در یکی از شهرهای شمال غربی کشور زندگی می کنم و روز حادثه همراه مادر و خواهرم به تهران آمدیم تا به دیدن یکی از خواهرانم و دایی ام برویم و قرار بود در کنار دایی ام که جوشکار است مشغول به کار شوم. پدرت کجا بود؟ پدر و مادرم ...
ادعای قتل برای خوابیدن در کلانتری!
سرویس حوادث جوان آنلاین: ساعت 3 بامداد روز یک شنبه پنجم بهمن ماه نگهبان کارگاهی در نزدیکی میدان راه آهن با اداره پلیس تماس گرفت و گفت که پسر 20 ساله ای پیش او آمده و مدعی شده است که در نزاع خونینی مرد جوانی را به قتل رسانده است. با اعلام این خبر تیمی از مأموران پلیس تهران راهی کارگاه مورد نظر شدند. نگهبان کارگاه به مأموران گفت: دقایقی قبل در حالی که داخل اتاقک نگهبانی ام خواب بودم ...
جنایت هولناک شبانه به قتل ختم شد
...، دست به کلاهبرداری زده بود و مدعی بود که این کار را به خاطر مقتول و خواسته های زیاد او انجام داده است. درخواست قصاص بدین ترتیب پس از محاکمه هرمز، وی به اتهام قتل عمدی رویا به قصاص و به خاطر کلاهبرداری، سرقت و ضرب و جرح این زن به دیه و زندان محکوم شد. اما مدتی بعد از محاکمه، خانواده مقتول با تلاش واحد صلح و سازش دادسرای امور جنایی تهران و به خاطر رضای خدا از قصاص او گذشت کردند. روز گذشته متهم با پرداخت دیه، از قصاص رهایی یافت، اما از آنجایی که به 15 سال حبس نیز محکوم شده بود، همچنان در زندان به سر می برد تا مدت محکومیتش به پایان رسد. ...
درخواست عجیب شهید مدافع حرم قبل از آخرین اعزام
. ما خانه ای داریم که فعلا کافی است. بچه ها هم بزرگ شوند خدایشان بزرگ است. *ماجرایی که چند ماه بعد از شهادت همسرم فهمیدم من از چنین تماسی تا ماه ها بعد از شهادت علی بی خبر بودم. بعد از خبر مفقودالاثری همسرم تا دو سال به منزل پدرم رفتم و تابستان ها برمی گشتم خانه خودمان. یک روز محمدمهدی را بردم سلمانی شهرک. همانطور که منتظر بودیم نوبت پسرم شود همزمان تلویزیون هم ...
چشم مرد شرور کور می شود! / شرط اجرای قصاص چیست؟! + عکس چهره اسید سوخته
درمان قرار گرفتند . بهرام که در آن درگیری چاقو هم خورده بود به بخش مراقبت های ویژه منتقل شد و پس از چندین عمل جراحی معجزه آسا زنده ماند و بعد از 50 روز از بیمارستان ترخیص شد. وی که از ناحیه سر و صورت به شدت آسیب دیده و یکی از چشمانش را هم از دست داده وقتی پیش روی ماموران ایستاد با ناراحتی گفت : من و دوستم میثم در پارک نشسته بودیم که متوجه درگیری چند نفر شدیم .ما برای میانجی ...
مشروب فروشی در میدان مرکزی نجف آباد
قبل از انقلاب چند مغازۀ مشروب فروشی در میدان مرکزی نجف آّاد و خیابان های اطراف فعال بود. باغملی شب ها پاتوق عرق خور ها می شد و حتی مرد م جرات تردد نداشتند. اراذل بد مست، علاوه بر عربده کشی که کار همیشگی شان بود گاهی با زنجیر و چاقو به جان هم افتاده و تا جراحت های جدی یا قتل هم پیش می رفتند طوری که حداقل دو سه نفر به همین شکل کشته شدند. از مردم عادی کسی جرات دخالت نداشت و شهربانی هم ...