سایر خبرها
حکومت بر مبنای قرآن و اسلام هدف ما در مبارزه با رژیم ستم شاهی بود
به خانه شما رفت و آمد داشته است، چطور نمی دانید، کجاست؟ گفتم: دلیل نمی شود چون به منزل ما آمد و شد دارد من خبر داشته باشم . آنها مایوس و نامید باز گشتند. گذشت تا اینکه از طریق آقای وفایی و دوستان ایشان، اعلامیه ها و نوار کاست امام را به دست من می رساندند و من نیز با آگاهی از افرادی که در روستا طرفدار امام هستند، اعلامیه ها را وقتی به منزل آنها می رفتم در زیر فرشی که می نشستم به گونه ای ...
روایتی از آخرین ساعات حکومت پهلوی/ سجده طولانی امام (ره) پیش از شکستن حکومت نظامی
که همه بیایند توی خیابانها، و همه آمدند توی خیابان ها و آن شب غوغا بود. مرحوم حاج احمد قدیریان در خاطرات خود از روز های انقلاب به خاطره شهید بهشتی از شب 22 بهمن اشاره کرد و گفت: شهید بهشتی تعریف کرد: من رفتم و یک لنگه در اتاق امام را که دو لنگه ای بود آرام باز کردم، دیدم امام، عمامه بر سرشان نیست. عرقچین هم بر سر ایشان نیست. عبا هم ندارند، ولی روی زمین افتاده اند و سجده میکنند. در حال ...
نقاشی تصویر امام خمینی(ره) ابهت خاصی به تظاهرات مشهد می داد/نوارهای فیلم برداری را قسطی می خریدم
مختلف نقاشی که از سوی آموزش وپرورش برگزار می شد رتبه اول را کسب می کردم. ابتدای ورودم به دبیرستان خانه مان در خیابان امام رضا(ع) کوچه عنصری قرار داشت، پدرم ملّاک بود و بر اثر اتفاقی ناگوار مریض و خانه نشین شد. چون داخل خانه حوصله اش سر می رفت برخی روزها به مغازه تابلونویسی آقای آسایی می رفت. همین رفت و آمدها او را به کار خطاطی علاقه مند کرد. بعد مدتی به ما می گفت: می روم پیش آسایی تا خطاطی ...
بوسیدن رگ های آبی دست این سید غنیمت است
به گزارش مشرق، حامد عسکری، شاعر در کانال تلگرامی خود درباره آقای ضیاآبادی نوشت: مگر به قیصر و منزوی و دادبه و... نزدیک شدم که جرات کنم به شما نزدیک شوم،؟ پریشیده و فرو ریخته همه بیست و چهار سالگی ام را ریخته بودم توی یک چمدان آمده بودم تهران شهری که دوست می داشتم، مشکی زلزله به تن بود و مهمان خاله ام بودم در کوچه پس کوچه های تجریش، باباحبیب به تواتر زنگ می زد و سفارش می کرد که هربار میروی خانه ...
قتل همسر به خاطر خالکوبی
اگر من را دوست نداری، طلاقم بده. من دیگر تو را دوست ندارم . گفتم توبه کن. کاری با تو ندارم. قبول نکرد و من را پس زد. وقتی حرف طلاق را دوباره مطرح کرد، خیلی عصبانی شدم. من همسر دومم را به خاطر او طلاق داده و مبلغ زیادی مهریه پرداخت کرده بودم و سیمین حالا می گفت باز هم طلاق می خواهد. من زندگی ام را باخته بودم. حین جرو بحث بود که متوجه شدم همسرم روی بدنش خالکوبی کرده است. این ...
کودکی که 42روز مانده به پیروزی انقلاب چهره از حاکمیت جور برداشت
با وجود خردسال بودنش اهل قرآن و نماز وعاشق عاشورا و آیین عزاداری محرم بود. مادر شهید بهروزی با یادآوری خاطرات روز شهادت پسرش گفت: فرستاده بودمش صف نفت بایستد که نفت بگیرد. خیلی طول کشید و از او خبری نشد، چون کارگران نانوایی مان برای ناهار به خانه ما می آمدند، من مجبور بودم دیرتر به راهپیمایی بروم. از یکی از کارگران پرسیدم شما بهروز را ندیدید، کارگر نانوایی در راهپیمایی بود، کیک و کلوچه ...
روایت مبارز بوشهری از اسکورت امام تا ولوله در بندر+ تصاویر
باید برمی گشتیم قم. که ایشان گفتند خانواده شما بوشهر هستند و شیخ ابوتراب عاشوری در روز سوم محرم به شهادت رسیدند. پس از شنیدن این خبر، کیف و کتاب ها را تحویل ایشان دادم که همراه خود ببرد قم و عصر همان روز از اهواز به سمت بوشهر حرکت کردم. چون اهواز به علت تظاهرات حکومت نظامی بود، اوضاع شهر امنیتی و رفت و آمد خیلی سخت بود. لذا اول با یک ماشین رفتم امیدیه پیاده شدم، پس از امیدیه به گناوه رفتم ...
یادی از شهیدحسین معزغلامی: شهیدمدافع حرمی که مرگ را به سُخره گرفته بود!
در برابر این خواسته من گفت: پدر جان من می خواهم سه نوبت به محضر بی بی زینب(س) بروم و بعد تسلیم خواسته شما هستم. بار اول که برگشت رفتارش خیلی مردانه شده بود، بار دوم یک چهره ای نورانی و معنوی پیدا کرده بود و قبل از اعزام سوم یک شب داشت روضه حضرت زهرا(س) می خواند که وسط سینه زنی، طلب شهادت کرد و فهمیدم این بار شهادت را در دستان خود به سُخره گرفته و چند روز بعداز ایام فاطمیه برای سومین بار ...
انتقاد فرزند آیت الله طالقانی از سریال روزهای ابدی
نشان می دهد این اخوی کوچک من، راه می رود و سیگار می کشد، این بنده خدا از وقتی که در همان دوران به ایران برگشت، پایش را از خانه بیرون نگذاشت، نه همراه من بود نه تا همین الان اصلا لب به سیگار زده، بعد برای جذاب شدن فیلم، اینگونه از او تصویرسازی می کنند، اینها همه شکایت ما از جناب شمقدری است که حق را در تصویرسازی های خود در این بخش رعایت نکرده است. رهبری فرمودند شخصیت آیت الله طالقانی به ...
پای درد دل های یک دختر دهه شصتی
ام را عمل کردم! زهرا به جایی می رسد که خیال می کند نکند عیب و ایرادی در چهره اش دارد و به خاطر همین بینی اش را عمل می کند: نمی گویم خواستگار نداشتم. من دخترخانه نشینی نبودم که دائما در خانه نشسته باشم. دائما سرم به کارهای فرهنگی گرم بود. اما نمی دانم چرا؟ اما من یک مقطعی هم چادری نبودم ولی محجبه بودم. پس چرا؟ نکند به خاطر دماغم؟ ببخشید این طوری صحبت می کنم چون من بینی بزرگی داشتم و آخر ...
ضرغامی: کیم کارداشیان 200 میلیون فالوئر دارد/ گوگوش را روتوسکوپی کردیم/ رهبری به ناجا دستور دادند دیگر ...
دفاع را از آن تلکس حذف کردند که مبادا اشتباه شود برای وزارت دفاع بیاید که آقا ضرغامی مثلا در این جلسه باشد. شش ماه کشید. یعنی شش ماه با اینکه من معاون یک وزارتخانه دولتی بودم، من را تحریم کردند. تا یک روز من گفتم بگذار ببینم شاید آقای خاتمی خبر ندارد. چون با آقای خاتمی رابطه ام از قدیم خوب بود. یک یادداشتی نوشتم دستی به آقای خاتمی که فکر می کنم در سوابقم و یادداشت های خودم هست. گفتم آقای خاتمی! شما ...
ماجرای سوء قصد به رهبر انقلاب از زبان امام جماعت مسجد ابوذر
برنامه تلویزیونی سرچشمه با حضور حجت الاسلام والمسلمین رضا مطلّبی امام جماعت مسجد ابوذر تهران از سال 1354تاکنون از شبکه پنجم سیما به روی آنتن رفت. مطلبی در پاسخ به سوالی در مورد سابقه مبارزات سیاسی در دوره پهلوی اظهار داشت: من طلبه ای در قم بودم و دو سه سال اصفهان بودم و بعد وارد حوزه علمیه قم شدم. چون در این وادی بودم، نوعا با افرادی که بوی نهضت و بیداری و مقاومت داشتند و مثلا با شهید ...
در دیدار امام و مادر هفت شهید چه گذشت؟ +تصاویر
) بعد از احوال پرسی از مادر، سراغ حاج عبد، پدرمان را گرفتند و گفتند: من 200 هزار تومان به حاج عبد بدهکارم. همان وقت بود که ما فهمیدیم آقا نمی دانستند علاوه بر عباس و کاظم و رسول، پنج برادر دیگر و پدرم هم توسط حزب بعث به شهادت رسیدند. بعد از شنیدن خبر شهادت، سکوت در فضای دل نشین خانه امام خمینی (ره) در جماران برقرار شد و این صدای زمزمه امام بود که سکوت را شکست؛ انالله و اناالیه راجعون.... انالله و ...
از من تعهد گرفته اند که اسم ایشان را نبرم!
اتاق خبر 24 : در سال های 42 و 43 من تقریبا ده سالم بود. بعدا که به تهران رفتم، با افکار برادرم، آقا سید مرتضی، بیشتر آشنا شدم و اولین بار او من را به منزل آقای سعیدی برد. در خانه آیت الله سعیدی، عکس بزرگی از امام دیدم که خیلی توجهم را به خودش جلب کرد، ولی او را نشناختم. ابعاد عکس یک متر در نیم متر بود. گفتم: این عکس کیست؟! اخوی گفت: ایشان قائد و زعیم ماست. پرسیدم: اسمش چیست ...
قتل فجیع همسر به خاطر خالکوبی!
خسته شده بودم. وقتی پسرمان دوساله بود، همسرم از من جدا شد و رفت. من ازدواج کردم و با زن دیگری زندگی تشکیل داده بودم که همسرم با من تماس گرفت و گفت می خواهد برگردد. او گفت از زمان طلاق، پدر و مادرش اجازه نمی دهند از خانه خارج شود و زندگی برایش سخت شده است و حالا که یک بچه دو ساله داریم، می خواهد دوباره باهم زندگی کنیم. من هم این پشنهاد را قبول کردم. همسر دومم را طلاق دادم و ماه ها قسط مهریه ...
روایت همشهری های کوی سلمان از معجزه سال 57
دختر و 4 پسر هستند. همسر دختر بزرگم سید جلال کریمی بعد از سربازی با دخترم ازدواج کرد. تقریبا بیست و پنج ساله بود که یک روز با ناراحتی به خانه آمد و گفت عمو جان امام تأکید می کند که جبهه ها را پرکنید من چکار کنم؟ من هم به اوگفتم شما یک بچه شیعه هستی از من می پرسی چکار کنم؟ ببین وظیفه ات چیست به همان عمل کن. گفت دخترتان چه می شود؟ گفتم قبل از ازدواج با شما دختر ما بوده الان هم قدمش به روی چشممان ...
اختلاف ارباب هرمز و ارباب رستم موجب ساخت مسجد در شرق تهران شد!
سرویس تاریخ جوان آنلاین: در واپسین روز های دهه فجر و چهل و دومین سالروز پیروزی انقلاب اسلامی، روحانی مجاهد و معتمد امام خمینی، زنده یاد آیت الله حیدرعلی جلالی خمینی، روی از جهان برگرفت و رهسپار ابدیت گشت. هم از این روی و در تکریم مجاهدات آن بزرگ در ادوار پیش و پس از پیروزی انقلاب اسلامی، تلفیقی از دو گفت و شنود خویش با آن بزرگ را به شما تقدیم می دارم. امید می برم که انتشار آن، تاریخ پژوهان انقلاب و عموم علاقه مندان را مفید و مقب ...
من مرتضی نقاش شهدای حرمم
همراه همسر و فرزندم به منزل این شهید بزرگوار رفتم؛ فهمیدم ایشان چقدر بزرگوار بوده و پیش از شهادت کراماتی داشته است. همسر ایشان می گفت که ما از دو سه ماه پیش از شهادتش متوجه شده بودیم که او ماندنی نیست. او ادامه می دهد: . زمانی که من تصویر شهید عطری را به خانواده اش اهدا کردم؛ پسر خردسال این شهید، خود را بر روی عکس پدر انداخته بود؛ هم چنین به دیدن خانواده شهید آقاعبداللهی رفتم. ایشان از شهدای ...
شکنجه در زندان ساواک به دلیل داشتن نهج البلاغه /انقلاب آسان به دست نیامد
عقد من بودند و در استمرار این زندگی، از سال 51 به بعد ایشان در این مدت بیشترین نقش را با توجه به اینکه من مدتی در زندان بودم و در بگیر و ببندهای که در زندگی داشتم، در غربت های کشیدن هایی که یک روز مشهد، روز دیگر تهران و روز دیگر قم بودبم، داشتند. صبر و حوصله و تحمل و پذیرش اهداف آرمان هایی که من داشتم، ایشان نقش موثری داشتند و البته چون خانواده همسر من نیز مذهبی و روحانی بودند و به راه امام اعتقاد ...
در گفت و گو با مجاهد انقلابی مطرح شد: دعای امام خمینی (ره) برای حجت الاسلام اقبالیان چه بود؟ + خبر ...
انقلاب سفید را خواندم که این کتاب نوشته شاه بود. در این کتاب، امام خمینی(ره) را ارتجاع سیاه معرفی کرده بود. وقتی این مطلب را به پدرم گفتم، ایشان بسیار ناراحت شد. در دبیرستان رضا پهلوی موضوع انشائی درباره انقلاب سفید که کتاب تک ماده ای برایمان بود، از ما خواستند. ببینید: تیزر| کاش با خون شهیدان بازی نمیکردید من انشائی را طنزگونه نوشتم و در آن سخنانی درباره شاه و ه ...
لب اروند...
آذر ماه تازه از کازرون آمده بودم. رفته بودیم فسا برای تشییع علی رضا صدیق. برای آموزش شنا به تبریز رفتیم. عملیات آینده آبی بود و امسال خیلی آموزش آبی خاکی دیده بودیم. از بعد از عملیات بدر خط هور هم که رفتیم آبی بود. هر روز چند نوبت به استخر سرپوشیده ورزشگاه تبریز می رفتیم. دیداری هم با آیت الله ملکوتی امام جمعه تبریز داشتیم. حاج فرهادیانفرد صبحت کرد آقا هم گریه کرد و حالش به هم خورد. قرآن کوچکی هم ...
آخه بی بی ... شما منظورتون اینه که من برم گوسفند بچرونم؟
درِ حیاط را که باز کردم شوکه شدم... نگاهی به چند گوسفند، چند مرغ و خروس، و الاغی انداختم که توی حیاط ولو بودند... - بی بی... بی بی جون، چه خبره اینجا؟ بی بی نیم نگاهی به من انداخت. - دختر میفمی تخم مرغ شده دونِی چن؟ گوشت شده کیلو چن؟مرغ شده کیلو چن؟ گفتم چن تا مرغ و خروس و گوسفن بُسونیم، بلکه خودکفا بیشیم. هرچی صبر می کنیم بلکه چیا ارزونتر بشه خو هیچی، هر روز ...
تجلیل از همسران شهدا در اداره کل امور مالیاتی استان ایلام
طی مراسمی همزمان با سالروز وفات حضرت ام البنین سلام الله علیها ، از همسران شهدا در اداره کل امور مالیاتی استان ایلام تجلیل شد. به گزارش روابط عمومی اداره کل امور مالیاتی استان ایلام سعید مدیرکل امور مالیاتی استان در این مراسم در سخنانی گفت: حضرت ام البنین(س) زندگی خود را وقف حمایت از دین و امام زمان خود کرد و با صبر و بردباری در برابر شهادت همسر و فرزندان خویش و ادای دین به اسلام در زمره ...
عشق آتشین
کردم دیدم آن پسر دهه هشتادی و آن یکی پدر 50ساله را نگه داشته اند. صبر کردم تا ولشان کردند. از پسره پرسیدم چی شده بود؟ گفت هیچی، گوشی گرفتن. گفتم ای بابا، یه گوشی رو دیگه می بخشن. گفت چی می گی واسه خودت؟ پر فیلم و عکس بود. 6 ماه اضافه خدمت رو شاخشه. گفتم آخه آدم گوشیو پر همچین چیزایی میکنه میاره پادگان؟ گفت واسه من نبود که از این گرفتن. از من پاکت سیگار گرفتن. گفتم چند نخ توش بود؟ گفت یه نخ. گفتم باز خوبه. گفت چی میگی واسه خودت؟ گلم بود توش. با سکوتی سنگین به افق خیره شدم و در کنار هم خدمتی های فرهیخته ای که پیدا کرده بودم به مسیرم ادامه دادم. ...
نگذارید منافقان فساد و فحشا را رواج دهند/ راه سرخ حسینی را ادامه دهید
ها و شب ها کار می کردی تا بتوانی شکم ما را سیر کنی. ای کسی که ما را برای رفتن به جبهه تشویق می کردی. من امانتی بودم در دست شما و شما این امانت را به خوبی به جامعه پس دادید. پس خوشا به حالتان. پدرم حلالم کن؛ و مادرم، مادر مهربانم مادری که در کودکیم روز ها و شب ها نمی خوابیدی و برایم چه زحمت ها که نکشیدی. فرزندت را به آموزشی فرستادی، فرزندت را به جبهه فرستادی و سپس خدا امانتت را پذیرفت و او را بسوی ...
چریکی که تا سال ها نام اصلی اش را به همسرش نگفت!
را خواهم پوشید، عمامه ی سیدی ام را بر سر خواهم گذاشت و به استقبال امام خواهیم رفت. خنده ای زیبا کرد و ادامه داد: آن روز از شما هم به عنوان این که همسر یک مبارز بودید، استقبال گرمی خواهد شد و گوسفند جلوی پای تان قربانی خواهند کرد. آن روز خداحافظی کرد و رفت. خوشحالی ساواک سیدمهدی اندرزگو (فرزند شهید): پس از شهادت شهید اندرزگو، پیکر ایشان را به کمیته ضدخرابکاری برده ...
2014/شهیدصحبت اله خزایی: پیرو خط امام عزیزمان باشید
. در امر انجام نماز کوچکترین کوتاهی روا نیست، نمازتان را اول وقت بخوانید که بسیار ارزشمند است و اما شما ای برادرانم پیرو خط امام عزیزمان باشید و با رفتارتان و عملتان منافقین را بیش از پیش مایوس کنید تا بدینوسیله قلب امام زمان(عج ) و رهبر عزیزمان را شاد کنید که مسلما خشنودی خدای تعالی در آن است. در پایان از تمام آشنایان و دوستان حلالیت می طلبم خواهشمندم بدی های مرا به بزرگی خودتان ببخشید، خداوند به همه شما پاداش خیر عنایت فرماید. خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار انتهای پیام/ 89001 ...
بار ها به زیارتت آمدم و نمی دانستم کیستی
...> مادر شهید غلامحسن صابری، بعد از 35 سال چشم انتظاری، فرزندش را زیارت می کرد. قد و قامت مادر خمیده بود و با کمک اطرافیان راه می رفت. یک روز قبل وقتی مادر شهید از بیمارستان مرخص شده بود، به او خبر می دهند که هفت سال است پیکر تفحص شده تنها پسرش در شهرستان قدس به خاک سپرده شده است. مادر و خواهران شهید و همسر و فرزندانش به زیارت می آیند. استقبالی که از مادر شهید شد، درست مثل روزی ...
تتوی بدن خانم پرستار تهرانی آخر خط بود / خانه مجردی الهام دور از چشم شوهرش!
فحاشی کرد و حتی مرا کتک زد .الهام می گفت باید خانه را ترک کنم. در غیر این صورت او از خانه بیرون میرود. من کنترل اعصابم را از دست داده بودم با قند شکنی که در خانه بود به سمتش حمله کردم و الهام را کشتم. پسرم در خانه نبود که جسد را مثله کردم و آن را با ماشین بیرون بردم و در حاشیه شهر دفن کردم .من روز بعد به پلیس آگاهی رفتم و به دروغ گفتم همسرم ناپدید شده است. وی در حالی که سرش را پایین ...