سایر منابع:
سایر خبرها
نخبه ای که پایش به سوریه باز شد/ گریه یمنی ها برای شهید ایرانی
که خدا قرار است طوری دیگری این را به من بدهد. همین اتفاق هم افتاد. سید مصطفی بلافاصله با بچه های تیپ هوابرد سپاه آشنا شد. حدود یک سال شب و روز تلاش کرد تا خودش را به بچه هایی برساند که 5 سال از سید مصطفی جلوتر بودند. *یک جوان مذهبی با تیپ امروزی مادر سید رو می کند به حاج آقا باقری و می گوید: شهید ما را هر کس توی خیابان می دیدید اصلاً باورش نمی شد که اهل نماز و روزه و خدا و ...
عاشقانه ای برای نوروز
خوشنام یک مامور امنیتی را بر عهده داشت و در زمین گرم هم نقش اصلان بازی می کرد که چندان بلند نبود؛ در ابتدای قصه کشته شد و فقط در چند فلاش بک دیده می شد. این بازیگر حالا در تازه ترین تجربه اش قرار است ایفاگر نقش بهروز در هم بازی باشد. شخصیتی که در قصه با برخی دیگر از شخصیت های اصلی ارتباط برقرار می کند و در پیشبرد ماجراها نقش اساسی دارد. یکی از شخصیت های مقابل بهروز را هم بهنام تشکر بازی می کند که به گفته محمودی، تهیه کننده سریال این دو نفر در طول قصه با یکدیگر مراودات مالی و دلاری دارند. منبع: فاطمه عودباشی و نوشین مجلسی - رسانه / روزنامه جام جم ...
معلم دزفولی در جستجوی کودکان کار اتباع خارجی
...> گلچین بیان کرد: آدرس خانه کودک را گرفتم و به اتفاق او پس از تمام شدن کارش، به منزلش رفتیم. پس از صحبت کردن با پدر آرش که کارگری می کرد و در خانه کوچکی ساکن بودند، از پدر اجازه گرفتم تا هر روز به پسرش درس بدهم. پدر و مادر آرش موافقت کردند و هر روز بعد از ظهرها به دیدنش می رفتم تا از ساعت 6 تا 8 بعد از ظهر به او درس بدهم. از روش تدریس به شکل بازی استفاده می کردم تا درس برایش جذاب باشد. ...
فرماندهی که دوست نداشت دیده شود
.... وقتی جست وجو کرد فهمید برادرش در گوشه ای مشغول خواندن نماز است. محمدرضا اهل سر و صدا نبود. همه کارهایش را در سکوت و خلوت انجام می داد تا فقط یک نفر او را ببیند. شاید برای همین است که با وجود داشتن سمت فرماندهی در دوران دفاع مقدس اما تنها یک عکس از او یافت می شود. دوست نداشت مقابل دوربین برود، این دیده شدن را با سلوکش در تضاد می دید. زندگی محمدرضا اسحاق زاده وقف خدا شده ...
به خاطر پایمال شدن حق کارگر استعفا داد
به گزارش خبرگزاری بسیج، بعد از جنگ برای انجام کارهای جهادی در مناطق محروم بودم. با گروه های جهاد سازندگی برای رفع محرومیت در گوهر دشت ساکن بودیم. یادم هست قرار بود مسجدی بسازیم. با تلاش هایی یک طبقه از این مسجد آماده شد و امین و دوستانش گاهی در آن جا دور هم جمع می شدند. پدر شهید شیرازی با بیان این خاطره ها می گوید پسرش از کودکی طعم بودن در کنار محرومان را چشیده بود: در هر کاری به این قشر توجهی ویژه داشت. همکارانش تعری ...
شکنجه کودک 9 ساله در خانه وحشت
ماه به دنبال دانیال می گردد تا اینکه سرنخی از او در روستای نخبر پیدا می کند. او وقتی همراه مأموران پلیس راهی روستا می شود متوجه می شود که بچه به طرز هولناکی شکنجه شده است که طفل را به بیمارستان منتقل می کند. دایی دانیال می گوید آثار جراحت در همه نقاط بدن بچه وجود داشت. براساس این گزارش دادستان شهرستان سبزوار دستور بازداشت پدر و نامادری دانیال را صادر کرد و تحقیقات در این باره جریان دارد. ...
به همسرم گفتم: شهید شدی به ما فکر نکن!
خبرگزاری فارس گروه حماسه و مقاومت: دستش را که به خاطر بیماری می لرزد، زیر چادرش پنهان می کند و می گوید اصلا مخالف رفتن احمد نبودم. هر چند بعد از شهادت امیر خوب می فهمیدم درد فراق پسر جوان یعنی چه. وظیفه احمد بود که برود. فرقی ندارد سوریه با شد یا ایران. اما بار آخر که 6 و نیم صبح آمد اتاقم برای خداحافظی، فهمیدم برود دیگر او هم بر نخواهد گشت. حالات او و حس مادری خودم به دلم برات کرده ...
رضا پهلوی با زنان متعددی ارتباط داشت/ والدین رضاخان اهل ایران نبودند
این اسناد، بله، اهل قفقاز وگرجستان بودند و به ایران مهاجرت کرده بودند ولی به لحاظ جغرافیای سیاسی منطقه و تقسیمات کشوری، نسب پهلوی از طرف پدر و مادر، ایرانی محسوب نمی شد. در اسناد لانه جاسوسی هم در مورد پدر و مادر او و شوهر دوم مادرش و اینکه این خانواده دسته جمعی برای معاش خود، در قزاقخانه و زیردست روسها بزرگ شده اند اظهاراتی شده است. پدرش از داداش بیگی های قفقاز بود که حتی نام ...
پسران حرم
امسال که تمام شود، پنج سال از شهادت سید مجتبی و سید اسماعیل می گذرد و خانواده شان به هوای مزار آنها، مهمان و ساکن ایران شده اند؛ ایرانی که قرار است بعد از همه سال هایی که زندگی شان در افغانستان و سوریه با جنگ و جهاد و دفاع گره خورده بود، جایی برای آرامش شان باشد. حالا امروز و در یکی از کوچه پس کوچه های مشهد، همه اهل محل خانم نیکبخت هاشمی را به نام مادر دو پسر جوان و شهیدی می شناسند که ...
فضائل جوادالائمه (ع)/ یادداشتی از حجت الاسلام سید محمدباقر هاشمی شاهرودی
در هفت سال دوم زیر بار حرف ما نمی رود. ضمن اینکه در روایت آمده امر کنید، ولی نگفته فشار بیاورید. راه های دیگری هم هست. مثلاً توصیه هایی داریم که در خانه، بلند نماز بخوانید تا بچه ها یاد بگیرند؛ چون کسی که امر به چیزی می کند، خودش باید حامل آن چیز باشد. حضرت اسماعیل (ع) که اهل بیت خودش را به صلات امر می کرد، خودش حامل صلات بود. آیا ما حامل این امر هستیم؟ بچه ها به خوبی می فهمند که ما خودمان عمل ...
سابقه دلالی زنان توسط پدر رضاخان
، علاوه بر پنج زن علنی ، با زنان متعددی ارتباط داشته است. بعد هم محمدرضا که علاوه بر سه ازدواج علنیش با دهها زن رابطه داشت. خاطرات علم هم نمونه های جالبی ذکر کرده است. نسل به نسل، ظاهرا خیلی زنان را دوست داشته اند. اما پدر رضاخان و مادر ایشان که اهل گرجستان بود ، چگونه قفقازی و گرجی در ایران بهم رسیده اند؟ این مناطق ، دیگر ربطی به ایران نداشتند اما رفت و آمدها برقرار بود. ...
4 قلوهای مشهدی چشم انتظار حمایت
به گزارش مشهد فوری ، سخت است اما شیرین ؛ این جمله را مادر چهارقلوها می گوید و نگاهش را به بچه ها می دوزد. حواس اش دائم به بچه ها بود. همان طور که جواب من را می داد، جوراب های محمد علی را پوشاند، پوشک طاها را تعویض کرد، شیر دانیال را داد و لوله اکسیژن مائده را بررسی کرد و من به این فکر می کردم که مراقبت از یک نوزاد چقدر می تواند سخت و حساس و استرس زا باشد و چقدر سخت تر می شود اگر نوزادها چهار تا باشند؛ بماند هزار و یک دغدغه دیگر که مهم ترین اش مش ...
خاطرات وکیل/ اقدام علیه نظام ،بهانه ای برای پناهندگی
که بهرام از آن یاد کرد،بغض کنم... ما بچه های مسجد،دو دسته بودیم .عده ای مثل من و بهرام که برای جبهه رفتن خیلی بچه بودیم ،داخل پایگاه به جمع آوری کمک های مردمی و اداره کتابخانه مسجد و چادر کمک به جبهه و... تحت مدیریت آقا جمال مشغول بودیم و عده ای هم بچه های جبهه بودند.در این بین خانواده آقا جمال موقعیت خاصی داشتند،چهار برادر با پدر و مادر پیری که بزرگ و معتمد محل حساب می شدند.به جز بچه ...
قصه هزار و یک شبِ تلخ، از دلِ اشتغال کاذب تا کودک همسری پنهان / سایه سنگینِ حمایت مسئولان بر سر زنان ...
گروه اجتماعی خبرگزاری دانشجو_ زهرا زمانی فر؛ مکان تجاری کوچکی که در آن منطقه، انبار کاسبان به حساب می آید و حالا سقف بالای سرشان است. سقفی که به جز کمپ و دیوار های کاه گِلی، هیچ همسایه دیگری ندارد. زینت خانه در زمستانِ سرد، سرپوش های قندیل بسته است و در تابستانِ گرم، عقرب و موش هایی که برای شبی آرام خوابیدن امان نمی دهند. فرش های نم داری که شستن شان با دست های پینه بسته مادر، نانی به خانواده می ...
محسن بغلانی آثاری درباره خداشناسی و فلسفه زندگی برای کودک و نوجوان در پویش کتابخوانی ملی پیشنهاد کرد
، دوستان و خانواده در ارتباط باشند. مفاهیم آموزشی این کتاب در قالب صحبت بین دو فرشته عنوان شده است. این نویسنده ادامه داد: پدر بزرگ من کتابی از نوشته های خودم است. این کتاب درباره تاریخ معاصر است و دربرگیرنده وقایع دوره رضاخان و شهادت آیت الله مدرس است.کتاب های فرشته های باران و فرشته های حرم نیز از نوشته های خودم است. کتاب فرشته های باران درباره نعمت های خداوند متعال است و اینکه چگونه از نعمت ...
آینده تک فرزندها چگونه است؟
مادر با او بازی کنند چرا که او تنها است و هیچ شریکی برای بازی اش که هم سن و سال باشد ندارد بنابراین همین فشار و حجم زیادی از بار را روی دوش پدر و مادر می گذارد. مشکلات اقتصادی و طرز تفکر خانواده ها با بسیاری از خانواده های تک فرزند که صحبت کنیم، آن ها مسائل مالی را علت تک فرزندی می دانند و معتقدند که نمی توانند هزینه های بچه بیشتر را تقبل کنند، درحالی که روزی انسان ها دست خدا ...
با پوزخند می گفتم مگر می شود روزی به من بگویند "نابارور!"
.... "آی یو آی"، "آی وی اف" و "میکرو" در نهایت به تشکیل سلول تخم منجر می شوند! اما لانه گزینی کاریست که فقط و فقط از ید قهّاریت و قادریت خدا برمی آید، این موضوع برای کسانی مثل من که روزگاری دلمان را به همین موفقیت های پانزده، بیست درصدی روش های درمانی خوش کرده بودیم، خوب می فهمیم و برایمان کاملاً قابل درک است. راستش را بخواهید، من هم گاهی در خلوتم پدر و مادرم را مواخذه کنم ...
قصه قلک های کوچکی که پس انداز آخرت می شوند
صندوق به چه کاری میاد؟ زهرا جواب داد: بله مامان می دونم .. خوب هم می دونم.. مامان شما فاطمه بیگی همکلاسیم را می شناسی؟همونی که پدرش را چندسال پیش تو تصادف از دست داد؟ اول مهر که می خواستیم بریم کلاس دوم یه کیف و کفش خیلی قشنگ و نو خریده بود..می گفت این ها رو کمیته امداد بهش هدیه داده اما ازم قول گرفت به کسی نگم ها!! فاطمه می گفت کمیته امداد این هدیه ها رو با کمک آدمای خیر برای بچه ها ...
8 سال بی خبری از برادرانم سخت ترین سال های زندگی ما بود
.... مادرم نمی گذاشت بچه ها از هم جدا شوند و فاصله بگیرند. شما چه احساسی نسبت به برادرانتان داشتید و نبودن شان برایتان چه حس و حالی داشت؟ همیشه احساس غرور می کردیم چون خدا چند برادر به ما داده بود که دنبال خطا و اشتباه نرفتند. برادرهایم از بچگی و از زمان شاه اهل نماز و مسجد بودند. برادرم احمد قبل از انقلاب برای میلاد حضرت مهدی(عج) جشن می گرفت. آن زمان مثل الان خیلی برای میلاد امام زمان ...
می خوام برم تلویزیون!
، جزئیات دیگر این اثر مثل موسیقی آن هم جذاب و به یادماندنی بود. به طوری که بچه های دهه60 و70 همگی آن را از حفظ هستند. در خونه مادربزرگه، مخمل پیش برنده قصه ها بود و به همین علت از بقیه شخصیت ها بیشتر در یاد ماند. او دقیقا ضدقهرمان سریال بود و سعی می کرد با ایجاد اختلاف میان مادربزرگه و سایر اعضای خانه به ویژه خانواده آقا حنایی و گل باقالی خانم خودش را محبوب کند یا خراب کاری ها را سر بقیه ...
کتابی از شاعری کم گو و گزیده گو/ تشرف به بازار نشر رسید
... برگزیده شده و سال ها در محضر استاد محمدعلی مجاهدی، پدر شعر آیینی کشور، شاگردی کرده است. اشعار کتاب تشرف دارای درونمایه ولایی و آیینی است و دریچه ای تازه به سوی شعر متعهد و مذهبی باز می کند که می تواند برای مخاطب این نوع شعر جذاب و تأثیرگذار باشد. محمدعلی مجاهدی نیز درباره این کتاب یاداشتی به این شرح نوشته است: مجموعه شعر تشرف با این که کم حجم است، ولی پر محتواست ...
خیر جانباز گناوه ای به زوج های جوان و نیازمندان کمک می کند
ماحصل آن به شرح زیر است. عابدی که رزمنده دوران دفاع مقدس با 60 درصد جانبازی است، اصلی ترین هدف خود از کارهای عام المنفعه را ادای دین و حق بزرگی که پدر و مادرش به گردن او دارند و باورهای دینی و عشق و علاقه وافر به اهل بیت (ع) ابراز کرد. وی یادآورشد: در دوران مجروحیت که تا نزدیکی مرگ پیش رفتم و مجدد زنده شدم، عهدی با خدا بسته بودم که دست مردم را بگیرم و در این ارتباط به فکر ...
یک روز زندگی در کنار پدر؛ حسرت دختر شهید کسائیان
خیلی برای پدرم مهم بود. اگر جایی بودند و به خانه می آمدند پدرم می گفت اول نماز را بخوانیم بعد غذا درست کنیم. خیلی خانواده دوست بود و مهمانی گرفتن و مهمانی رفتن را دوست داشت. پدرم آشپزی اش خوب بود و اوایل زندگی مشترک خیلی به مادرم کمک می کرد. بابا خیلی خوش خنده و شوخ و شیطان بود. پدر و مادرم کلاً دو سال با هم زندگی کردند. پس از شهادت پدرم مادرم مجبور شد خودش کار کند و چرخ زندگی اش را بچرخاند. ...
افسردگی و پرخاشگری به خاطر کرونا
قلم | qalamna.ir : گروه جامعه:یک روانشناس کانون سندرم داون ایران گفت: بچه های دارای سندرم داون بویژه رنج سن بزرگسال به دلیل قرنطینه و مصون ماندن از کرونا و قطع ارتباط گروهی با همسالان خود دچار افسردگی و پرخاشگری شده اند. روح الله حاجی زاده دامغانی درباره اهمیت ارتباط خانواده ها با فرزندان دارای سندرم داون در این دوران، افزود: هماهنگی خانواده با یکدیگر و برقراری ارتباط سالم و ...
شقایق تاروپود زندگی را به هم می بافد
تهران (پانا) - دختر کم توان ذهنی ساکن اهواز با تابلوفرش هایش خرج خانواده هفت نفره اش را می دهد. به گزارش شهروند، منطقه خروسی؛ کوی مدرس. محله ای گِز کرده در حاشیه. کوچه های باریک بی آسفالتی که زمین بازی بچه هایند. خانه هایی قطارشده، تنگ دل هم. یکی از همین خانه های رنجور نشسته در انتهای فاز یک، پناه شقایق است؛ تک اتاقی در همسایگی اتاق عمه و عمویش. دار قالی که خزیده به گوشه اتاق. صبح ر ...
ماجرای مهمانی ناخوانده که رد پای اتفاقات خوب را کم رنگ نکرد!
ها صلاحیت نگهداری او را ندارند، می توان او را به فرزند خواندگی سپرد، زیرا تقریبا 85 درصد از کودکانی که در مراکز شبه خانواده هستند پدر یا مادر مشخص دارند، اما چون بدسرپرست هستند در مراکز ما نگهداری می شوند. اما از همان روزی که ویروس کرونا مهمان خانواده ها شد، بسیاری از مسئولان بر این باور بودند که وجود چنین ویروسی قطعا مراحل پذیرش فرزند را دچار مشکل می کند؛ یکی از این مسئولان وحید قبادی ...
چگونه در خانواده احساس امنیت ایجاد کنیم
کودک توانایی نمادسازی دارد. کودک باید به این باور برسد که اگر مادر از خانه بیرون می رود، بازگشتی هم وجود دارد. این درصورتی است که دلبستگی ایمن وجود دارد. دلبستگی منشأ شکل گیری امنیت در روان کودک و طرحواره ها است؛ یعنی آن شکل و شمایلی که در ارتباط با جهان هستی و رابطه خودش با دیگران و جهان پیرامون درک می کند. متاسفانه در خیلی از مواقع دلبستگی ناایمن شکل می گیرد که اساس صمیمت ...
زندگی نامه مداح جبهه ها منتشر شد
جنگ می شود و با حوادث مختلف مواجه می شود، به تصویر بکشد. کتاب در واقع به صورت غیر مستقیم به نقش خانواده و به ویژه مادر در تربیت فرزند نیز اشاره دارد. در بخش هایی از این کتاب می خوانیم: هر بار که به صورتم در آینه نگاه می کنم، انگار یک چین به چروک های پیشانی ام اضافه شده. هر چینِ صورتم قصه ای دارد. خوب می دانم اولین چین وقتی به صورتم افتاد که از خانه ی باباجی برگشتم خانه. معصومه خانم را ...