سایر منابع:
سایر خبرها
زندگی تلخ یک زن دخترزا در کلانتری گم شد
نگاه این مادر و دختر، غم و اندوه موج می زد. زن میان سال به دخترش خیره شده بود و زن جوان به رقص برگ درختی که شاخه های آن از پنجره دیده می شد زل زده بود. او و مادرش دقایقی بعد وارد اتاق کارشناس مشاوره خانواده شدند. زن لاغراندام در بیان قصه تلخ زندگی اش گفت: پدرم بازنشسته و مادرم خانه دار است. دو برادر دارم که سر خانه زندگی خودشان هستند. من با پسر دوست قدیمی پدرم ازدواج ...
40روز بعد از شهادت پدرم به دنیا آمدم/ "بابا" واژه غریب دنیای کودکی ام بود
...؛ از سوی بسیج در جبهه حضور یافت که سرانجام در بیست و پنجم دی 1365، در شلمچه بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسید. تا سن هفت سالگی نمی دانستم که فرزند شهید هستم فرزند این شهید به نام زینب بابا 35 روز بعد از شهادت پدرش به دنیا آمده و حتی نتوانسته برای یک بار پدرش را ببیند و نیز او تنها فرزند خانواده و یادگار شهید قدرت بابا است. زینب بابا در گفت وگو با خبرنگار فرهنگ و ...
نغمه شاد زندگی در کنار پدری جانباز/ رزمنده ای که سالهاست راحت نخوابیده
اردبیل پیش من آمدند گفتم از خدا گله دارم که رنج این قطع نخارعی را کمتر کرده است و با این درد به خدا نزدیک می شویم. جانباز قطع نخاع اردبیلی گفت: آیت الله مروج مرد بسیاری بزرگی بودند که مشوق من برای ازدواج شدند و پس صحبت با خانواده شرایطی پیش آمد که با همسر آینده خود آشنا شدیم و سه فرزند حاصل این زندگی شد. همسر ناصر آگاهانه وارد زندگی او شد معصومه بدری گفت: بنده آگاهانه ...
انتقام رقیب عشقی با تاریخ 20 ساله
: 27 سال قبل که من دل باخته تو شدم ، حامد به خواستگاری ام آمد ولی من که دیگر قلبم را به تو باخته بودم ،به او پاسخ منفی دادم و با تو ازدواج کردم! تا این که 20 سال قبل و در همان گیر و دار ورشکستگی مالی که تو دیگر ما را رها کردی و به مکانی نامعلوم رفتی، او به سراغم آمد و گفت: همسرت عاشق زن دیگری شده و به تو خیانت کرده است، او با زن جوانش به شهر دیگری رفت و هرگز بازنمی گردد! و ... ...
حرمت های نجات بخش
خارج رفتم. شش ماه بعد بازگشتم اما دستگیر شدم. با گذشت شش سال از جنایت، خانواده زن میانسال به حرمت امام حسین(ع) قاتل او را بخشیدند و به او زندگی دوباره دادند. امیرعلی حقیقت طلب - ضمیمه تپش روزنامه جام جم
یک مرد در تهران صاحبکار زنش را کشت
ادامه داد:من همسرم را به خانه پدرش بردم و ماجرا را به خانوادش گفتم. آنجا نازنین به من قول داد رابطه اش را با امیر تمام کند و دیگر به من دروغ نگوید. به همین خاطر او را بخشیدم و به خانه مان برگشتیم تا اینکه آن روز، من در محل کارم بودم که عصر به خانه برگشتم. وقتی در خانه را باز کردم متوجه شدم همسرم و امیر با هم تماس تصویری گرفته اند و مشغول صحبت هستند. امیر می گفت نمی تواند رابطه اش را با همسرم تمام کند ...
اسیدپاشی مرگبار روی برادر
به گزارش گروه حوادث جام جم آنلاین از ضمیمه تپش، این زن به ماموران گفت: نوجوان بودم که با همسرم ازدواج کردم. وقتی14ساله بودم ، مادر شدم. بعد از تولد فرزندمان به تهران آمده و در محله ای در جنوب تهران زندگی می کردیم. همسرم و برادرش با هم اختلاف داشتند اما نمی دانستم این قدر شدید است که منجر به قتل همسرم می شود. چند روز قبل از بیمارستان با من تماس گرفتند و خبر دادند همسرم با اسید سوخته است و 20روز ...
بازی آخر فرشته ها
هراسان با اورژانس تبریز تماس گرفت و از سقوط فرزندش از ارتفاع خبر داد. مادر کودک در حالی که بی تابی می کرد به نیروهای اورژانس گفت فرزندم در بالکن خانه مشغول بازی بود اما با سروصدای همسایه متوجه شدم فرزندم سقوط کرده و به خیابان افتاده است. نیروهای اورژانس وقتی باحال وخیم کودک 10ساله روبه رو شدند عملیات احیا را آغاز کردند و او را به بیمارستان رساندند. ساعتی بعد کودک به علت شدت جراحات جانش را ...
پدری که با وجود معلولیت در حق فرزندان معلولش کوتاهی نمی کند/ روایتی خواندنی از عشقی 20ساله
خودش نیز در سن کودکی از ارتفاع پشت بام سقوط کرده و همین عامل موجب صدمه به پایش شده است که به دلیل نبود امکانات، اکنون از ناحیه پا معلول است. وی با اشاره به مشکلات متعدد در زندگی اش اظهار می کند: دوفرزند کم شنوا به نام های امیرحسین و امیر علی دارم که دلیل معلولیت فرزندانم، ازدواج فامیلی و مسائل ژنتیکی است. بهرامی با بیان اینکه فرزند اولش 20سال و فرزند دومش 9سال سن دارد، می ...
پایان زندگی مشترک به خاطر سفر مجردی
به گزارش گروه حوادث جام جم آنلاین از ضمیمه تپش، زن جوان وقتی در مقابل قاضی دادگاه خانواده تهران قرار گرفت، درباره علت درخواست طلاق خود گفت: شش سال پیش ازدواج کردم اما تازه متوجه شدم شوهرم خیلی خودخواه است. در این مدت نمی دانستم او تا این اندازه به نظرات و عقاید خودش احترام می گذارد. ما هیچ اختلاف و مشکل خاصی با هم نداشتیم. زندگی مان روال عادی اش را طی می کرد که ناگهان همه چیز به هم ریخت. ماجرای ...
عشقی بی انتها در صفای سوم
برای درمان زنم نداشته باشم، می گوید باید عکسبرداری شود اما با چه پولی، من رفتگر شهرداری بودم و بازنشسته شدم اما سر ماه پولی برایم نمی ماند همه پای قسط می رود. وی تاکید می کند: چند روز پیش پسرم تماس گرفت و گفت برای آزمایش های مامان باید یک میلیون و 800 هزار تومان بدهیم ما پول نداریم، گفتم پسر جان یک میلیون به زور جمع کردم که خرج خانه در عید باشد پولی ندارم، دیگر نمی توانم در چشمان همسرم ...
بابا که رفت، سردرگم شدم
چه سرعتی سفید شد. داغ دخترک که مائده نام داشت، پدر را پیر کرد. ام ابیها ی افشار حالا در آستانه روز پدر با دختر دوم آقای افشار هم صحبت شدم. مستوره که بعد از فوت خواهر، تبدیل به تک فرزند خانواده می شود و به عشق خواهر نام دختر خودش را مائده می گذارد. مستوره مثل هر دختر ایرانی دیگر، دلباخته پدر بوده و هست، می گوید: پدر آن قدر با من ارتباط نزدیکی داشت که مرا ام ابیها ...
وقتی زمان هم درمان نیست
. آمد و حسابی ادبم کرد تا دیگر هنگامی که همسرم می آید پنهان نشوم. بعد از یک سال مراسم ازدواجشان در کمال سادگی برگزار شده و آن ها راهی خانه خودشان شده اند. اعلامیه ها را شبانه توزیع می کرد فاطمه 15ساله راهی خانه بختش می شود. بعد از تولد اولین فرزندش علی در سال1356 همسرش به او می گوید از کارش راضی نیست و قصد آمدن به مشهد را دارد. این بانو هم همان اندک وسایلی را که داشتند جمع می کند و ...
این پدر قبل روز پدر ادب شد !
، این زن چه قدر سختی کشیده بود، یک پسر گنده داشت اما باز هم مثل روزهای اول ازدواج ساکت و ترسو بود. صدای خنده های مهرداد خان رو شنیدم، داشتم کر می شدم. چند تا جوون که انگاری دوستای پسرم بودند بلند بلند می خندیدند و به قول خودشون جک تعریف می کردند. دیگه طاقت نیاوردم، رفتم سمت اتاق پذیرایی و بدون اینکه در بزنم یا سلامی کنم غضبناک رفتم توی اتاق و ایستادم وسط پذیرایی، انگار که هیچ کس توی اتاق ...
جنب و جوش خانواده ها در آستانه روز پدر
برای فرزندش می لرزد و گریه های فرزند چگونه انسان را از درون می شکند. حالاخیلی بیشتر از قبل قدردان زحمات او هستم و همیشه از خدا می خواهم به من توانی بدهد که بتوانم گوشه ای از زحمات او را جبران کنم. من مدت زیادی است که پدرم را ندیده ام چون به بیماری کرونا مبتلا شده بودم. تازه بهبود یافته ام و نتیجه تست کرونایم منفی شده است. به همین دلیل امسال با خیال راحت پیش پدر می روم. می خواهم بعد از این همه دوری ...
با یک اشتباه غیر عمد از زندگی ساقط شدم
که سابقه چنین مواردی را نداشته و حتی یک بازیکن ملی پوش در نظر نگرفتند؟ حبیب گردانی: خدا خودش شاهد است که چقدر اصرار کردم که لااقل برایم تخفیفی قائل شوند، با توجه به اینکه هیچ عمدی در کار نبود. در آخر وقتی که دیگر ناامید شدم، تنها از آن ها خواستم که لااقل نام من را در رسانه ها و جراید با چنین انگ سنگینی مطرح نکنند، تا آبروی خودم و خانواده ام نرود، اما متأسفانه با ذکر نام و عکس در همه ...
اختصاصی|کتاب نعمت جان رونمایی شد
منتشر شد. وی ادامه داد: این خاطرات بعد از قریب به 20 سال بازخوانی شده و حاصل ساعت ها گفت وگو است. زنان امدادگر بسیاری هستند که خاطرات نابی از دوران دفاع مقدس دارند اما هنوز روایت آنان منتشر نشده است. راوی کتاب با بیان بخشی از خاطرات زندگی خود گفت: من قصد داشتم که با یک جانباز قطع نخاعی ازدواج کنم اما خانواده ام مخالف بودند؛ بعد از رضایت خانواده در سال 67 با یک جانباز قطع ...
پدر شدن چه حسی دارد؟
ایم که در ادامه می آید. محسن: خوش حال، نگران و خجالت زده بودم محسن که تازه پدر شده در این باره به ایسنا می گوید: لطف خدا به من همیشه خیلی بیش تر از حد انتظار و حتی تصور و درک من شامل حالم بوده و برای پدر شدن هم این لطف شاید چندین برابر بوده است. من برای بچه دار شدن هیچ ترسی نداشتم؛ در واقع قبل از بارداری همسرم و دوران مجردی همیشه ترس این که نتوانم بچه دار شوم را داشتم، اما خوش ...
تصویری که حاج قاسم توصیه کرد تا در همه قلب ها و چشم ها حک شود
اسلامی مفقودالأثر شد و هیچ وقت برنگشت و فرزند دیگرش محمود نیز سال 1362 در عملیات والفجر سه به شهادت رسید و پیکرش بدون سر برگشت. این مادر صبور و مقام، داستان جبهه رفتن فرزندش محمود را این گونه روایت کرده است: خانه مان در قنات ملک بود، حاج قاسم سلیمانی اسم پسرم محمود را به دلیل اینکه پدرش در جبهه بود و من هم بیمار بودم از لیست خط زد، دیدم پسرم خیلی گریه می کند، گفتم چه شده؟ گفت: مادر تو به ...
این روز ها کار در اتاق جراحی، راه رفتن روی مین است
با همسرش که متخصص زنان در خرمشهر بوده آشنا می شود. آن ها یک وجه اشتراک داشتند که در این باره موسوی می گوید: هنگامی که با همسرم آشنا شدم و ازدواج کردم متوجه شدم پدر او هم یکی از سرداران جنگ بوده است. حاصل ازدواج آن ها دو دختر است. یکی از دختران امسال قرار است کنکور بدهد و دختر دیگر 10 سال دارد. او درباره دخترانش می گوید: هر دو به رشته پزشکی علاقه دارند. اما هنگامی که سختی های کار من و مادرشان را می ...
مادرانی که حتی اجازه ندارند برای فرزندانشان حساب بانکی باز کنند!
تبصره ماده 1169 قانون مدنی بعد از 7 سالگی در صورتی که پدر و مادر بر سر مساله حضانت اختلاف داشته باشند، دادگاه با رعایت مصلحت طفل در خصوص حضانت تصمیم می گیرد. البته در صورتی که مادر مجددا ازدواج کند، حق حضانت او به نفع پدر ساقط می شود اما در مواردی که پدر فوت کرده باشد، ازدواج مجدد مادر موجب سقوط حق حضانت او نخواهد شد. مطابق قانون در صورت فوت یکی از والدین، حضانت فرزند با آنکه زنده است، خواهد بود ...
لاغری پر دردسر ملیکا/ از قرص تقلبی تا آدم ربایی
گرفتند و گفتند دخترم را به بیمارستان منتقل کرده و وضعیت جسمی اش مساعد است. به دنبال این خبر بلافاصله به بیمارستان رفتم. در ادامه تحقیقات پس از بهبودی دختر جوان او گفت: مدتی قبل در یک کانال همسریابی با پسر جوانی آشنا شدم که به من ابراز علاقه کرد و پیشنهاد ازدواج داد. اما یک مشکلی وجود داشت پسر جوان خیلی لاغر بود و من هم خیلی اضافه وزن داشتم. امیر وقتی عکسم را دید گفت ما از نظر ظاهری به ...
انتقام از پدر دختر مورد علاقه با سرقت مسلحانه
تهران (پانا) - مرد جوانی که متهم است برای انتقام از پدر دختر مورد علاقه اش، خانه وی را مورد سرقت مسلحانه قرار داده، در شعبه 7 دادگاه کیفری استان تهران محاکمه شد. به گزارش ایران، رسیدگی به این پرونده از سال گذشته با شکایت زنی که مدعی بود، خانه اش مورد سرقت مسلحانه قرار گرفته، آغاز شد. شاکی در توضیح ماجرا گفت: در خانه تنها بودم که زنگ در به صدا درآمد و من با این تصور که دختر یا همسرم ...
تفاوت سنی؛ عامل اصلی طلاق زوجین
زن چند سالی هم از شوهرش بزرگتر است، شاهد حرف ها و حدیث هایی هم باشیم. به طور مثال به مرد می گویند هیچ کس را به او نمی دادند و آمد این زن را گرفت و یا این زن سنش بالا رفته بود و مجبور شد با کوچکتر از خودش ازدواج کند، که تمامی این حرف ها در کنار مشکلات دیگر می تواند آسیب پذیری خانواده را افزایش دهد. عده ای از روان شناسان اجتماعی با نگاهی از بعد روان شناسانه و روان شناختی نیز سعی بر تحلیل این دسته از ...
برادرم در خیبر و همسرم در بدر آسمانی شدند
ازدواج کرد. من سال 79 و خواهر کوچکم سال 82 ازدواج کرد. همه سر و سامان گرفتیم و مادرم خیالش راحت شد. بین شهادت دایی و پدرتان خیلی فاصله ای نیست، اما زمان شهادت عمو شما کمی بزرگ تر شده بودید، چه خاطراتی از ایشان دارید؟ عموی شهیدم بعد از شهادت بابا خیلی به ما رسیدگی می کرد. ما را بیرون می برد وسیله می خرید. پنج ساله بودم که عمو شهید شد. یعنی چهار سال بعد از شهادت پدرم. عمو خیلی ...
چرخ ها نان به سفره مان می آورند
می آیند. مثل امروز که فقط 10 نفر هستند. او از اینکه توانسته به بانوان سرپرست خانوار اعتماد به نفس بدهد و حامی شان باشد حس خوبی دارد و خدا را شکر می کند. عمادی بانوی خوش صحبتی است. همین طور که پارچه را برش می زند، ادامه می دهد: همیشه در روی یک پاشنه نمی چرخد. زندگی پستی و بلندی زیاد دارد. وقتی ازدواج کردم زندگی نسبتاً مرفهی داشتم. خانه دار بودم. همسرم کارگاه تولیدی داشت. نمی دانستم کم و ...
در آستانه ی روز مرد تاملی در آرزوی مرگ کردن جانبازان !
جدید به همراه داروهای قبلی ام شب هنگام خواب این توهمات شدت گرفت تا جائی که در شب دوم، سه توهم مختلف با سوژه های متفاوت به بنده دست داد و هنگامی که ساعت 3 نیمه شب بیدار شدم، به آرامی و سکوت آمدم داخل هال و روی کاناپه دراز کشیدم. تمایلی نداشتم خانواده ام را آن موقع شب پریشان خاطر کنم و منتظر بودم در همان لحظه بیایند بنده را بازداشت کرده و وسایل زندگی ام را در کوچه ریخته و خانه ام را مصادره کنند. ...
رویا های کودکانه ای که سر سفره عقد پر می کشند
... وقتی حرف می زد چشمانش را از من می دزدید همان طور که سرش پایین بود، با لحنی آرام شروع به صحبت کرد:14 ساله هستم و یک سالی از ازدواجم می گذرد . تا کلاس پنجم بیشتر درس نخواندم، چون برای ادامه تحصیل باید مدرسه دورتری می رفتم، که خانواده ام قبول نکردند و اولین خواستگاری هم که آمد، شوهرم دادند. شوهرم در یک میدان میوه و تره بار کار می کند، او 16 سال از من بزرگ تر است. شالش را ...