سایر منابع:
سایر خبرها
آقای حسن بیگی از خودت بگو!
تهران به دنیا آمده بودند و در جنوب تهران زندگی می کردند. مدرسه می رفتم، درس می خواندم و پدر و مادر، آرزوهای قشنگی برای آینده ام داشتند، اما در همان سنین، اولین داستانی که بر اساس یکی از خاطرات دوره دوشیزگیِ مادرم نوشتم و در مجله اطلاعات کودکان چاپ شد، مسیر زندگی مرا عوض کرد و پس از آن، رفتم و خبرنگار همان مجله در مدرسه ام شدم و بعد، به جای این که در فکر درس خواندن باشم، دائم به فکرِ این ...
پدر رشید مظاهری: از روز اول مخالف حضور رشید در فوتبال بودم
بخاطر درس رشید با او تند صحبت کردم. در آن زمان من علاقه ای به فوتبال نداشتم ولی او به دلیل علاقه اش به فوتبال، آن را ادامه داد. من حتی یکبار به شیراز رفتم تا او را به گچساران برگرداند ولی آقای غلام پیروانی با من صحبت کرد و اجازه نداد مظاهری را برگردانم. وی گفت: آقای پیروانی با من صحبت کرد و گفت که مظاهری در تست هایش خوب کار کرده است و اجازه بده او در تست نهایی هم شرکت کند. من با ناراحتی ...
خداحافظی ناگهانی پژمان جمشیدی در شرق آسیا
زیاد آمده." وقتی دیدم ساعت شروع بازی دست خودشان است، مطمئن شدم که رسمی نیست. نیمه دوم رفتم داخل زمین و یک پنالتی گرفتم و یک پاس گل دادم. جان گفت "خیلی ازت خوششان آمده". * در آستانه قرارداد 180 میلیون تومانی او ادامه داده: در آن مدت استراحت پنج شنبه روزی به یکی از دوستانم در ایران زنگ زدم و گفتم که سه چهار روزی بیکارم و بیا باهم برویم بالی. خودم برایش از تهران بلیت رزرو کردم و ...
امیر المؤمنین(ع)؛ پدر مشفق و هدایت گر
قم آمد و پس از تکمیل تحصیلات خود در رشته ریاضی، فقه و اصول و فلسفه اسلامی را پی گرفت. این جوان مستبصر اهل نیجریه در گفت و گو با خبرنگاران فارس می گوید: در سال 1996 که در مقطع دبیرستان بودم، یکی از دوستانم دانشجوی یک شهر دیگری بود و یک کتاب به دستش رسیده بود به نام آنگاه هدایت شدم اثر دکتر محمد تیجانی سلامی، که ایشان اهل تونس هستند و ابتدا مذهب سنی داشتند و سپس شیعه شدند، این کتاب به 3 ...
برگزاری جشنواره سرود تا آیین های جشن میلاد امیرالمومنین (ع) در کانون های مساجد جهرم
به یک شب و البته زمان محدود اختصاص دادیم. به گفته هادی تراب فرد ، در سال های گذشته و در شب های میلاد امیرالمومنین (ع) و عید سعید غدیر خم، میزبان آیت الله دژکام نماینده ولی فقیه در استان فارس بوده ایم و این مناسبت ها در کانون فرهنگی و هنری شهید علی اکبر رحمانیان به گرمی و با استقبال خوب مردم برگزار شده است. از مسجد امیرالمومنین (ع) نیز خارج شده و سری به بچه های خوب کانون ...
این پدر قبل روز پدر ادب شد !
روم نمی شه، از دسته گل هایی که آب دادم اگه بگم که لعن و نفرین ها بلند میشه. مهرداد خان بزرگ و بزرگ تر شد. این پسر از بس از من می ترسید که وقتی من از سر کار می رفتم خونه به بهونه خواب می رفت توی اتاقش و دیگه بیرون نمی اومد. یه بار وقتی من یک ماهی رفته بودم ماموریت خارج از کشور در حین برگشت به خونه مهردادخان بدو بدو اومد توی کوچه و خواست بپره توی بغلم اما قبل از اون یک سیلی ...
تهیه فیلم سیاه از دختر ساده در پارتی شبانه
این دانشجوی دختر گفت : دانشجو هستم و از یکی از شهرستان های جنوب کشور به اینجا آمده ام و در خوابگاه زندگی می کنم و پدرو مادر بیچاره و ساده دل من فکر می کنند دخترشون رو برای تحصیل فرستادن ولی خبر ندارن که چه گندی زده ام ومطمئنم اگر بفهمند سکته خواهند کرد. وی ادامه داد: دختر سر به راهی بودم و کاری به کسی نداشتم و سرم توی درس و کتاب بود . چند تا هم اتاقی هم داشتم که سرو گوششون می جنبید ...
عمو خیاط ، معلم کودکان کار
مدرسان و استادان زیادی در کلاس ها حاضر می شوند و می خواهند که شیوه آموزش را یاد بگیرند. وقتی دولت طبق آمار پنج سال گذشته اعلام می کند که هنوز میلیون ها بی سواد در کشور داریم، چرا باید خودم را بازنشسته کنم. مگر شوخی است؟ من خیر و برکتی جز عشق به مردم نمی بینم. به تک تک مردم، کارگر، راننده و... که زحمت می کشند مدیون هستم و باید خدمتی کنم؛ مدیون استادانی هستم که به من درس دادند و، چون می ...
روایتی از پدرانه های بابامجید/سنگ تمام برای رشد و تعالی 100 شکوفه در باغ مهربانی+فیلم
امروز در مدارس خصوص تحصیل می کنند و معلم خصوصی دارند، همچنین برای هر یک از بچه ها در شرایط کرونا تب لت تهیه شد تا از درس و مدرسه عقب نمانند البته فشار اقتصادی در روزهای کرونا متوجه مرکز خیریه ما شد اما اجازه ندادیم بچه ها از درس عقب بمانند. بابا مجید می گوید: هر یک از بچه های این مرکز بنا به استعدادیابی که صورت می گیرد و علاقه شخصی اش یک کار هنری را حرفه ای دنبال خواهد کرد، که ساز ...
ماجرای خنک شدن هوای گرم نجف برای آقا سید جمال گلپایگانی
گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری آنا، آیت الله سید محمد حسین زابلی از اساتید اخلاق و وعاظ مشهور تهران بود که در صبحگاه روز شنبه دوم اسفند ماه سال 1399 دیده از جهان فرو بست و به دیدار حق شتافت. خبرگزاری آنا ضمن عرض تسلیت به مناسبت فقدان این عالم وارسته، بخشی از مباحث مطرح شده از سوی این عالم فقید و مدرس اخلاق را در قالب پرونده پای درس اخلاق آیت الله زابلی منتشر خواهد کرد. دومین شماره از این پرونده در ...
حاج حسین ؛ مسؤولی که حواسش به همه چیز بود، از لباس و سلاح تا روحیه نیروها +فیلم
ایشان همراه بودم، قبل از عملیات والفجر 8 حاج حسین خرازی می خواستند برای رزمنده ها سخنرانی ها کنند که مسؤول تبلیغات به من گفت حاجی می خواهد اون سمت رودخانه برای گردان یونس سخنرانی کند و من هم رفتم برای عکاسی. حاجی حواسش به لباس، کفش، سلاح، تجهیزات و روحیه بچه ها هم بود وی تأکید کرد: حاج حسین انسان و البته فرمانده بسیار دقیقی بود، مثلاً ایشان پس از سخنرانی آن روز تجهیزات بچه ها را ...
جنازه همایون در حمام راز مهمانی مختلط را فاش کرد / از شهرام قبل از عقد بچه دار شده بودم
بعدازظهر بهاری به دعوت او به میهمانی ای رفتم که در آن چندین دختر و پسر جوان با وضعیتی بسیار زننده و پوشش نامناسب که به تمامی برخلاف هنجارهای خانوادگی من بود، حضور داشتند. در اوّلین دیدار با تعجّب متوجّه شدم که شهرام نه تنها جوانی 24 ساله نیست بلکه چهره اش با تصویری که در چت روم دیده بودم، نیز به کلّی تفاوت داشته وسنّش بسیار بالاست و همچنین هیچ سر رشته ای از موسیقی نداشته و تمام آنچه را به ...
دلتنگی عشاق برای 3روز مهمانی خدا در بهار معنویت/ کرونا، جای خالی اعتکاف را نمایان تر کرد
نزدیک شدن به خدا را داشتم و طعم شیرین عبادت را می چشیدم و به قدری به حال و هوای خوب مسجد انس گرفته بودم که وقت بازگشت بغض گلویم را گرفته بود و زیبایی این احساس در این بود که در چهره همه معتکفین این حس و حال مشترک قابل مشاهده بود. بهرامی در پایان گفت: خیلی دوست دارم پس از تمام شدن این فاجعه منحوس کرونا، دوباره به اعتکاف بروم چون چند سالیست که از حال و هوای آن روزها دور شده و آن احساسات ...
اعصاب و روانی که تمام نعماتش را باخت!
نام سهام عدالت بود من نوشتم برای خود وچهار نفر از افراد تحت تکفلم.برای سه نفر از اعضای خانواده بیایدبرگه سهام اما خودم ویکی دیگر هرگز.فارق از جنگ شدیم .تخته شد استخدام ادارت برمن...باهزار سختی ومشقت بچه بزرگ شده ویکی از فرزندان پسر ناراحتی خون پیدا کرد که باهزار نداری درپی درمان وپیدا کردن علتش .با گذشت سالها فهمیدیم.مریض اونام تالاسمی دارد ودر پی درمان بودم فراموش کردم حال وروز اثرات جنگ بر تنم ...
مجرمانی با انگیزه های عجیب
خوشبختانه زنده ماند اما من در آن لحظه تصور کردم او فوت شده است. بیشتر توضیح بده؟ ماجرای فیلم منتشر شده درباره روزی است که من داخل خانه نشسته و در حال تماشای فیلم بودم. ناگهان صدای درگیری از بیرون شنیدم. مقابل پنجره رفتم و دیدم برادرم با 2 مرد ناشناس درگیر شده است. یعنی همان راننده مجروح و دوستش. من روی برادرم خیلی حساس هستم و نمی توانم ببینم کسی او را اذیت می کند. به سرعت خودم را به ...
با یک اشتباه غیر عمد از زندگی ساقط شدم
درخواست خاصی از او نداری؟ حبیب گردانی: تنها می توانم برای او و تیم تراکتور آرزوی موفقیت کنم. رسول خطیبی لیاقت چنین جایگاهی حتی بالاتر را دارد. با توجه به اینکه من 4 سال از میادین دور بودم می دانم که نمی توانم از او درخواست بازی در تراکتور را داشته باشم. درواقع من در ابتدا باید در جای دیگری خودم را ثابت کنم، تا نظر او را برای حضور در تیم محبوبم تراکتور جلب کنم. *حرف آخر... ح ...
اعدام قاتل زن برادر و برادرزاده
را تهیه کرده بودم و با رفتن به طبقه دوم ساختمان و در حالیکه خواب بودند به بالای سر زن برادرم رفتم و ابتدا با چاقو 2 ضربه به عروس خانواده مان زدم و از او خواستم ساکت باشم اما او شروع به جیغ و فریاد کرد و از دختر نیوشا را صدا زد که نیوشا وارد ا تاق شد. احمد : نیوشا به اتاق آمد و وقتی چاقو را به بدن زن برادرم زدم، چاقو به گلوی نیوشا خورد و غرق خون روی زمین افتاد که برادرزاده ام در صحنه به ...
دانش آموزانی که الفبا را نمی دانند!
خواستم تا بچه هایشان را به مدرسه بیاورند. او پیشنهادی هم برای وزارت آموزش و پرورش دارد: کتاب هایی برای دانش آموزان کلاس اول تألیف کنند که آنها دوباره در پایه دوم آن مفاهیم را یاد بگیرند چرا که این دانش آموزان به هیچ عنوان آمادگی رفتن به کلاس دوم را ندارند. خودم سرگروه آموزشی هستم و از مدارس بازدید می کنم و در گروه همکارانمان در شاد هم هستم. دانش آموزان پایه اول و دوم استان ما متأسفانه ...
قاتل مادر و دختر در ایستگاه مرگ
خانه برادرم رفتم، خودرو دوست برادرم را دیدم و احتمال دادم که او در خانه باشد. چند ساعت بعد با کلیدی که داشتم وارد خانه شدم و با همسر برادرم در حالی مواجه شدم که در کنار دو دخترش خوابیده بود و از دوست برادرم هم خبری نبود. او ادامه داد: وقتی دیدم دوست برادرم آنجا نیست نظرم عوض شد و تصمیم گرفتم که با شب بو صحبت کنم. او را بیدار کردم که با دیدن من شروع به سر و صدا کرد و من هم با چاقو به او ...
حکم اعدام برای مهندس تهرانی / این مرد جسد زنش را آتش زده بود + عکس
نادیا زنی که به طرز هولناکی به رسیده بود در آتش سوخت. به گزارش رکنا، بهمن ماه سال 98 وقوع در خانه ای در غرب تهران به پلیس اعلام شد . پس از مهار شعله ها با جسد دختر 34 ساله ای به نام نادیا روبرو شدند که در اتاق خواب بود.جسد با دستور قضایی به پزشکی قانونی منتقل شد و کارشناسان اعلام کردند دختر جوان احتمالاً قبل از آتش سوزی جان سپرده است. وقتی پزشکی قانونی علت مرگ نادیا را برق ...
زیاده خواهی دختر جوان باعث شد نامزدش او را به قتل برساند
... آخرین بار در خانه با هم بحث کردیم و درگیری میان ما بالا گرفت . نادیا قهر کرد و به اتاق خواب رفت . من از رفتار او خسته شده بودم .به همین خاطر در یک لحظه فکری به ذهنم رسید .من سیم برق را برداشتم و در حالی که نامزدم خواب بود دوشاخه را به پریز برق وصل و سیم را به بدن نادیا متصل کردم . نامزدم مقابل چشمانم جان سپرد و من همان موقع اتاق خواب را آتش زدم . سپس به انباری خانه رفتم و مشغول کار شدم تا پلیس ...
عمری که با خدمت مهندسی به بارگاه منور امام رضا(ع) برکت یافت
جور کار کردن می طلبد. یک زمان کودک و نوجوان بودم و به عنوان شاگرد بنا در حرم کار کردم، کم کم کنار دست معرق کار و آینه کار مشغول شدم و بعد فارغ التحصیل شدن از دانشگاه به استخدام آستان قدس رضوی درآمدم و الان با حدود 80 سال سن افتخار خادمی حضرت را دارم. قسمت اعظم عمر شما به نوسازی و بازسازی حرم مطهر رضوی گذشت. این عمر بابرکت حتما با خاطرات خوب و بدی همراه است. خوشحال خواهیم شد ما را با گوشه ...
پسر جوان در برابر اتهام سرقت انتقام جویانه
دوربین مداربسته مشاهده شد، دیگر خودم باور کردم اشتباه نمی کنم. او چون عاشق دخترم بود با خانه ما زیاد تماس می گرفت و چندباری هم به منزل ما آمده بود، اما شوهرم کاری کرد که دست از سر دخترم بردارد. سپس کامران متهم ردیف اول روبه روی قضات ایستاد و گفت: قبول دارم از چند سال قبل به شوخی پیشنهاد سرقت از خانه مرد ثروتمند را مطرح کرده و از سینا خواسته بودم تا نشانی خانه اش را به من بدهد، اما من هرگز ...
مهارت هایت چند؟
.... گفتم: کاملا اشتباه می کنی. من دقیقا توی همین قضیه تجربه دارم. می خواستم همینو بگم که اگر کتاب واقعا خوب و مناسبی رو، حتی با اکراه، بخونی، بالاخره ذهنت نمی تونه بی اعتنا باقی بمونه. شروع می کنه با مطالب کتاب ارتباط برقرار می کنه. من چند تا از کتاب هایی که خوندم، همین جوری روی ذهنم اثر گذاشت. راجع به مسائلی اطلاعاتم خیلی کم بود و با خوندن یک کتاب از همین مسابقه ها، کلی راجع بهش مطلع ...
افشاگری مجری ممنوع الکار شده تلویزیون +ویدئو
در اتاق گریم بودم که کاغذی به من دادند و گفتند باید این را بخوانی؛ طبق نوشته های آن کاغذ باید حتما سه بار به خاطر برنامه شب قبل بخاطر کلمه رقص روی آنتن زنده از مردم عذرخواهی می کردم. من هم مجبور به این کار شدم و سه بار عذرخواهی کردم، اما باز هم مرا ممنوع الکار کردند." قبادی گفت: "از استرس آن برنامه جنجالی حتی مشکل قلبی پیدا کردم. طی این مدت خیلی ناراحت بودم. شب ها تا صبح گریه می کردم و حال ...
من هم می خواستم به استقلال بروم ولی رضایت نامه ام را ندادند
یا خیر. شما در گذشته بازیکن پرسپولیس بودید؟ پرسپولیس بله در پایه ها بودم. تشابه اسمی نبوده و در آن تیم بوده ام. البته در آن تیم خسرو حیدری، مصطفی اکرامی و منصور احمدزاده بودند که همه به استقلال رفتند. مرا نیز آن سال می خواستند ولی همان پرسپولیس ماندم. کاپیتان تیم امید پرسپولیس بودید؟ بله من حتی دو بازی برای بزرگسالان نیز در جام حذفی حدود 10 دقیقه بازی کردم. ...
بذر، بهار، بابا
بودند تا بابا را که چشم هایش -که عجیب ترین و عمیق ترین نگاه دنیا را دارند- مستقیم و واقعا به در دوخته شده بود، بگذارند روی برانکارد اتاق عمل. یادم هست که نگاه بابا با آن آرامش خدشه ناپذیر و حسادت برانگیز، روی صورت من ثابت شد و یک آخ کوتاه از لب هایش آمد بیرون که نمی دانم از درد لگن شکسته بود یا دیدن من. ولی این جمله را شنیدم که گفت: دورت بگردم، آمدی! و من همه نیرویی که او و مامان از جهان ...
پای صحبت همسر شهید زمانلو؛ آخرین دیدار
رساندم و دیدم مادرم بچه ها را دوره کرده و گریه می کنند وقتی جویای حال شدم، گفتند: آقای زمانلو شهید شده و من باور نکردم گفتم نه دروغ است بعد به همکارانش زنگ زدم و گفتند الان با بی سیم تماس می گیریم و به شما می گوییم. گفتم نه با خودم تماس بگیرد ولی خبری نشد و من تاب نیاوردم رفتم به پادگان خوی و با واقعیت امر روبرو شدم. انتهای پیام ...
از هدایت تا بهبود حال مردم
بشود تشخیص داد؛ نه در شناسنامه کار. درس دومش اما، نوشتن مطالبی بود که در این سال ها می خواست به عنوان سخنران مراسم ها و آیین ها، بیان کند. متنی کوتاه و سرشار از ادبیات را روی کاغذی تاشده در جیبش داشت. به آرامی تای کاغذ را باز می کرد و نوشته هایش را به جان حضار می ریخت. با این کار، حرف هایش را بی کم وکاست گفته بود و وقت حاضرین را هم با جمله های تکراری تلف نمی کرد. استاد هدایت الله بهبودی تمام تلاشش را برای هدایت مردم و بهبود حال شان به کار گرفت و بسیار کمتر از آنچه باید، دیده و خوانده شد. ته دلم می ترسم برای روزی که نباشد و حسرت گفتار و قلمش به دل همه مان بماند. اینچنین مباد! ...
روایتی از مردان شرمگینی که به جبر فقر آمدند
نمی کردم. 5 سال زندگی، این طوری گذشته که از این قرض می کردم، طلب اون یکی رو می دادم. قرض می کنم که خرج زندگی بگذره. حالا هم که اول برجه، دیگه تا آخر ماه پولی نداریم. باید با پول جوراب فروختن زندگی کنیم. توی این 5 سال، هیچ ارگانی، هیچ کسی به ما کمک نکرد. کمیته امداد رفتم، بهزیستی رفتم. زندگی می چرخه ولی آدم واقعا شرمنده زن و بچه میشه. من حوزه علمیه درس خوندم ولی سال 93 درس حوزه رو رها کردم ...