برگزاری چهارمین شب شعر طنز در رودخانه - خبرگزاری صدا و سیما
سایر منابع:
سایر خبرها
21 هزار اثر به دبیرخانه جشنواره رهاورد سرزمین نور ارسال شد
سردار سرتیپ علی فضلی یکشنبه شب در گفت و گو با خبرنگاران با بیان اینکه آثار هنری ارائه شده با موضوع دفاع مقدس است، اظهار داشت: معرفی بخش ملی برگزیده ها در تهران و منتخبین شهرستان ها در اختتامیه این جشنواره در اردوگاه شهید باکری معرفی می شوند. وی گفت: بنا بر این هر ساله در سالن شهید جهان آرا اردوگاه شهید باکری به مدت 10 شب ویژه برنامه هایی در جشنواره رهاورد سرزمین نور برگزار می شود. ...
درس های زلزله ملارد تهران را دوباره مرور کنیم
هنوز مدت زمان زیادی از آن حادثه نگذشته است و چهارشنبه شب ساعت 23 و 27 دقیقه روز 29 آذرماه زلزله رخ داد. این زلزله استان های تهران و البرز را لرزاند و همچنین در استان های قم، قزوین، مرکزی و گیلان نیز احساس شد. مرکز زلزله در فاصله 3 کیلومتری ملارد، 7 کیلومتری مشکین دشت و 10 کیلومتری شهریار قرار می گیرد و بنا به گزارش مرکز لرزه نگاری موسسه ژئوفیزیک عمق آن حدود 15 کیلومتر بوده است. ...
زنگ خطر سفره های آبی ایلام به صدا درآمد
بی رویه برداشت آب از سفره های زیر زمینی در استان ایلام به خصوص در این شهرستان ها که بیشتر برداشت در بخش کشاورزی است، چاره اندیشی کنند. لزوم تغییر الگوی کشت در استان ایلام معاون استانداری ایلام در این خصوص گفت: باتوجه به تغییر شرایط اقلیمی و کاهش بارندگی در استان طی یک دهه گذشته سبب شده برخی از دشت های استان با چالش کمبود آب های زیر زمینی مواجه شود. احمد کرمی افزود ...
مینیاتور پرنقش و نگار ایران چشم به راه بهار است
, این اثر طبیعی ایران همه روزه گردشگران زیادی را از مناط مختلف کشور و جهان به خود فرامی خواند، این قله نخستین اثر طبیعی ثبت شده در کشور است که جاذبه های خاص خود را دارد و بااینکه هنوز ثبت جهانی نشده است، اهمیت جهانی دارد. کندلوس دهکده رؤیایی و باستانی روستای کندلوس یکی از روستاهای استان مازندران واقع در شهرستان نوشهر و بخش کجور است. این روستا در امتداد دره زانوس، و منطقه سرسبز ...
بعیدی نژاد: دولت انگلیس باید تضمین دهد
که روز دوشنبه آینده قرار است نشستی میان کارکنان بخش حفاظتی و حقوقی سفارت با بخش های مختلف پلیس و وزارت خارجه برگزار شود و ابراز امیدواری کرد که نتیجه این نشستها به رفع نگرانی هایی که در خصوص اهداف پنهان این گروه ها وجود دارد کمک کند. سفیر کشورمان در پاسخ این سؤال که آیا پلیس لندن پس از وقوع این حادثه تدابیر امنیتی بیشتری را برای حفاظت از سفارت کشورمان در نظر گرفته است؟ گفت: رویه پلیس ...
ایجاد چرخه فرآوری نیاز جدی صنعت پرورش شترمرغ در استان مرکزی است
مجتمع پرورش شترمرغ شهرستان زرندیه این استان قرار دارد. حمیدرضا اخوان افزود: اکنون 2 واحد پرورش شترمرغ در آشتیان، یک واحد ساوه، یک واحد جوجه کشی در شازند، چهار واحد در اراک و 78 واحد در شهرستان زرندیه فعالیت دارند. وی، ظرفیت واحدهای فعال پرورش شترمرغ استان مرکزی را 27 هزار و 290 قطعه عنوان کرد و ادامه داد: از واحد های پرورش شترمرغ استان 84 واحد به ظرفیت 26 هزار و 600 قطعه در زمینه تولید ...
حمله گازانبری به سهام عدالت، چرا ؟
دخالت ادارات و سازمان های تابعه سه دستگاه اجرایی (وزارت کشور - فرمانداری ها- ادارات کل وزارت تعاون کار و امور اجتماعی و سازمان های اجرایی به ماهو سازمان خصوصی سازی وابسته به وزارت امور اقتصادی و دارایی، طول و عرض سه وزارتخانه و واحدهای تابعه آنها را طی کرده و مجمعی دولتی برگزار کرد و برای بخش خصوصی تصمیم گرفت تصمیمات متخذه را قانونی تصور کرد؟ 10- چه کسی منابع شرکت های تعاونی سهام عدالت و ...
سلاطین موسیقی پاپ در سال 96
... نکته سوم هم انتشار تک آهنگی مشترک به نام هیچ از او با خواننده ترکیه ای الیاس یالچینتاش بود که پیش تر با ترانه مشهوری به نام دومان برای مخاطبان ایرانی چهره شناخته شده ای محسوب می شد. حامی مالی مسعود صادقلو توانسته با مسعود جهانی تنظیم کننده سابق کارهای آرمین زارعی و رضا شیری همکاری کند. کیان محمدی ها به عنوان تهیه کننده موسیقی با امیر تتلو هم همکاری کرده و کنسرت هایی هم در شهر نور برگزار ...
هومن سیدی: بزرگ ترین جایزه، ماندگاری فیلم است نه سیمرغ
هومن سیدی در مسیر تکاملی و جسورانه فیلمسازی اش به مغز های کوچک زنگ زده رسیده که در آن با پررنگ شدن ردپای قصه و عنصر روایت، توانسته نظر طیف بیشتری از مخاطبان را به خود جلب کند، به طوری که منتقدان و مخاطبان در انتخاب این فیلم به عنوان بهترین فیلم جشنواره به نقطه مشترک رسیدند؛ فیلمی که نشان از جهشی مهم در کارنامه هومن سیدی است. ماهنامه هنر و تجربه: هومن سیدی از آن دست بازیگران یاست که هم تجربه موفقی در عرصه بازیگری دارد و هم به موازات آن توانسته در عرصه فیلمسازی هم پله های ترقی را طی کند. او در چهار فیلم قبلی اش، آفریقا ، سیزده ، اعترافات ذهن خطرناک من و خشم و هیاهو تلاش کرده است تا دست به تجربه های تازه ای در فرم و فضاسازی فیلم هایش بزند و با خلاقیت در فرم بصری فیلم هایش، اشکالی از فیلمسازی مدرن را در سینمای ایران به تصویر بکشد. حالا او در مسیر تکاملی و جسورانه فیلمسازی اش به مغزهای کوچک زنگ زده رسیده که در آن با پررنگ شدن ردپای قصه و عنصر روایت، توانسته نظر طیف بیشتری از مخاطبان را به خود جلب کند، به طوری که منتقدان و مخاطبان در انتخاب این فیلم به عنوان بهترین فیلم جشنواره به نقطه مشترک رسیدند. فیلمی که نشان از جهشی مهم در کارنامه هومن سیدی است و چه بسا بهترین فیلم او تا این لحظه. مغزهای کوچک زنگ زده نخستین فیلمی است که سیمرغ بهترین فیلم از نگاه هنر و تجربه را دریافت کرده است؛ سیمرغی که برای سیدی با اما و اگر و سوالاتی همراه بود که در این گفتگو به آنها می پردازیم. مغزهای کوچک زنگ زده در کارنامه شما فارغ از این که یک نقطه عطف محسوب می شود و می توان آن را تکامل و پختگی سینمای هومن سیدی دانست، نقطه مشترک و هم سویی منتقدان و مخاطبان هم هست. به این معنی که اگر خشم و هیاهو را لحاظ نکنیم، فیلم های قبلی شما بیشتر در میان منتقدان و علاقه مندان سینمای مدرن و کسانی که به فرمالیسم و تجربه و ساختارشکنی در فرم یا فضاسازی های انتزاعی علاقه داشتند، طرفدار داشت و البته در بین منتقدان نیز در ارتباط با برخی از آنها مثل اعترافات ذهن خطرناک من ، نوعی دو قطبی هم شکل گرفت که برخی با آن موافق و برخی مخالف بودند اما در مغزهای کوچک زنگ زده تقریبا یک اتفاق نظر جمعی شکل گرفت و همه فیلم را دوست داشتند و این باعث شد که طیف مخاطبان این فیلم نسبت به فیلم های قبلی هم بیشتر شود و هم متنوع تر. شاید رمز این موفقیت را پیش از هر چیز باید پررنگ شدن عنصر قصه و قصه گویی در این فیلم و چرخش آن از لحن و موقعیتی انتزاعی به لحن و روایتی رئالیستی دانست؛ گویی شما به نوعی روایت های سینمای کلاسیک رجوع کرده اید با حفظ همان ذهنیت و جهان سینمایی شخصی، چقدر با این تحلیل موافقید؟ - به نظرم تحلیل درستی است و عنصر قصه گویی در این فیلم برجسته تر شده، اما این به این معنی نیست که من در فیلم های قلی به قصه گویی بی تفاوت بودم و صرفا دغدغه فرم داشتم. من همیشه فکر می کردم در حال قصه گفتن هستم و اتفاقا برای این که متهم به این نشوم که فیلم هایم فاقد قصه است، خیلی تلاش می کردم که به این مولفه توجه کنم و همیشه بر این باور بودم که در فیلم های قبلی نیز در حال قصه تعریف کردن هستم. اساسا من با سینمایی که قصه ندارد مشکل شخصی دارم. به نظرم هم در آفریقا و هم در سیزده در حال قصه تعریف کردن هستم. در اعترافان ذهن خطرناک من هم گمان می کردم دارم قصه ای را تعریف می کنم، منتها یا الکن بود یا به هر دلیلی مخاطبش خاص تر شد و همه نتوانستند با آن ارتباط برقرار کنند. در خشم و هیاهو هم کاملا با یک فیلم قصه گو روبرو می شویم. واقعیتش این است که قبلا وقتی کسی از من می پرسید فلان جای قصه چی شد؟ من در درونم شاکی می شدم که خب یک ذره تلاش و فکر کنید تا متوجه داستان شوید. بعد از خشم و هیاهو بسیاری از این سوالات که از من پرسیده می شد، اوایل عصبانی می شدم و آنها را پیش پا افتاده و عامیانه می دانستم. اما از یک جایی به بعد تسلیم شدم و فکر کردم که این مشکل از من کارگردان است که نتوانستم به این سوالات در درون فیلم پاسخ دهم و مخاطب نتوانسته جواب پرسش های خود را از متن و قصه فیلم بگیرد. این مسئله موجب شد که تمام تمرکزم را روی داستان گویی گذاشتم و به قصه بیش از گذشته توجه کردم. حالا تفاوت در چه بود؟ ببینید، مثلا من در خشم و هیاهو می گفتم که فلان مسئله یا موقعیت لزومی ندارد که پرداخته شود، چون روشن و معلوم است و نیاز به شرح و بیان نیست اما در مغزها... برعکس، این روش را در پیش گرفتم و حتی در طول ساخت فیلم برخی از دوستان اهل فن که با من همراه بودند، می گفتند مثلا فلان صحنه را چند بار می گیری، یا فلان دیالوگ را نباید آورد، اما تجربه به من ثابت کرده بود ه آن اطلاعات یا موقعیت ها و دیالوگ ها باید در فیلم گنجانده شود یا روی آن تاکید بیشتری شود و پرداخت بیشتری داشته باشد. حتی یک جاهایی می گفتم دست از سر من بردارید. اصلا من می خواهم یک فیلم سطحی بسازم. نمی خواهم حرف عمیق و ویژه ای بزنم. فقط می خواهم یک داستان تعریف کنم و آن را به درستی تعریف کنم که وقتی مخاطب آن را می بیند، درگیر سوالات متعدد نشود و پاسخ آن را در خود فیلم و قصه آن دریافت کند و در نهایت از تماشای فیلم لذت ببرد. شاید برای تان این حرف عجیب باشد، اما برای اولین بار بود که برای ساخت فیلمی، داستان نداشتم، فقط دلم می خواست یک فیلم مفرح بسازم. یا این که برخی ناهنجاری هایی که در جامعه می دیدم، مرا آزار می داد و دوست داشتم درباره آنها فیلم بسازم. نه این که ذهنم خالی از هر ایده ای باشد، اما داستانی از پیش تعیین شده یا طراحی شده در ذهنم نبود. تمام داستانی که اتفاق می افتد، بعد از شروع فیلم اتفاق می افتد، بدون این که سیناپسی وجود داشته باشد. اگرچه 16، 17 تا رونوشت اساسی از قصه داریم، اما شخصیت ها و کنش و ری اکشن های آنها و در نهایت کاراکتری که شکل می گیرد، در خود فیلم و فرایند آن متولد می شود. فارغ از این که مصالح داستانی این فیلم پرملات تر از فیلم های قبلی است، خود موقعیت، شخصیت ها و آدم های قصه و تجربه تلخ و دردناکی که در قصه به تصویر کشیده می شود نیز نسبت به آثار قبلی، ملموس تر، عینی تر و چه بسا تاثیرگذارتر است و تعداد بیشتری از مخاطبان می توانند با حرف و لحن فیلم ارتباط برقرار کنند. - البته من در این مورد با شما مخالفم. در خشم و هیاهو هم همین موقعیتی که ترسیم می کنید، در قصه ای دیگر بیان می شود و عموم مخاطبان با داستان آن درگیر می شوند. موافقم، ولی خشم و هیاهو را باید از جنس و ساختار کارهای قبلی شما منفک کرد چون اساسا یک فیلم قصه گوی متعارف است و زبان و روایت لاسیکی دارد. اما مغزها... با فیلم هایی از جنس اعترافات ذهن خطرناک من و سیزیده و ... جهان سینمایی هم سوتر و هم سنخ تاری دارد، با این تفاوت که در اینجا هم قصه پررنگ تر است و هم عامه فهم تر است و برای همین من فکر می کنم شما قصه را به فرم تجربه گرایانه سینمای تان اضافه کردید و این رمز موفقیت بیشتر مغزها... در کارنامه شما شده است. - بله. اعترافات ذهن خطرناک من تجربه گراتر و فرمالیستی تر بود و اصلا به همین دلیل در سینمای هنر و تجربه اکران شد و فروش بسیار کمی داشت. اگرچه در فیلم های هنر و تجربه، فروش خوبی داشت. با این حال با توجه به این که فیلمی متناسب با استانداردهای مدیوم سینما ساخته شده بود و به نسبت هزینه هایی که برای ساخت آن صرف شد، راضی کننده نبود. واقعیت این است که من در فیلم مغزها... ، تجربه ای که کسب کردم و در واقع هدفی که داشتم، این بود که به فضای رئالیست نزدیک شوم، حتی در بازی ها؛ اما در کلیشه ای ترین حالتش، به این معنا که یک فیلم تیپیکال بسازم، کاراکترهای تیپیکال خلق کنم و آنها را به شخصیت بدل کنم و از این نترسم که آدم های خاص، تیک و رفتار خاصی داشته باشند. در واقع تلاش کردم در بستر و اتمسفر همان فیلم های قبلی و ساختارش، ادبیات رئالیستی را به متن و فضای قصه تزریق کنم. این را هم بگویم که ترسیم و خلق این شخصیت ها و قصه روی کاغذ کمی ترسناک به نظر می رسید، به این معنی که اگر کسی آن را می خواند، پیش خود فکر می کرد این فیلم چگونه قرار است ساخته شود و این آدم ها و تجربه های شان چطور ممکن است در یک بستر و زبان رئالیستی جان بگیرند، چون به شدت این خطر وجود داشت که آنها و حتی دیالوگ های فیلم به شدت اغراق آمیز و اگزجره شوند و اساسا از زندگی و آدم های واقعی فاصله بگیرند و باورپذیر نباشند. نه تنها این شخصیت ها و کاراکترها در دام کلیشه های تیپیکال قرار نگرفتند، که نوعی تشخص دراماتیک هم پیدا کردند، که این مسئله هم جاذبه های شخصی و فردیت آنها را بیشتر و برجسته تر کرد و هم یک هویت ریشه دار و اجتماعی پیدا کردند که اگرچه به ظاهر ضدقهرمان یا شخصیت های منفی بودند، اما تماشاگر آنها را در کسوت یک قهرمان یا دست کم یک قربانی می بیند و می پذیرد و آنها را پس نمی زند. در واقع اگرچه این شخصیت ها آدم های حاشیه نشین هستند، اما در فیلم به مرکزیت فیلم بدل می شوند و مخاطب را با خود همراه می کنند. - واکنشی که من هم از تماشاگران در جشنواره داشتم، همین طور بود. مسئله این است که دیگر سالیان سال است که شخصیت پردازی دو قطبی سیاه و سفید یا مثبت و منفی در سینما کم رنگ شده و به ویژه در یک فیلم رئالیستی که اساسا این مرزبندی های دو قطبی فاقد منطق است. بنابراین شخصیت های خاکستری هم با واقعیت منطبق تر است و هم با مخاطب و روانشناسی مخاطب سازگارتر. در این فیلم هم همان طوری که می بینیم، همین حاشیه نشینان در درجه اول یک انسان اند؛ انسان هایی که مثل بقیه خطا می کنند، اشتباه دارند و جامعه و خانواده و محیط روی آنها تاثیر می گذارد. این که مخاطب این شخصیت ها را که در ظاهر خلافکار یا معتاد هستند، به قول شما پس نمی زند، برای این است که ریشه های رفتار و منش آنها را در فیلم می بیند و محیط و فقر و فلاکتی که بر زندگی آنها حاکم است، لذا به جای انگ زدن یا گارد گرفتن، آنها را درک می کند و با آنها همدلی و همدردی می کند. با این وجود در برخی از برنامه ها یا مطالبی که درباره فیلم نوشته شده بود، برخی گفته بودند که این آدم ها از کجا آمده اند، یا نمونه های مثل آن را در جامعه نمی بینیم. و این خیلی برای من جای تعجب داشت! همان روزی که این حرف را می زدند، فردی با قمه به نهاد ریاست جمهوری حمله می کند، یا در اخبار تلویزیون گاهی گزارش هایی از دستگیری اراذل و اوباش پخش می شود که من از یکی از آنها در خود فیلم هم استفاده کردم. بعد عده ای می گویند چنین آدم هایی در جامعه ما وجود ندارد. نمی دانم اینها در این جامعه زندگی نمی کنند، یا اخبار و حوادث را دنبال نمی کنند! احتمالا این عده همان هایی هستند که فیلم را متهم به سیاه نمایی می کنند و حرف هایی از این دست... - من که به شدت از این فضاها گریزانم و به نظرم این نگاه ها بیشتر بحث های چرک سیاسی است که من اصلا آدم این حرف ها نیستم و این حرف ها مال من فیلمساز نیست که به دنبال برخی مقاصد سیاسی و جناحی بخواهم قصه ای را تعریف کنم که از اساس واقعیت نداشته باشد. من، هم به عنوان یک شهروند و هم فیلمساز، دغدغه های خود را در قالب فیلم و به زبان تصویر بیان می کنم و آنچه در مغزهای کوچک زنگ زده می بینیم، یک قصه خیالی و فانتزی نیست، بلکه بازتابی از آن چیزی است که در بخشی از جامعه ما وجود دارد. اتفاقا یکی از ویژگی های فیلم این است که شخصیت اصلی فیلم، شاهین، از دل همین نکبت و تباهی به آستانه رستگاری و نجات می رسد و دچار تحول درونی می شود؛ تحولی که باورپذیر است و ناگهانی و بی منطق اتفاق نیفتاده است. چطور فیلمی می تواند سیاه نمایی باشد، در حالی که پایان آن با امید به اوضاعی بهتر و برخاستن و اراده کردن برای نجات دادن خود از آن تباهی و فلات رقم می خورد. - کاملا همین طور است. جالب این که از ستاد مبارزه با جرایم و اعتیاد با ما تماس گرفتند و با لطفی که داشتند، قرار شد از این فیلم به همین دلیل تقدیر شود. واقعیت این است که ما نمی توانیم صورت مسئله را پاک کنیم و بگوییم در یک وضعیت گل و بلبلی زندگی می کنیم. آنچه در فیلم می بینیم، بخشی از واقعیت جامعه در مناطق حاشیه نشین شهر و حتی در دل خود شهرهاست که مختص جامعه ما هم نیست و در همه کشورهای دنیا وجود دارد. خب ما که خودمان نمی توانیم خودمان را گول بزنیم. اصلا کار سینما این است که افکار عمومی را متوجه یک خلأ، یک اشکال و ناهنجاری در جامعه بکند و نسبت به آن آگاهی و حساسیت به وجود آورد. آگاه کردن جامعه را که نمی توان نامش را سیاه نمایی گذاشت. اتفاقا این عین روشنگری است. من در همین مدت نقدهایی از روانشناسان و جامعه شناسان درباره فیلم خواندم که برای من خوشایند بود. نقدهایی که از منظر علمی به وجوه مثبت این آسیب شناسی ها در فیلم اشاره داشت و این که ساخت چنین فیلم هایی می تواند به افزایش آگاهی مردم درباره جرایم و ناهنجاری ها و کاهش آنها در جامعه کمک کند. من چون تا حالا درباره این فیلم با جایی مصاحبه نکردم، در جواب دوستانی که فیلم را مصداق سیاه نمایی می دانند، یا معتقدند آدم های قصه در واقعیت جامعه وجود ندارند، بگویم که این یک رفتار پوپولیستی است برای تخریب و تحقیر فیلمسازان و هر هنرمندی که دارد کار حرفه ای خود را انجام می دهد. کاملا در اشتباه اند و پشت مردم و دفاع از مردم پنهان نشوند. ما باید کارکردها و حد و مرزهای اثربخشی هر چیزی را در جامعه درست تشخیص دهیم و افکار عمومی را متشنج نکنیم. مثلا وقتی فیلم اعترافات ذهن خطرناک من در گروه هنر و تجربه اکران شد، ما اعتراضی نکردیم، چون ماهیت و سطح آن فیلم را برای برخی مخاطبان خاص سینما می دانستیم نه لزوما همه مخاطبان اما وقتی فیلمی با موضوعی عمومی و اجتماعی ساخته می شود که مردم آن فیلم را دوست دارند، یا از آن تاثیر مثبت می گیرند، این حرف ها و تحلیل، نوعی خودویران گری و ضایع کردن خود است، یا برای این که فیلم مورد نظر و پسند خود را بزرگ کنید، به تحقیر و تخریب فیلم دیگری می پردازید که این، هم دور از اخلاق حرفه ای است و هم اخلاق انسانی. من از این عده از دوستان خواهش می کنم با پیش فرض های بدبینانه خود، مردمی را که قرار است این فیلم را ببینند، دچار سوءتفاهم نکنید. اعترافات ذهن خطرناک من (هومن سیدی - 1392) یکی از ویژگی های مغزهای کوچک زنگ زده که به نقطه قوت فیلم هم بدل می شود، که اتفاقا نقطه ضعف بسیاری از فیلم های سینمای ایران است، مسئله ریتم آن است. ریتم و ضرب آهنگ تند فیلم که با فضای ملتهب قصه منطبق است، به کشش دار شدن و جذابیت آن کمک کرده است و تماشاگر را جای خود می نشاند. چقدر نسبت به ریتم فیلم فکر کرده بودید و ایده داشتید؟ - جالب است که این فیلم باعث شد من یک بار دیگر به دوران نوجوانی ام رجوع کنم و یاد کلاس های فیلمنامه نویسی و کتاب هایی که در این باره خواندم، بیفتم. یک بار دیگر آنها را خواندم و جزء به جزئش را بررسی و مطالعه کردم و دیدم که چقدر درست درباره قصه و ریتم آن سخن گفته اند و اگر آدم طبق همین الگوهای کلاسیک جلو برود، می تواند تماشاگر فیلمش را پای فیلم بنشاند و او را با خود همراه کند. شما از ریتم حرف زدید. من می گویم و معتقدم اگر فیلمنامه کشش لازم را برای روایت نداشته باشد، حتی فیلمی با ریتم بالا هم بسازید، نمی تواند مخاطب را جذب کند. درست است که در اینجا ریتم فیلم بالاست، اما به نظرم مهم تر از آن، خود فیلمنامه و قصه و شخصیت پردازی هاست که در درجه اول، مخاطب را سر جایش می نشاند و با فیلم همراه می کند. در واقع آنچه بیش از هر عامل و عنصر و فرمی و روایی دیگر تماشاگر را مجذوب می کند و فیلم می تواند روی پای خود بایستد، داستان است. اگر فیلمی قصه جذاب و پرکششی نداشته باشد، ریتم به آن کمکی نمی کند و حتی می تواند باعث خستگی و عصبیت تماشاگر شود. مثلا همین فیلم Cityh of God که می گویند فیلمت به آن شباهت دارد، با تمام شگفتی هایی که فیلم دارد، از دقیقه 40، 50 خسته کننده می شود، در حالی که ریتم فیلم بالاست. اما فیلم هایی وجود دارند مثل فیلم های میشائیل هانکه که با وجود این که ریتم آرام و پایینی دارند، اما قصه آن به قدری تکان دهنده است که تماشاگر را میخکوب می کند. به نظر من قلب تپنده یک فیلم برای این که بتواند تماشاگر را مجذوب و میخکوب کند، عطف های به موقع آن است. اندازه درست و دقیق عطف ها کمک می کند نه فیلم خسته کننده شود، نه خودش را لو دهد. بنابراین برای من درک درست نقاط عطف فیلم خیلی مهم تر از ریتم آن بود و چه بسا همین عامل هم به در آمدن ریتم مناسب به قصه کمک کرده است. یکی دیگر از تفاوت های این فیلم ها با آثار قبلی شما در نوع استفاده از لوکیشن است. در مغزها... لوکیشن محدود است، اما تنوع پلان و سکانس و تعدد رخدادها بیشتر شده است. شاید این مسئله هم به ریتم بالای کار کمک کرده است. - موافقم. مثلا ما سکانسی داریم مثل زندان که در آن ملاقات شاهین و شکور را می بینیم که حرف های شان پینگ پنگی است و به دلیل محدودیت و منطق اتاق ملاقات در زندان خیلی نمی توانند مانور بدهند، مثلا قدم بزنند یا درگیر شوند، و باید در یک نقطه ثابت روی صندلی با هم گفتگو یا جر و بحث کنند. در واقع دکوپاژ این سکانس خیلی دشوار بود و دست ما به دلیل منطق موقعیت بسته بود، بنابراین مجبور بودیم از تنوع پلان استفاده کنیم که تماشاگر دچار خستگی نشود، یا این صحنه که صحنه مهمی هم بود، بتواند تاثیرگذار و جان دار از کار دربیاید یا میزانس ها باید خیلی مویرگی باشد تا بتوان روایتی رئالیستی از آن مکان را به تصویر کشید. به همین دلیل تصویربرداری و برداشت از سکانس زندان سه روز طول کشید. و چقدر این سکانس، سکانس بی نظیر و تاثیرگذاری شده و چه بازی خیره کننده ای از فرهاد اصلانی در این صحنه می بینیم. به نظرم شما در انتخاب بازیگر هم خیلی ریسک کردید و جسارت به خرج دادید؛ چه در استفاده از خانم لادن ژاوه وند و چه در نقش مکمل ها و کوتاهی که از هنرجویان کلاس بازیگری خودتان بودند. خوشبختانه نتیجه کار خیلی خوب از کار در آمد. کمی درباره انتخاب بازیگران جنبی فیلم هم توضیح دهید. به نظرم شاگردان کلاس های خودتان به دلیل شناختی که از جهان ذهنی و سینمایی شما داشتند، از این امتیاز برخوردار بودند که به درک درست و دقیقی از نقش ها برسند. - درست است ولی این مسئله مثلا درباره خانم ژاوه وند جواب نمی دهد و ایشان خیلی غریزی و حسی بازی کردند و نتیجه کار هم خیلی رضایتبخش بود. ایشان هم خیلی باهوش بود و هم انگیزه خیلی بالایی برای ایفای این نقش داشت و با این سن و سال، انرژی بالایی داشت. جالب این که ایشان در لحظه آخر به فیلم پیوستند. من اصرار داشتم که یک نابازیگر این نقش را بازی کند که موفق نشدیم آن را پیدا کنیم و قرار شد یک بازیگر برای این نقش پیدا کنیم که به نتیجه نرسیدیم و در نهایت محمد کارت خانم ژاوه وند را از کمپینی که در آن مستند ساخته بود، به ما معرفی کرد و وقتی ایشان را دیدم، همانی بود که در ذهنم بود و به اصطلاح اصل جنس که با کمی تمرین و راهنمایی به درستی نقش را فهمیدند و بازی کردند. وقتی ایشان بازی می کرد حتی بچه های پشت صحنه می خندیدند، نه این که ایشان حرف های خنده دار بزند یا بد بازی کند، بلکه برعکس از این که چطور ایشان بدون هیچ گونه سابقه بازیگری توانسته این قدر خوب نقش بازی کند. البته من کمی نگران بودم و به بچه های پشت صحنه می گفتم که در تعریف و تمجید خودتان از بازی ایشان مراقب باشید که خدای نکرده این مسئله باعث نشود نقش و راکورد بازی را فراموش کند، که خوشبختانه این اتفاق نیفتاد و ایشان خیلی مسلط این نقش را بازی کردند ولی در ارتباط با بچه های کلاس بازیگری و هنرجویان با شما موافقم و شناختی که از سینمای من داشتند، یا نوع نگاهی که من به بازیگری دارم، کمک کرد تا آنها بتوانند خوشبختانه به خوبی از پس نقش بربیایند، به ویژه نوید پورفرج و خانم مرجان اتفاقیان که امیدوارم بعد از این شاهد موفقیت های بیشتر آنها در عرصه بازیگری باشیم. این نشان می دهد جسارت تجربه گرایی شما بالاست و البته در جایی هم اشاره کردید که روند تجربه گرایی خود را حفظ می کنید و خود را مجاب می کنید که تجربه نوینی ارائه دهید. مغزهای کوچک زنگ زده را هم می توان با توجه به نکاتی که گفتید، ادامه روند تجربه گرایی شما در سینما و فیلمسازی دانست و شاید اهدای سیمرغ بهترین فیلم هنر و تجربه به فیلم شما را بتوان در همین راستا معنا کرد. با این حال انگار در شب اختتامیه از دریافت این سیمرغ متعجب شده بودید؛ چرا؟ - واقعا جا خوردم و حالا توضیح می دهم که چرا. قبلش فقط این نکته را بگویم که من با هیچ شخص خاصی مشکلی ندارم. این را به این دلیل نمی گویم که آدم میانه رویی هستم، نه اتفاقا آدم تندی هستم و حرفم را می زنم! منظورم از این که با هیچ شخصی مشکل ندارم این است که نه با داورهای محترم مسئله دارم، نه با مدیریت جشنواره چون فکر می کنم هر جشنواره ای قوانین خاص خود را دارد که یا کسی از آن خوشش می آید، یا نمی آید. این موضوعی نیست که آدم بخواهد بابت آن ناراحت باشد. وقتی من فیلمم را به جشنواره ارائه می دهم، باید قوانین آن را بپذیرم و به داوری های آن احترام بگذارم. تعجب من بابت ابداع و خلق یک جایزه ای بود که می توانست من را به هم بریزد و حتی ادامه مسیر حرفه ای ام را تحت تاثیر خودش قرار بدهد. شوک بنده به خاطر این بود که در سینمای ایران معنی هنر و تجربه نوع دیگری از سینما را در ذهن مخاطب تداعی می کند، که فیلم مغزهای کوچک زنگ زده با آن فاصله دارد یا منطبق با آن تعریف و تصویر نیست. این به این معنا نیست که هنر و تجربه مقوله بی اعتباری است. اتفاقا من از این سینما به خاطر فیلم اعترافات ذهن خطرناک من جایزه ای دارم که آن را با افتخار در کتابخانه شخصی ام قرار داده ام و برای من اعتبار آرتیستیک دارد اما قبل از این و شروع اختتامیه یک چیزهای دیگری به ما گفته بودند و برای آن ما را به اختتامیه فرا خواندند که نمی خواهم وارد جزئیات آن شوم اما روی سن و در شب اختامیه اتفاقات دیگری رخ داد، که برای من قابل درک نبود و مرا به هم ریخته بود. ضمن این که برای من جای این سوال پیش آمد که اگر داوران فیلم مرا در بخش هنر و تجربه دیده اند و جایزه داده اند، آیا به این معنی است که فیلم باید در سیستم سینمای هنر و تجربه به نمایش در بیاید؟! این به نظرم متناقض به نظر می رسد که اگر این اتفاق بیفتد، به نظرم جفا به خود هنر و تجربه است. این الصاق درستی نیست. ضمن این که تصور کردم این جایزه را ابداع کردند و به فیلم ما دادند تا به اصطلاح زحمات ما نادیده گرفته نشود اما من می گویم چرا برای به دست آوردن دل ما باید چنین جایزه ای را ابداع کرد. من که احساس نیاز به سیمرغ نکرده بودم و برای من بهتر بود که این سیمرغ را نمین گرفتم. اگر این فیلم شایسته هیچ جایزه و سیمرغی نبوده که خب نباید اهدا می شد و این برای من خوشایندتر بود تا این که جایزه ای را ابداع کنیم تا دل کسی یا گروهی را به دست آوریم. حرف من این است که سیمرغ یا جایزه من باید در جای خود اهدا می شد. البته هیچ کدام از این حرف ها به این معنا نیست که من به جشنواره آمده بودم که سیمرغ ببرم یا اگر نمی گرفتم فاجعه رخ می داد. هرگز! چون سیمرغ هنر و تجربه تاکنون وجود نداشته و برای نخستین بار ابداع شده، من فکر می کردم که آن را به فیلم امیر می دهند، به دلیل این که ساختار و جنس این فیلم به مولفه های فیلم هنر و تجربه نزدیک تر بود. این که این سیمرغ به فیلم من داده شد، حس کردم که نوعی به دنبال نخود سیاه فرستادن آن است. بر همین اساس برای من جایزه نگرفتن ناراحت کننده نبود. این که در پس ابداع یک جایزه، فیلم در بستر واقعی خودش دیده نشود، ناراحت کننده بود. با این حال همه داوران جشنواره اساتید من هستند و رأی آنها برای من قابل احترام است. شاید شب اختتامیه فرصت اندکی بود برای این که برخی حرف های تان را بزنید. اگر فکر می کنید حرفی از این فیلم و سیمرغش جا مانده، اینجا بگویید. - من فقط یک حرف دارم. همه دوستان اهل سینما، از کارگردان و تهیه کننده و بازیگر گرفته تا نویسندگان و منتقدان همه اصنافی که عضوی از خانه سینما هستند، تلاش کنیم که خودمان داستانی درست نکنیم که خشونت و نامهربانی در سینما رواج پیدا کند و اختلاف نظرها و سلیقه ها بخواهد همدلی بین ما را کم کند، یا از بین ببرد. حاشیه ها را کم کنیم و به متن سینما بپردازیم. باور کنید گاهی به جایی می رسم که دلم می خواهد بی خیال سینما شوم و آن را رها کنم. این شرایط بدی است که اگر حرفی زدیم که به ذائقه کسی خوش نیامد، از فردا دشمن هم شویم، یا علیه هم رفتار کنیم. من به مخاطب و مردم کاری ندارم که آنها همواره عاشق سینما و سینماگران بوده و هستند اما خودمان داریم عشق به این کار را فراموش می کنیم. واقعیت این است که سیمرغ ها فراموش می شود و این فیلم هاست که در خاطره ها می ماند. همه ما شاید الان یادمان نیست که فیلم هامون برای کدام بخش جایزه گرفت، ولی هامون از یادمان نرفته. یادمان نیست که خسرو شکیبایی برای چه فیلمی سیمرغ گرفت، ولی خود او همواره در ذهن و قلب ماست. بزرگ ترین جایزه، ماندگار شدن یک فیلم در خاطره مردم است، نه سیمرغی که در دست داریم. ...
عده ای با غوغاسالاری و حاشیه سازی باعث عقب ماندگی استان شده اند؛ از مسئولین نظارتی و امنیتی میخواهم با ...
متوقف کردن رشد منفی اقتصاد کشور در بخش های زیادی نیز اشتغال ایجاد کند؛ اگرچه اقدامات انجام گرفته کافی نیست و باید با جدیت بیشتری ادامه یابد. توجه ویژه به مساله نماز از دیگر تاکیدات مقام عالی استان در این جلسه بود. وی در این ارتباط گفت: ابتدا به خودم و سپس به سایر مدیران تذکر می دهم که در وقت نماز، ملاقات یا جلسه ای برگزار نکنند. استاندار آذربایجان غربی در ادامه به ...
در زمان مدیریت بقایی نزدیک به 600 هزار شیء تاریخی از موزه ملی خارج شد/ 40 درصد دوربین های موزه ملی از ...
مقطعی که این طرح سامان دهی داشت اجرا می شد، کلید انبار موزه ملی یک شب تا صبح دست خانم اردکانی بوده است. جالب است بدانید که من به عنوان رئیس سازمان میراث فرهنگی، به عنوان معاون رئیس جمهور، هر وقت می خواستم وارد انبار موزه ملی بشوم، ذی حساب می آمد، مدیرکل حراست می آمد، فرمانده انتظامی می آمد، بازرسی می آمد، دوربین بالای سرمان بود و... چگونه ممکن است کلید انبار موزه یک شب و بدون هیچ نظارتی در ...
بدترین درد از دست دادن هویت است
.... بیشترین تولیدات من در حوزه فعالیت های فرهنگی است، ولی روابط بین الملل و حقوق بین الملل را نیز رها نکردم. کتاب دومم با عنوان حقوق ملت ها شامل مجموعه ای از مقالات حقوقی من است. کتاب طنز سرخ حاصل تجربیات شما در سال هایی است که در حوزه سیاست فعالیت می کردید. درباره این کتاب توضیح دهید . من یک مأمویت خارج از کشور به عنوان دیپلمات داشتم که قبل از انقلاب در بخارست پایتخت رومانی ...
مدیرکل منابع طبیعی هرمزگان: بوستان روستایی سرزه خاروک شهرستان بندرعباس نهال کاری شد
به گزارش خبرگزاری فارس از بندرعباس، به نقل از روابط عمومی اداره کل منابع طبیعی و آبخیزداری هرمزگان؛ در طی این مراسم امید ذاکری با اشاره به هفته منابع طبیعی و شعار این هفته با عنوان "منابع طبیعی با مردم و برای مردم" اظهار داشت: صیانت از عرصه های منابع طبیعی مختص قشر یا گروه خاصی نیست و نیازمند مشارکت همگانی مردم، در حفظ، توسعه و پایداری منابع طبیعی استان می باشد. وی از شوراها و دهیاران ...
نخستین اعترافات قاتل 3 مأمور پلیس در دادگاه
درباره وجود مواد غذایی در داخل اتوبوس گفت: من به عنوان مسکن از اتوبوس استفاده می کردم و غیر از من حدود 25 تا 30 نفر از این اتوبوس استفاده می کردند، به عنوان مثال اگر کسی از شهرستان می آمد و می خواست به حسینیه برود شب را در اتوبوس می گذراند و بعد به حسینیه سر می زد. وی افزود: وقتی به سرم ضربه خورد و دستمال اتوبوس را روی سرم گذاشتم، دیدم که از خون خیس شده است؛ عصبی شدم و پشت اتوبوس نشستم و ...
شاغل شوید: بیست و یکم اسفندماه 1396
سرویس نمایش اطلاعات تماس تلفن : 09359210410 استخدام چهار رده شغلی در فست فود رابو فست فود رابو واقع در معالی آبادِ شیراز به افراد ذیل نیازمند است: ردیف عنوان شغلی شرایط 1 تحویلدار خانم جهت شیفت صبح و شب 2 صندوقدار خانم جهت شیفت صبح 3 ...
دوازدهمین دوره شعر خبرنگاران برگزیدگانش را شناخت
به گزارش فرهنگ امروز به نقل از ایبنا؛ آئین اختتامیه دوازدهمین دوره جایزه کتاب سال شعر به انتخاب خبرنگاران، عصر امروز (20 اسفندماه) با حضور اهالی قلم برگزار شد و برگزیدگان این دوره معرفی شدند. در بخش کتاب سال هیات دواران با سپاس از سیدرسول پیره برای مجموعه شعر تسکین و حسن همایون برای مجموعه شعر آشوییتس خصوصی من ، مجموعه شعر درختی که حرف نمی زند سروده مهدی حاتمی را به عنوان کتاب سال شعر ...
پیشنهاد برگزاری مراسم روز زبان فارسی در آلمان
قریب در فرهنگسرای انقلاب اسلامی برگزار خواهد شد، شاعران و کارشناسان ادبی مرتضی امیری اسفندقه، نعمت الله سعیدی و رضا اسماعیلی به نقد این اثر تازه انتشار یافته در انتشارات شهرستان ادب، خواهند پرداخت. میلاد عرفان پور، کارشناس مجری این نشست خواهد بود. مجموعه شعر آیینه کاری سکوت ساختاری کلاسیک دارد و شامل 33 غزل و 13 رباعی است. شاعر از نظر قالب، گرایشی ویژه به غزل دارد. غزل هایی با مضامین ...
سمنان دیار ستارگان کویری/ شهری که در آن زمان نمی گذرد
امیر سمنان را نیز می توان یک جاذبه دیدنی شهر سمنان دانست این بنای زیبا در خیابان باغ فردوس شهر سمنان قرار دارد و در تاریخ 9 آبان 77 با شماره ی ثبت 2143 به عنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسید و علت نام گذاری بنا به عمارت و باغ امیر، همسایگی آن با باغ بزرگ امیر اعظم است. فضاهای عمومی، خصوصی، و نیمه خصوصی سه بخش اصلی این بنا هستند این بنا همچنین دارای دو باغ و دو منزل مسکونی است مجتمع ...
رامسر میزبان مسابقات قهرمانی کیوکوشین کاراته کشور
، سجاد سلملیان، هومن رانکوهی، عرفان دلاور، ایلیا رشیدی، عرفان خلعتبری، فرشید کاظم زکی، علی رانکوهی، ارشیا بازگشا و شایان حسین پور از جمله قهرمانان ملی و بین المللی هیئت کاراته شهرستان رامسر هستند. یوسفی با بیان اینکه هیئت کاراته رامسر در سال 96 توانست 160 مدال قهرمانی کسب کند، گفت:: 10 مدال بین المللی، 60 مدال کشوری و 90 مدال استانی در بخش های آقایان و بانوان از جمله افتخارات این هیئت ورزشی است. انتهای پیام/آ برگزاری مسابقات قهرمانی کیوکوشین کاراته در رامسر ...
تصویر خوزستان در سال 1396
اهواز یکی از اولویت های مهم دولت دوازدهم را رفع مشکلات زیست محیطی خوزستان عنوان کرد و گفت: ایجاد اشتغال پایدار، وحدت بین اقوام، تامین آب خوزستان و اجرای طرح احیای 550هزار هکتاری اراضی از برنامه های مهمی است که به دنبال تحقق آن هستیم. این سفر که در آستانه انتخابات ریاست جمهوری سال 96 برگزار شد با استقبال پرشور مردم خوزستان از حجت الاسلام روحانی و سر دادن شعارهایی همچون ' ما که هوا نداریم، اما ...
همه مصائب روستاهای حاشیه شیراز؛ از جیره بندی آب آشامیدنی تا نبود خانه بهداشت
کیلومتر راه روستایی انجام شده است. محمد مهدی عبداللهی در مصاحبه با خبرنگاران افزود: پیش بینی می شود در شش ماه نخست سال آینده نیز 21 کیلومتر راه دهستان سیاخ دارنگون ، 20 کیلومتر میانرود و بهسازی نقاط حادثه خیز این محدوده و 19 کیلومتر راه قلات و خان زنیان انجام شود. حضور مسئولان شیراز هر ماه در یک روستای بخش های سه گانه شیراز رئیس شورای اسلامی شهرستان شیراز گفت: تفاهم نامه ای ...
بهره برداری از سایت 700 هکتاری پرورش میگو واحد بندر دیلم در تابستان سال آینده
...، دکتر نیک بخش و رئیس شیلات شهرستان برگزار شده کلیات این طرح به تأیید رسید. *چه پیش بینی در مورد زمان تقریبی شروع طرح و برآورد سرمایه آن دارید؟ -با همکاری مناسبی که میان واحد دیلم و اداره شیلات شکل گرفته و حمایت مناسبی که از سوی مسئولان استان و شهرستان از این طرح به عمل آمده، ان شاءالله حداکثر تا پایان تابستان 97 مرکز تکثیر آبزیان در زمین های واحد دیلم راه اندازی خواهد شد ...
حرکت بر مبنای تحول نیاز به نقشه جامع و برنامه ریزی دارد
به گزارش روابط عمومی حوزه علمیه خراسان، آیت الله سید مصباح عاملی در سومین نشست فصلی ستاد همکاری های حوزه و آموزش و پرورش در جمع وزیر آموزش و پرورش و مدیران و معاونین وزارتی و حوزوی که در مرکز مدیریت حوزه علمیه قم برگزار شد عنوان کرد:ستاد همکاری ها به طور منسجم پیگیر فعالیت های حوزه و آموزش و پرورش و سند تحول بوده است. وی افزود:حرکت بر مبنای تحول نیاز به نقشه جامع و برنامه ریزی دارد و در این ...
انگشتر حبیب مدافع حرم در دستان حمید حسام
پایان رسید. همسر شهید همدانی در ادامه به خوابی که وی نشانه تایید شهید برای انتشار کتاب تعبیر کرد اشاره و ابراز امید واری کرد که کتاب خداحافظ سالار برای نسل آینده تاثیر گذار باشد. در بخش دیگری از این برنامه جواد محقق، شاعر و پژوهشگر، در رثای سردار شهید همدانی شعر قرائت کرد و همچنین ژاله ایمانی؛ همسر شهید خوش لفظ، راوی کتاب وقتی مهتاب گم شد در ارتباط تلفنی با حضار صحبت و پروانه چراغ نوروزی؛ همسر سردار شهید همدانی انگشتر شهید را به حمید حسام، نویسنده کتاب خداحافظ سالار اهدا کرد. ...
سفری به ماسوله کویر
محمد جهانشاهی در گفت وگو با خبرنگار ایسنا با اشاره به تعدد آثار تاریخی و جاذبه های طبیعی این شهر زیبا اظهار کرد: مجن که در شهرستان شاهرود واقع شده می تواند یک مقصد گردشگری خوب برای مسافران نوروزی امسال باشد. وی از ارائه خدمات به گردشگران استان در نوروز امسال خبر داد و افزود: باتوجه به استقبال گردشگران از جاذبه های شهر زیبای مجن جاذبه های متعدد آن، امکانات ویژه ای برای گردشگران در همه ...
استیضاح در گروی رای اصلاح طلبان
را منتشر کردند که چنین بود: محمدباقر نوبخت، معاون رئیس جمهورو رئیس سازمان برنامه بودجه دوشنبه شب قرار است در دفتر خود در سازمان برنامه و بودجه میزبان جمعی از نمایندگان مجلس از طیف های گوناگون باشد. نوبخت که دبیرکل حزب اعتدال نیز هست این دعوت را به میزبانی حزب مطبوعش برگزار می کند و بسیاری بر این عقیده اند که جلسه مذکور به قصد رایزنی برای جلوگیری از استیضاح سه وزیر صورت می گیرد. حجت الاسلام خدری ...
جزئیاتی مهم از بودجه 97 به روایت علی لاریجانی
مستمر برای صادرات طراحی شده که نیاز به بودجه نفت و مالیات در این زمینه نباشد . اگر این تجربه جواب دهد آن را تبدیل به قانون دائمی خواهیم کرد. وی همچنین هدف از سفر به خراسان رضوی را شرکت در یادواره سرداران و شهدای قوچان و دیدار با مردم شریف این شهرستان عنوان کرد.
بازار آزادِ آزاد روی سنگفرش های خیابان
عنوان سود خالص باید هزینه های مغازه را نیز در قیمت سرشکن کنم. به همین دلیل مجبور به ارائه کالا با قیمت بالاتری نسبت به دستفروشان هستم. اما مردم به این نکته توجه نمی کنند که من در حال فعالیت در فضای کاملا قانونی هستم و مالیاتی که من و امثال من می پردازیم، به نفع فضای عمومی جامعه خواهد بود. آن ها ترجیج می دهند که جنس ارزان بخرند و بخش چشمگیری از کسب و کار ما تحت شعاع دستفروشان قرار می گیرد. ...
سور تا سوز آخرین چهارشنبه سال
چهارشنبه سوری به عنوان یک رسم قدیمی از جمله آئین های سنتی ایرانیان است که پس از قرن ها زنده مانده و هنوز توسط بیشتر مردم کشور به شکل های مختلف از دورهمی های خانوادگی و گپ و گفت تا نیمه شب و برپاکردن بساط تفریح و سرگرمی گرامی داشته می شود. این سنت قدیمی از دیرباز با کارهایی از جمله تهیه و خوردن آجیل مشکل گشا، قاشق زنی، فال گوش و گره گشایی، دود کردن اسپند و فالگیری همراه بوده است، رسم های ...
جشنواره استانی تئاتر مردمی بچه های مسجد در میناب به کار خود پایان داد
به گزارش هرمزبان به نقل از خبرگزاری برنا در هرمزگان، این جشنواره با هدف احیای تئاتر بچه های مسجد، متمرکز کردن فعالیت های هنرمندان مساجد سراسر استان و ایجاد انگیزه و رقابت سالم بین گروه های نمایشی مساجد در مسجد حضرت امیرالمومنین(ع) روستای سرباران میناب برگزار شد. هیات داوران این جشنواره در بخش طرح و ایده حسین درویشی با نمایش ثریا را به عنوان برگزیده و داوود رمضان زاده با نمایش در همین ...