ندارد و حتی یک بار شب را در زندان گذرانده، چون جایی برای خوابیدن نداشته است. حتی یک بار باکال کت عمویش را به داگلاس داد تا گرم شود. گاهی فقط برای اینکه بتواند او را ببیند، یکی از دوستانش یا مارش را به رستورانی که کرک در آن گارسونی می کرد می کشاند. داگلاس به او گفته بود آرزویش این است که روزی خانواده اش را به نیویورک بیاورد تا او را روی صحنه تئاتر ببینند. بعد ها باکال می گفت که آن زمان ...