خوان شهررو تصرف کنن! " محمد نشان می دهد که خونسرد است و هیچ نگرانی ندارد:" بی خیال داش حسین؛ تا چاکرتو داری، غصه نخور! " - تعدادشون خیلی زیاده؛ مثل مور و ملخ ریختن تو شهر! باید فورا زن و بچه هارو بفرستیم سمت سرپل ذهاب و کرمانشاه! - کرمانشاه رو وِل کن و جلو رو بپا فرمانده جون؛ به به، عجب جلوه ای داره اون جلو ! آخ جون! حسین، کمی فاصله می گیرد و از پشت دیوار خرابه، به روبرو ...