از اندوه جانکاه خویش را بکاهد. این مثنوی از منظر تأویلی، حدیث دل خستگی های امروزین شاعری است که در تلاطم عاطفی واژگان با کاربرد ایجازهای هنری، گستره ای پهناور از دلبستگی و تعلق خاطر خویش را نسبت به آفتاب هشتم آسمان ولایت در معرض نگاه خوانندگان قرار می دهد. در سکوت تلخ لحظه های سنگین غربت، غریو دلتنگی های احمد عزیزی، سوار بر بال خسته ی واژگان بی قرار، به سوی امامی رهسپار می شود که همچون ...