پر بود از پوکه های فشنگ. معلوم است تیرهای زیادی شلیک شده و در گوشه اتاق هم یک قبضه آر.پی.جی با چند گلوله قرار دارد. خداحافظی کرده و ساختمان را ترک می کنیم. هوا رو به تاریکی می رود و هیچ کس در خیابان و کوچه ای که ما در آن قرار داریم نیست. اما یک خیابان آن طرف تر زندگی جریان دارد. محله شلوغ است و مردم زیادی در خیابان تردد می کنند. کوچه ها نیمه تاریک، شلوغ ...