” مارا ببرند آبادان که نشد .رفته بودیم فیلم بگیریم . البته طرحی که به کانون پیشنهاد کردم کودکان جنگ بود یک مقدار فیلم گرفتیم وآمدیم تهران .ما مقدار زیادی فیلم گرفته بودیم از آواره های آبادای که از شهر فرار کرده بودندزن وبچه مرد با لنگه کفش و دمپایی و ... از آخرین نفرهایی که از شهر زده بودند بیرون،ُبا بعضی هایشان مصاحبه کرده بودیم .وقتی اینها را نمایش دادیم .یک آقایی وسط صحبتها در جلسه بلند شد وگفت ...
کسی مانع از رفتن فرزندش به جبهه های جنگ شود به خدا قسم مسئول است..... خدایا تو را شکر می کنم که به من قدرت تشخیص حق از باطل را دادی و خدایا تو را شکر می کنم که رهبرم را شناساندی که به من چنین پدر و مادری دادی خدایا تو را شکر می کنم که مرا در نادانی نمیراندی مادر عزیزم می دانم که شما را اذیت کردم و برای شما نتوانستم فرزند خوبی باشم.... بعد از مردن من حجله ای برای من مگذارید چون درنزد خدا هیچ ارزشی ...
دکتر پریوش ابراهیمی؛ عضو هیات علمی رشته ایمونولوژی دانشگاه آزاد اسلامی تهران) ازدواج کرد. حاصل این ازدواج دو پسر به نام های علی (جراح ومتخصص گوش و حلق و بینی) و حسام (متخصص داخلی) است. دکتر منوچهر قارونی سال 1354 پس از فارغ التحصیلی از دانشکده پزشکی دانشگاه تهران عازم خدمت سربازی شد؛ او سربازی اش را در بوشهر و پایگاه ششم شکاری گذرانید. پس از آن او در سال 1356 در ...
.... خدا بیامرز پدر و مادرم، کاش اونام کنارمون بودن. مشغله حاجی زیاد است. همین هم باعث شده که خیلی وقت سراغ حافظ نرفته است. دست هایش را با دستمال خشک می کند و زیر لب فاتحه ای می خواند. حافظ را باز می کند: رسیدن گل و نسرین بخیر و خوبی باد/ بنفشه شاد و کش آمد سمن صفا آورد تو همچو صبحی و من شمع خلوت سحرم حافظ شاعر عاشقاست، هرکس دلش برای کسی می سره می ره سراغش. مجید این جمله را ...
ملاقلی پور که به حسین گفته بود: تو اینجا چکار می کنی؟ بیا برو دنبال زندگی ات! اینجا پر از بازیگر است. ما به بازیگر احتیاجی نداریم. حسین می گفت آن قدر روی حرفم ایستادم تا جایی که سال ها بعد مدیر برنامه های او برای فیلم میم مثل مادر به من زنگ زد. نام کارگردان را که پرسیدم، یاد آن برخوردهای تندوتیز افتادم. من هم گفتم بگویید خود آقا رسول زنگ بزنند و من هم اذیت کردم! تماشای فیلم زنگ تفریح من ...
. وقتی به تهران رسیدیم لباس مشکی اش را پوشید و به هیئت رفت. موقع افطار، من منتظرش بودم. اما دیر آمد و گفت افطار و شام خورده است. با خواهرش تماس گرفت که به خانه ما بیاید تا دور هم جمع شویم. برادرش هم آمد و علی یک کیک برای روز پدر خرید و همه دور هم بودیم. فردا صبح روز شهادت حضرت زینب(س) بود که باید به سوریه می رفت. من علی را از زیر قرآن رد کردم تا جلو در او را مشایعت کردم. علی گفت مادر دیگر جلو نیا ...
...> قسم بر خون و بین الله و بینی سری دارم پر از شور حسینی همان دم که پدر افتاد و جان داد تمام کربلا بر دوشم افتاد من آن دنبالۀ خون حسینم پسر نه، بلکه مفتون حسینم منم از عشق، خط یادگاری منم حیدر تباری ذوالفقاری زبانم سرخ و اشکم تیغ الماس منم، من امتداد دست عباس مپرس از من چرا در پیچ و تابم مدینه، کربلا کرده کبابم! نی ما تا قیامت ناله دارد مدینه، کربلا دنباله دارد کلمات کلیدی : اشعار عاشورایی , اشعار آیینی , شعر عاشورا , شعر محرم , اشعار محرم , رسول زخم ...
اینجا شکسته دلی می خرند و بس... آفتاب یزد- سارا علایی: مقصد، انتهای جاده کهریزک است؛ جایی که اسماً جزو پایتخت است اما هیچ بویی از آن نبرده و تنها وارث آلودگی و گرد و غبار رانده شده از تهران است. در طول مسیر تابلو سرای احسان چندبار خودنمایی می کند که زیر تابلو کهریزک گم شده است. انتهای روستای نوچمن جایی که حتی حاشیه نشینی هم برقرار نیست چند سوله و ساختمان حکم خانه را پیدا کرده است؛ حکم خانه ...