داستان دنباله دار کودکانه، اشک های عروسک - نی نی بان
سایر خبرها
چهره هایی که به تازگی پا در 40 سالگی گذاشته اند
زود توانست جایگاهش را به دست آورد. همان طور که هم فوتبال حرفه ای را خیلی دیر شروع کرد. واقعیت این است که او از بچگی عاشق فوتبال بوده است اما به خاطر اهمیت خانواده اش به تحصیل تا مدت ها رشته ای دیگر را دنبال کرده است. یک گل ملی زد اما سرنوشت ساز. یک طرح هم داد که سرنوشت بازیگر شدنش را رقم زد، آن طرح هم همان ایده اولیه سریال پژمان بود، سریالی که با آن توانست خودش را در عرصه بازیگری هم ثابت ...
عروس بران با ماشین ژیان / پسر 41 روز بعد شهادت پدر آمد / فرماندهی سپاه که مقام نیست
کردیم و چندین کوچه با فامیل شهید فروغی و نام های متفاوت را پشت سر گذاشتیم. پس از مسجد بزرگ ابر صد متری که جلوتر رفتیم به خانه مادر سردار شہید احمد فروغی رسیدیم. برخورد مادر و ھمسر شهید چنان گرم است که احساسں می کنی سالیان درازی است با آنها دوستی دیرینه داری. وارد سالن که می شوی همه چیز مرتب سرجای خودش قرار دارد، روی یکی از مبل ها پر از اسباب بازی است که با نظم خاصی چیده شده اند و دو بچه ...
باران کوثری: مثل مریل استریپ هستم که اسکار نگرفته
حالی که جامعه هم در گیجی و سردرگمی به سر می برد. شرایط بیرونی چقدر روی ساخت این فیلم تاثیر گذاشت. - نمی دانم. این را ترجیح می دهم خود کاهانی توضیح دهد. ولی در مورد خودمان باید بگویم که ما طبیعتا از شرایط بیرون متاثر بودیم. همه بحث های پشت صحنه در نهایت منجر می شد به وقایع سیاسی روز. جالب است! حالا که این سوال را پرسیدید و بر می گردم به عقب نگاه می کنم می بینم این پیشنهاد من بود که نسترن توی ...
ملکه ویکتوریا؛ داستان واقعی یک خانواده خوشبخت
، ولی ویکتوریا تا سالیان سال برتی را مسئول مرگ او می دانست و نمی توانست حضور برتی را در کنار خود تحمل کند. ملکه در جایی نوشت: “هیچوقت نمی توانم و نخواهم توانست به او (برتی) نگاه کنم و تنم نلرزد.” ویکتوریا در طول 40 سال پس از آن (باقی عمرش) سیاه پوشید و به ندرت و با بی میلی در انظار عمومی ظاهر شد. از نظر مردم “بیوه ریزنقش ویندسور” شخصیتی رقت انگیز و اندوه زده داشت، ولی حقیقت چیز ...
طنز آش کوثر، به قلم عباس خوش عمل کاشانی
...: دایی جان!می بینی مردم محل چه ازدحامی برای آش کوثر کرده اند؟خوب؛حالا بگو ببینم چرا مردم اینقدر برای به دست آوردن یک کاسه از این آش حاضرند همه چیزشان را فدا کنند؟ دایی که بهت مرا دید و این که نمی توانم جواب درستی بدهم ، دستش را محکم روی زانویم کوبید و گفت: خوب است ....خوب است ....پس حالا دایی نورالله همه چیز را برایت تعریف می کند. بعد در حالی که یک بار دیگر برخاسته و ...
مستقل میزبان اجراهای بینا رشته ای تهران
...: قصه خانواده ای که تحت فشار شدید مالی قصد دارند از موقعیت ویژه پدر سوء استفاده کنند... . خسرو شهراز، شمسی صادقی، سامان دارابی، سارا رسول زاده، مجید نوروزی بازیگرانی هستند که در این نمایش به ایفای نقش می پردازند. بهای بلیت این اثر بر اساس مکان صندلی مورد نظر از 28 تا 35 هزار تومان در نظر گرفته شده است. باران با پرور روزهای خوبی را سپری می کند! نمایش هایلایت به نویسندگی ...
پسته می شکنم تا خرج سالگرد شهیدم را جورکنم! / هیچ مسئولی حتی به درخانه ما نیامد/ نه حقوق می خواهیم و نه ...
. دلت را با من راهی کن و اصلاً ناراحت نباش. مسئولان بی دغدغه نگاهی به اطراف خانه می اندازم. چشمم به پسته های شکسته و پاک شده کنار دیوار که می افتد مادر متوجه می شود و می گوید 28 بهمن ماه دومین سالگرد پسرم است. دست و بالم برای برگزاری مراسمش خالی است. از در و همسایه پسته گرفته ام تا برایشان بشکنم و پولی که از دستمزد این کار به دست می آورم را برای سالگرد عوض خرج کنم. همه مراسم های ...
قصه کوتاه کودکان، حسن کچل و کوتوله مهربان
...: روزی روزگاری، در خانه ای کوچک زن و شوهر پیری با تنها پسرشان زندگی می کردند. اسم این پسر حسن بود. حسن کچل بود و یک موی توی سرش نبود. مادر برایش قصه می گفت و او به قصه ی حسن کچل و دختر پادشاه بیشتر علاقه داشت. حسن کم کم بزرگ شد ولی دنبال هیچ کاری نمی رفت. تنبل نبود. همه دنیایش رویا و خیال بود. پارچه ی سفیدی روی سرش می بست. عبایی روی دوشش می انداخت. تسبیح به دست می گرفت و می گفت: من باید ...
داستان برای کودکان، قسمت دوم خواب شیرین
. و دستش را تا جایی که می توانست بالا برد و چون راضی نشد بلند شد توی ماشینش ایستاد. این کار باعث شد تا تعادلش به هم بخورد و روی زمین بیفتد. بهار دوان دوان رسید و او را در آغوش گرفت. داشتم قد عروسکم رو می گفتم، آخه دست قبلیه رو شکستم. و صورتش را با خجالت در بلوز بهار فرو برد. هر چهار زن بعد از ناهار دور میز آشپزخانه نشستند. مادر نادر گفت: پروین خانم، چهار ...
قصه برای کودکان، قسمت دوم اشک های عروسک
این موضوع ضربه شدیدی می خورد. حالا درست بعد از مرگ همسرش نامه ای از بهرنگ دریافت می کند و متعجب می شود . دست های فرناز با نامه می لرزید. نمی توانست چیزی بخواند. بهرنگ بعد از این همه سال چی نوشته بود. خشمی قدیمی در درونش وسوسه اش می کرد که نامه را نخوانده پاره کند. اما خودش هم می دانست که وسوسه بیهوده ای است. قطره اشکی را که لرزیده بود روی گونه اش پاک کرد و نامه را خواند. بهرنگ نوشته بود ...
قصه شب کودک، اشک های عروسک
...: قسمت چهارم خلاصه قسمت اول – فرناز زن بارداری است که در یک تصادف همسرش محمد را از دست می دهد. ازدواج فرناز و محمد ازدواجی ناخواسته بوده و فرناز توافق چندانی با خانواده همسرش ندارد. پدر شوهر فرناز از او می خواهد که با برادرشوهرش مهدی ازدواج کند یا اینکه بچه را به آنها بدهد. فرناز خواستگاری به نام بهرنگ داشته که به او علاقه مند بوده اما بهرنگ بدون توضیح از زندگی فرناز ناپدید می شود و فرناز از این موضوع ضربه شدیدی می خورد. بعد از مرگ همسرش بهرنگ نامه ای به فرناز می نویسد و علت رفتنش را توضیح می دهد. فرناز بهرنگ را می بخشد اما به او نمی گوید که باردار است. بهرنگ که برای دیدن فرناز بی خبر به تهران می آید از دیدن فرناز پا به ماه جا می خورد. فرناز غمگین و آشفته می شود. ...
مدل عروسک های قدیمی، سه دهه خاطرات کودکانه
عروسکی همه را به خود جذب می کند و لبخند را بر لب ها می نشاند. عروسک ها نمی میرند و پیر نمی شوند در نتیجه تا زمانی که حرفی برای گفتن داشته باشند روی آنتن باقی می مانند؛ عروسک هایی مانند عروسک های مجموعه مدرسه موشها ، خونه مادربزرگه ، هادی و هدا ، زی زی گولو ، عروسک معروف چرا و نیز مجموعه های موفق کلاه قرمزی و پسرخاله از جمله عروسک های مشهوری هستند که در طول سال های متوالی محبوبیت خود را حفظ کرده ...