آرزوی سلامت می کنم- پرسیدم هانی را کجا می توانم ببینم. هانی وقتی من را دید با بغض گفت ممنون که برای پدرم این شعر را نوشتی، خیلی صحنه تاثیرگذار و به یادماندنی بود. هر 2 بغض کرده بودیم. از همان زمان مهر این بچه به دلم افتاد. رفتن او از تهران به من خیلی از نظر عاطفی ضربه زد. من هر روز یا نهایتا یک روز درمیان او را می دیدم. با هم بیرون می رفتیم. هر شب یا حضوری یا تلفنی برایش قصه می گفتم. این کمترین ...