حالا حالاها، مزار آویزه را لو ندهد! گسی مرگ زیر خرمالوهای کن این را مردی می گوید که اتفاقی رد یار علی را تا زیر یکی از همین درخت ها زده، می گوید ترسی ندارد که! پایش بیفتد، حرفش را می زند! همه دلشوره اش از رد مرز شدن است، دلش نمی خواهد کاری و باری که به سختی راه انداخته، با یک حرف و دو حرف، خراب شود! علی محمد هم مثل بقیه، قاچاقی تا اینجا آمده. نه کارتی دارد و نه اوراق هویتی ...