توانست او را پیدا کند. دم صبح بود که دیدم آفتابه به دست به سمت دستشویی حرکت می کند. بهترین موقعیت بود. از دستش به خاطر زدن بچه ها عصبانی بودم که در همان حال او را به درک واصل کردم و بعدازآن دو تک تیرانداز دیگر آمدند بالای سر نفر اول که بی درنگ هردوی آن ها را به هلاکت رساندم. خیلی خوشحال شدم و خدا را شکر کردم که این همه سختی نتیجه اش زدن یکی از بهترین تک تیراندازان عراقی بود. گویا در ...