صف ایستاده اند. کسی چیزی نمی گوید. می روم سمت اتاق رییس مرزبانی و اعتراض می کنم که یک نفر برای پاسخگویی به این صف طولانی واقعا غیرمنطقی است. بلافاصله یک شخص نظامی دیگر به کمک می آید. درست وقتی نوبتم می شود می گویند باید خروجی بپردازم. دستگاه عابربانک، کهنه، کثیف و به نوعی خراب است. عدد ها را سخت می زند و داخل مانیتور، جا هایی سوخته به نظر می رسد. می روم سمت اتاق رییس و می گویم چطور در یک ...