معذرت خواهی کردند ." آن مرد جمله ای گفت که برای من جالب بود . گفت : " نه تنها به من یک ذره برنخورد ، بلکه خیلی هم خوشحال شدم ؛ زیرا ما اروپاییها را می ستاییم که مردمی صریح هستند و رودربایستی های بیجا ندارند . من که قبلا از ایشان وقت نگرفته بودم ، غفلت کرده در وقت نامناسبی رفته بودم . من از صراحت این مرد خوشم آمد که گفت حالا من کار دارم . آیا این بهتر بود یا اینکه با ناراحتی مرا ...
عید به موضوعاتی مثل عیدی گرفتن، آداب دید و بازدید و احترام به بزرگ ترها می پردازیم. به بچه ها یادآوری می کنیم که در بهار همه چیز نو می شود. پس باید غم و کدورت را کنار گذاشت. من خیلی دوست دارم که نوروز ما سنتی بماند و مدرن نشود. نوروز سنتی یعنی همان تخم مرغ های رنگی و دید و بازدیدهایی که روستایی ها انجام می دهند. اول صبح کوچک ترها به دیدن بزرگ ترها می رفتند و هدیه می گرفتند. ...
، پر از حس تنهایی و جدایی ، سخت است که مستعد چاقی باشی و لاغر بمانی . خیلی سخت است و تا حدی غیر قابل باور . - برای درمان چاقی روی کل وجودت کار کن . - روی تغذیه ات ، روی روانت ، روی احساست. - رها کن راه تکراری را ، قدم در راه نویی بگذار. - راهی که بارها رفته ای بازهم تو را به همان جای قبلی می رساند که بازگشت چربی هاست . - چربی ها را رها کن ، غذا خوردن یاد بگیر و زندگی کردن را نیز . - احساسات منفی ات را رها کن و زندگی کن. ببین که چربی ها خودشان می روند . - باشد که همه موجودات در صلح و آرامش باشند. ...
...> • • • فریب مهربانی خوردم از گردون، ندانستم که در دل بشکند خاری که بیرون آرد از پایم صائب • • • اشعار زیبا و عاشقانه تک بیتی • • • تا توانی سخن از مردم بی درد مکن گر همه کوه شود، تکیه به نامرد مکن زنگنه • • ...
نام خراسانی در گروه، برگرفته از شخصیت موعود در روایات ظهور است و رزمندگان این گروه آرزو دارند جزو سپاهیان آن شخصیت بزرگ شیعی باشند که در مقدمات ظهور فعالیت می کند. با حضور نیروهای داعش در عراق و اشغال چند استان این کشور، نیروهای سرایا الخراسانی به کشور خود بازگشتند و این بار، در چارچوب سازماندهی جدید که از ترکیب گروه های مقاومت عراقی و داوطلبان مردمی با فرماندهی واحد تشکیل یافته و بر آن نام الحشد الشعبی نهاده شده بود فصل طلایی جدیدی در کتاب افتخارات این گروه ثبت کردند. ...
، با آرنج های زخمی و خونین سینه خیز پیش می رفتند، مردان و زنانی که هروله کنان و سینه زنان در حرکت بودند، بزرگ مردانی که کفش های خاکیت را واکس می زدند، کودکانی که در برابرت زانو می زدند و به التماس تو را به صرف غذای نذری فرا می خواندند و ... همه ی این صحنه ها، واقعیاتی ملموس بودندکه کمتر خبرنگار و گزارشگری تاکنون مشاهده کرده بود. در این بحبوحه با خود می اندیشیدم که براستی در دنیا چه چیزی شبیه ...