ره بِبرد تا به سرانجام عشق می رود آن سوخته چون عودها جاریِ از چشم ترش رودها بر سَرِ دستان علمش کرده اند سرمۀِ چشم قلمش کرده اند زندگی و مرگ رجب ساده بود حاج رجب عاشق و آزاده بود بود و کسی را خبر از او نبود رفت و خبرها شده جاری چو رود تیتر خبر؛ درد رجب شد تمام خنده کند گریه بر این فکر خام درد رجب ...