حرکت تا لحظه تیر خوردن و لحظه جان دادن و یا زهراها و یاحسین ها و یا صاحب الزمان ها گفتنش در لحظات آخر همه ثبت شود. و عجیب تر از این قصه، لحظاتی که در حال جان دادن است، رزمنده ای را صدا می زند و از او می خواهد بیاید و واکمن را از جیبش بردارد. آیا او نمی توانست هزار وصیت دیگر به او بکند؟ چرا می گوید ضبط را بردارد؟ چون می خواهد این قصه بماند. پس حضور شما در راهیان نور در راستای همان ماندن ...