ماشین بردارید. غذا چلوخورشت قورمه سبزی بود و توی کیسه های پلاستیکی، هرکدام یکی برداشتیم و از راننده تشکر کردیم و خداحافظی. ما که از صبحِ علی-الطلوع کوه و کمر رو طی کرده بودیم حسابی گرسنه بودیم به همین دلیل همان جا کنار جاده بساط ناهار را پهن و با پنج انگشت قورمه سبزی را تبدیل به انرژی برای رفتن کردیم. دراثنای خوردن غذا، هواپیماهای عراقی شیرجه می زدند و مناطقی را بمباران می کردند و ما متعجب از ...