ذاتش بود. بچه محل هایش او را داش ابرام صدا می زدند. خودش هم لهجه و تکیه کلام های لوطی مآبانه داشت. مرتضی پارسائیان بچه محل و همرزم شهید تعریف می کند: اولین بار که داش ابرام من را دید، از جثه و قواره کوچکم تعجب کرده بود. من چند سالی از ایشان کوچک تر بودم و زود هم وارد عرصه انقلاب و جبهه شده بودم. ابراهیم جلو آمد و با لهجه داش مشتی اش گفت: بچه کجایی؟ گفتم: دروازه دولاب. گفت: اِاِاِ پس بچه محلیم. بعد یک ...
با او عکس یادگاری بگیریم خیلی جدی می گوید: ننه جان حیف که پیر شدم و نمی تونم کمر راست کنم ولی هنوز هم خوشگلم، توی دارخوین هیچ زنی نبود که چشماش مثل من سبز باشه. با بی بی لوعی خداحافظی می کنیم با این امید که دوباره برگردیم و سر وقت حسابی پای خاطراتش باشیم. خاطرات زنی که بیش از یک قرن زندگی کرده و روزهای تلخ و شیرین زیادی دیده. بی بی دارخوین گزارش از: حمید حاجی پور این گزارش نخستین بار در روزنامه ایران منتشر شده است. ...
نمایش را به طور کامل در فایل ضمیمه گوش کنید. همچنین مخاطبان می توانند برنامه های رادیو نمایش را روی موج اف ام 107.5 بشنوند. *حمیدجان می خوام چندتا عکس بهت نشون بدم نظرت و بهم بگی؟ - من که دیگه سنی ازم گذشته باید به جوون ها عکس نشون بدی خانم جان. *این و ببین؟ - ای وای عجب عقابی! روزی زسر سنگ عقابی به هوا خاست. *اینا رو نشونت ندادم طبع شعرت شکوفا ...