معنای زمانِ اکران اولیه ی فیلم را مورد پرسش قرار دارد و تنها در جغرافیای این شکافها و گسستهاست که می توان به تصویری روشن و شفاف از معنای فیلم دست یافت. نمونه ای از این گسستها در یکی از صحنه های سرگیجه دیده می شود ؛ آنجایی که جودی وقتی باز توسط اسکاتی شناسایی می شود، نامه ای برایش می نویسد و در آن مشارکتش در قتل همسر گوین را اعتراف می کند. اما بعد نامه را مچاله می کند و آن را به اسکاتی ...
آنان نیز قصدی در ضدیت با حکومت ندارند، فقط نمی دانند که چرا به چنین رفتاری مجبور می شوند؟ شاید گفته شود که این قانون است ولی همه می دانند که انداختن یک شال روی سر از نظر منطق این قانون هیچ تفاوتی با نگذاشتن آن ندارد ولی اگر کسی شال یا روسری نیم بند را نداشته باشد مواخذه می شود و کسی که آن را دارد خیر؛ در حالی که این تبصره قانونی برای هر دوی آنها به یکسان باید اعمال شود . اکنون می توان ...
پیاده رو های روبه روی دانشگاه عکس های بدن های متلاشی شده جان باختگان انقلاب را می فروختند و در یکی از راهپیمایی های بزرگ آن روز ها مردی را دیدم که این تصاویر را به پالتوی بلندش نصب کرده بود، بر بالای سکویی ایستاده بود و خود را و آن عکس ها را به نمایش گذاشته بود، این امور همه جزئی به نظر می رسید و کسی به آن ها توجه نداشت و لذا نطفه اتفاقات شوم بعد یکی یکی بسته می شد؛ و بعد انقلاب فرهنگی رخ داد، در این ...
تعداد زیادی صحنه اکشن پشت سر هم گذاشته اند تا مخاطب فقط سرگرم شود یا یکسری فیلم می بینم که خط ساده ای را در حد یک جمله به عنوان اساس اطلاعات فیلم در نظر گرفته اند و حول آن می چرخند. با این تفاسیر، با خود می گویم چرا در خانه ننشینم و سریال نگاه کنم؟ به خاطر این است که فکر می کنم سینما از سریال ها عقب افتاده است. فکر می کنم به همین خاطر است که لینچ، دیگر نمی تواند در سینما پول به دست ...
، احتمالا رژیم بعث دوباره خرمشهر را اشغال می کرد. این فیلم را می توان نقطه عطفی در بازسازی صحنه های جنگی در یک فیلم دفاع مقدسی دانست. حتی صحنه های دوکوهه هم در فیلم باورپذیر و نزدیک به واقع هستند.چرخش دوربین در راهروها و اتاق های این اردوگاه برای مردانی که دورانی از زندگی خود را در آنجا گذراندند بسیار خاطره انگیز خواهد بود. فضای فیلم، کاملا واقع گراست. این واقع گرایی در بخش های جنگی فیلم بیشتر می ...
داستان نویس ادامه داد: من با تمام هوش و توانم در لحظه نوشتن، عدالت را برای هر شخصیت، چه آنکه در طول اثر مدام حضور دارد و چه شخصیتی که در یک صحنه حضور دارد، باید رعایت کنم، درنتیجه نمی توانم بپذیرم خصوصیتی در جایگاهی نقشش اساسی نیست، یا کم است و یا به شدت فرعی است. این ساختار باعث می شود من به داستانی شدنی موضوعی که در ذهنم است فکر کنم. قرار نبود مشخصا درباره انقلاب داستان بنویسم ...