امریکا در رشته دامپزشکی تحصیل کرد. مک فارلین که حالا 23 ساله است بزرگراه آبی را اوایل 20 سالگی نوشت، یک داستان جاده ای زیبا و غرق در خورشید درباره زن جوانی به نام آن ماری و رابطه اش با کال شوهر کاریزماتیک سابقش. آن ماری زندگی سختی را در شهر خیالی سن پادووا می گذراند و به قدم های نادرست دوران جوانی اش فکر می کند. کال پس از دو سال غیبت بدون توجیه برمی گردد. این رمان عاشق ایده امریکا، هم معاصر و هم عمیقا ...
گرفته بود و گام زنان به سمت او می آمد آن هم در حالی که چندین چوب چوگان را زیر بغل زده بود. نجلا همانجا ماند. کنعان نزدیک شد چوب های چوگان را به همراه تکه کاغذی به نجلا داد و تنها چوب چوگان دست نجلا را از او گرفت. نجلا شنید: حالا که به سمت کارگاه می روید این چوب های چوگان را به خراط خانه ببرید تا خراطان کمی صیقلشان بدهند در بازی با عثمانی همه شان خراب شده اند. این بخشی از کتاب پریزاد ...
ا نام و نام خانوادگی از کشته شدگان آن روز کرونا. برای این که به مردم بفهماند کسانی که با این بیماری جان شان را از دست می دهند انسانند؛ نه فقط چند عدد و نمودار که هر روز بالا و پایین می روند و پیک های آماری همه گیری را می سازند. اما حالا که یک سالی از شیوع این بیماری گذشته بد نیست به یکی – دو مقاله از سازمان ملل که به تازگی منتشر شده است، رجوع کنیم و آمار و ارقامی را بشماریم که دیگر ب ...
نوشتن داستان، که بعدش. اما جواب روشن بود؛ دست کم برای خودم ژانر اجتماعی است. به نظرم داستان اجتماعی به صورت ذاتی همه ژانر ها را در بر می گیرد. نویسنده می تواند از هر زاویه ای به جامعه نگاه کند. یا بهتر بگویم، می تواند حیثیت های گوناگون جامعه را روایت کند. درباره بریدگی قبل یا حتی هنگام نوشتنش مسئله ژانر برایم مطرح نبود. وضعیتی بود که می خواستم روایتش کنم. زنی از سر کار برمی گردد و می بیند ...
دنبال سخت ترین کار ها بود. می گفت دوست دارم جایی کارکنم که نتیجه اش را همان موقع ببینم. برای همین به بخش پی سی آر اورژانس رفت و من هم همراهش شدم. سروکار ما با بیماران کد خورده بود. بیمارانی که علائم حیاتی شان را از دست می دادند و باید احیای قلبی ریوی می شدند. روز هایی که احیای بیمار ها موفقیت آمیز بود، کیف مهشید کوک بود و لبخند روی صورتش عمیق تر. فردا که سرکار می آمد اسم و فامیل بیمار را از سیستم ...