برای اهل آن واگذار کن، برای هر کاری اهلی وجود دارد. این روایت در مسئله استماع غنا مطرح شده است و مورد استناد است و از آن استفاده می شود گوش دادن به غنا حرام است. سند روایت هم صحیح است و دلالت آن تمام است. درباره این روایت باید از جهاتی صحبت کرد. جهت اول اینکه آیا این روایت مربوط به غنا به طور کلی است؟ یعنی می شود از آن به طور کلی حرمت غنا را استفاده کرد. در اینجا دو مشکل وجود دارد. در ...
دیگری کرده وگفته اند مراد از این که نماز را شکسته بخواند برای جایی است که این آقای مکاری قبل از تحقق کثرت قصد مسافت بکند، یعنی هنوز کثرت سفر برایش محقق نشده آن سفر اول را دارد می گوید شکسته بخواند. ایرادی که به ایشان هست اینکه این باز خلاف ظاهر استثنا است؛ اگر کلامتان بخواهد درست باشد باید برعکس باشد یعنی اول باید قول به قصر را بگوید و بگوید در سفر اول مکاری و جمّال شکسته می خواند و اصلاً اشکال ...
دانش خاصی چون فقه ندارد بلکه اگر من بخواهم مفسری فقیه و فهیم باشم، متکلمی زبردست باشم، حتی در فلسفه اسلامی که برخاسته از متون و تراث شیعی و اسلامی است اگر بخواهم حرفی برای گفتن داشته باشم و نظر اسلام را در این عرصه ها بیان کنم، شکی نیست که نسبت به تراث اسلامی باید مستنبط، مجتهد و فقیه باشم. روشن است اجتهاد شرط لازم است نه شرط کافی. اطلاع از یک علمی یا شاخه ای از علم که مجتهد بخواهد ورود داشته باشد ...
فتوای خودش را می گوید، بعد تصریح می کند فتوای ابوحنیفه، مالک و شافعی کراهت غنا است. اینجا کراهت در برابر حرمت است. در مورد مالک نقل دیگری هم وجود دارد و آن اینکه او قائل به اباحه است، ولی خود شیخ می گوید اظهر همان رای اول مبنی بر کراهت است. بعد، از ابویوسف، موسس مکتب ابوحنیفه نقل می کند: و قال أبو یوسف: قلت لأبی حنیفة فی شهادة المغنی و النائح و النائحة؟ فقال: لا أقبل شهادتهم . از دیگر ...
دو دلیل یا چند دلیل فرقی نمی کندکه دوتا یا سه تا و یا چند تا باشد، تنافی اش بر حسب دلالت و مقام اثبات است و تنافی هم به شکل تناقض یا تضاد هست و این تنافی گاهی حقیقتاً هست که قابل جمع نیست، گاهی عرضاً است، یعنی حقیقتاً امکان جمع هست ولیکن ما می دانیم و اجمالاً علم به کذب احدهما داریم و الا قابل جمع هست. مثلاً دو وجوب است که بحثش را می کنیم، مثلاً نماز ظهر و نماز جمعه دو وجوب هست، امکان ...
ولیکن صحیح این است که ما استصحاب را جاری بدانیم و هر دو ظرف را با استصحاب بگوییم نجس است ولو مخالفت التزامی بکنیم، یعنی یقین دارم که یکی از این دو ظرف پاک است، با علم اجمالی من مخالف در می آید اما نتیجه اش مخالف عملی نیست چون در عمل من از هر دو اجتناب می کنم. مثال دیگر آن جاست که من عدم وجوب و عدم حرمت را استصحاب می کنم در جایی که قبلاً وجوب و حرمت نبوده اما بعد می دانم که حکم یکی از ...