به حل این پرونده ندارند و قرار است انولا را به یک مدرسه شبانه روزی بفرستند. انولا می خواهد به تنهایی به لندن سفر کند و مادر را پیدا کند. او با تغییر چهره سوار قطار می شود و در آنجا با پسری جوان از یک خانواده بزرگ اشرافی آشنا می شود. انولا متوجه می شود مادربزرگ و عموی این پسر به دنبال سربه نیست کردن وی هستند. چون این پسر در مجلس انگلستان یک صندلی دارد و صاحب رای است و مادربزرگ می خواهد این حق رای ...