سایر منابع:
سایر خبرها
به حل این پرونده ندارند و قرار است انولا را به یک مدرسه شبانه روزی بفرستند. انولا می خواهد به تنهایی به لندن سفر کند و مادر را پیدا کند. او با تغییر چهره سوار قطار می شود و در آنجا با پسری جوان از یک خانواده بزرگ اشرافی آشنا می شود. انولا متوجه می شود مادربزرگ و عموی این پسر به دنبال سربه نیست کردن وی هستند. چون این پسر در مجلس انگلستان یک صندلی دارد و صاحب رای است و مادربزرگ می خواهد این حق رای ...
روزهایمان بود. زمین می خوردیم و می دویدیم گل بزنیم. خاک می خوردیم و می خندیدیم و می دویدیم. چه بروبیایی بود. هر محله چند تا تیم قبراق و حرفه ای برای لیگ همین زمین های خاکی داشت. چه لیگی راه می افتاد هر سال. آن سال های پر رفیق... پر درخت... پر آب... تیم ها را ثبت نام می کردند و بساط تفریحمان جورتر می شد. از وسط مسابقات که تیم ها یکی یکی حذف می شدند دیگر فقط برای فوتبال تنها نمی رفتیم. بازی ها ...