علی ولی اللهی گفت: ارّه را بیار بالا . و من در حالی که اولین جملات از رمان روزگار دوزخی آقای ایاز را می خواندم به این فکر می کردم که این کتاب را تا تمام نشود، نمی توانم زمین بگذارم که همین طور هم شد. هر صفحه ای که می خواندم انگار کسی ارّه می کشید درونم. بی رحم بود، مثل آن چه بر سرمان آمده. درد داشت و نمی شد رهایش کرد. لذت بخش بود، آن قدر که همه جا همراهم بود. در خانه، محل کار. حتی در ...