عراقی به سر می برند. فرار برای آن ها غیر ممکن است . اما با ورود بسیجی تازه واردی که پس از دادن پیام به آن ها به شهادت می رسد و... 6-توئی که نمی شناختمت / محمدابراهیم سلطانی فر خلاصه: این فیلم بصورت اپیزودیک و چند داستان در دل یک فیلم می باشد. ( داستان اول ) : احمد ومحمد دوبرادر دوقلویند که به فاصله یک ساعت از یکدیگر به دنیا آمده اندکه به اتفاق هم به جبهه می روند و... ( داستان ...
... بعد پنج دقیقه، هیجان اطلاع از آینده درخشان فرزند و یا آبروریزی در مقابل باجناق وقت تموم شد و دل تو دلم نبود! برگه ها رو جمع کردند و دادند دست دکتر! دکتر گفت: ورقه اول میثم کیه؟ برادر زاده همسرم با خجالت گفت: من! دکتر گفت: تو یه خونه کشیدی که نمای اون متشکل از خطوط مورب و مستقیم بود... سه دقیقه ای صحبت کرد و نتیجه اون شد که در آینده احتمالا میثم میشه آرشیتکت! ...
. هم از این آب استفاده کنید و هم این که من کار واجبی با شما دارم. علیرغم میل باطنی به طرف شان رفتم. بعد از سلام و احوال پرسی گفت: اون روز لباس مو به شما ندادم ناراحت که نشدید؟ به ظاهر می گفتم ناراحت نیستم، ولی در باطن ناراحت بودم. به من گفت: چون شما با اهالی روستای ما در ارتباط هستید می خواستم چند جمله ای به شما سفارش کنم. ایشان بزرگ شده شهر زنجان ولی ...
به گزارش خبرنگار ساجد ، بسیجی شهید امیر وفایی در تاریخ 12 اسفند 1345 در تهران چشم به جهان گشود. وی در تاریخ 12 اسفند 1365 در عملیات کربلای 5 به درجه رفیع شهادت نائل آمد. متن نامه ای را که از این شهید والامقام به یادگار مانده است، در ادامه می خوانید: بسم الله الرحمن الرحیم ازکجا آمده ام آمدنم بحر چه بود به کجا می روم آخر ننمایی وطنم مرغ باغ ...