برگی تازه از ادبیات مناظره مسیحی اسلامی سالهای 1240 1244 ق / رسول جعفریان / مریم صدیقی در باره ملامحمدرضا همدانی محمد رضا بن محمد امین همدانی (م 1247 ق)، عالم دینی، فقیه، عارف و شاعر عهد فتحعلی شاه قاجار (1250- 1212 ق) از رؤسای طریقت و ملقب به کوثر علیشاه یا کوثر علی با تخلص کوثر [1] است که یکی از آثار نوشتاری وی در چهارچوب ادب اسلامی مسیحی در آن دوره محل بحث ما در این نوشته خواهد بود. ادعا ...
درآمده است قصد دارد که دور کارهای خلاف خط بکشد اما درست درب زندان عده ای منتظر او هستند تا او را نزد خانم ببرند. خانم زن جوان ثروتمندی است که قصد دارد تا یک سرستون عتیقه را از ایران خارج کند و به دست مشتری آمریکایی خود برساند. رضا زیر بار نرفته و به قهوه خانه خاله اش می رود. پسرخاله اش نادر که دستی در کار خلاف دارد به همراه یک گاراژدار به نام جلیل او را راضی می کنند تا در این معامله شرکت کند. رضا مردی ...
دو سال از حبس درآمده است قصد دارد که دور کارهای خلاف خط بکشد اما درست درب زندان عده ای منتظر او هستند تا او را نزد خانم ببرند. خانم زن جوان ثروتمندی است که قصد دارد تا یک سرستون عتیقه را از ایران خارج کند و به دست مشتری آمریکایی خود برساند. رضا زیر بار نرفته و به قهوه خانه خاله اش می رود. پسرخاله اش نادر که دستی در کار خلاف دارد به همراه یک گاراژدار به نام جلیل او را راضی می کنند تا در این معامله ...
الله علیه وآله و سلم هجرت خورشید غروب حضرت آفتاب کوچ آفتاب داغ جانگداز امام حسن مجتبی علیه السلام غریب اهل بیت جلوه صبر خدا وارث صبر پدر اشک صبر تهیه و تنظیم: ابوالفضل صالح صدر بخش تاریخ و سیره معصومین طراح وگرافیست: محبوبه همتی بخش ویژه صوتی و تصویری 28صفر ...
این کار سکانس های بیرونی زیادی وجود دارد، اما همه تصاویر مورد نظر در تهران و اطراف آن گرفته شده است. در این کار دانیال حکیمی، هومن برق نورد، فاطمه گودرزی، فرشته سرابندی، ونوس حسن کانلی، بهرام ابراهیمی، مریم خدارحمی، کوروش سلیمانی، شهروز ابراهیمی، شمسی فضل الهی، معصومه کریمی، پویا مهدوی زاده، دایانا و دانا حکیمی، رحمان باقریان، معصومه آقاجانی، سیامک اطلسی، آیلار نوشهری، محمد عمرانی، صفاآقاجانی، علی رضا کفایتی، حسین محب اهری، جواد زیتونی، مهوش وقاری، محمدرضا غیاث آبادی، مختار سائقی، محمدرضا قربانی و محمدرضا رهبری نقش آفرینی کرده اند. ...
خون یک حجامت هم باشد مریز. یک وصیت دیگر شاید بیش از چند ساعت از عمر چهل و هشت ساله ی امام حسن مجتبی نمانده بود. رنگ و رویش همچون زمرد سبز شده بود. نگاهی به دور و بر خود انداخت و چشمش به قنبر افتاد. فرمود قنبر! برو به محمد بن حنفیه بگو که مرا ببیند. قنبر شتاب زده به در خانه ی محمد رفت و به او گفت: - امام مجتبی را دریاب. محمد بن حنفیه چنان سراسیمه و دست و ...